اقتضائات خاص انعطاف و مسامحه در حیطه رفتار

زارع بیان کرد: اگر در فضای معرفتی دین را ناظر به واقعیت بدانیم و برای دین عنصر شناختی قائل باشیم و آن را به صدق و کذب متصل کنیم به طور طبیعی مانند همه گزاره‌های دیگر گزاره‌های دینی نیز وضعیتی پیدا می‌کند که یا صادق است یا کاذب و معارف دینی تفاوتی با سایر معرفت‌های واقع نما پیدا نمی‌کند
اقتضائات خاص انعطاف و مسامحه در حیطه رفتار

نشست «تساهل و رواداری در اندیشه آیت الله مصباح» با حضور روزبه زارع عضو هیات علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، به همت کانون اندیشه جوان در صفحه اینستاگرام کانون برگزار شد.

وی در ابتدا، با بیان اینکه اندیشه رواداری، تساهل، تسامح، ساده گرفتن یا انعطاف به خرج دادن اصطلاحاتی نزدیک به هم هستند، اظهار داشت: این واژه‌ها به تعدد متفکرانی که راجع به آنها صحبت کردند و نظراتی که درباره آن داده شده، در جزئیات معنای اصطلاحی تغیراتی دارند البته همه این اصطلاحات را می‌شود در معانی نزدیک به هم به کار برد و برخی از آنها را در برخی از موارد ناظر به اندیشه دینی جایز دانست و برخی را مجاز تلقی نکرد. آموزه تسامح با آموزه‌های دیگری از جمله تکثر گرایی دینی و تعدد قرائت‌ها مرتبط می‌شود.

زارع ادامه داد: انعطاف پذیری در حوزه دین  را می‌توان در دو حوزه عمل و فضای معرفتی دینی مورد بررسی قرار داد. آن بخشی که ناظر به معارف دینی است گاهی با فرض واقع نمایی معارف دینی مطرح می‌شود به این معنا که ما برای معرفت دینی نیز مانند معرفت علمی واقعیتی را قائل می‌شویم و معارف دینی را ناظر به آن واقعیت می‌دانیم، در این بخش و با این فرض بحث ساده انگاری و انعطاف پذیری یک طور معنا می‌شود و در مقابل وقتی برای دین واقعیت در نظر گرفته نشود انعطاف پذیری طور دیگری معنا می‌شود. گاهی بحث ساده انگاری در حوزه عمل و رفتار است به این معنا که برای مثال در دینی مانند اسلام آیا در مقام تشریع این دین ساده انگاری لحاظ شده است و گاهی در مقام عمل متشرعانه است، به این معنا که کسی که این دین را پذیرفته آیا می‌تواند در پیگیری دستورات دینی ساده انگاری کند و انعطاف به خرج دهد.

عضو هیات علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی افزود: اگر در فضای معرفتی دین را ناظر به واقعیت بدانیم و برای دین عنصر شناختی قائل باشیم و آن را به صدق و کذب متصل کنیم به طور طبیعی مانند همه گزاره‌های دیگر گزاره‌های دینی نیز وضعیتی پیدا می‌کند که یا صادق است یا کاذب و معارف دینی تفاوتی با سایر معرفت‌های واقع نما پیدا نمی‌کند و همان حکایتی که در آن معرفت‌ها هست درباره دین نیز جاری می‌شود. و این به این معنا است که در حوزه معارف دینی نیز جای کوتاه آمدن، مسامحه به خرج دادن یا انعطاف داشتن نیست. البته در حیطه رفتار نکات و عوامل متعددی وجود دارد که باید در نظر داشت. برای مثال کسی رفتاری را انجام می‌دهد که خلاف توصیه دین است، در چنین مواقعی حالت‌های متنوعی وجود دارد که هر کدام از آنها اقتضاء نوعی از برخورد را دارد به خصوص که ما در موضع عمل دینی هم به حسن فعلی قائل هستیم هم حسن فاعلی. بنابراین تفاوت دارد که عملی از روی عناد و سرکشی باشد یا صرفا از روی ناآگاهی و بی اطلاعی و یا تشخیص نادرست.

این پژوهشگر با اشاره به بحث تعدد قرائت‌ها ابراز کرد: بحث تعدد قرائت‌ها یک بحث توصیفی نیست. آنچه روشن است این است که راجع به همه متون و آموزه‌ها می‌توان برداشت‌های مختلفی داشت. ممکن است در طول تاریخ از هر آموزه‌ و متنی برداشت‌های متعددی شده باشد، نکته اصلی و مناقشه بر سر این است که آیا همه این برداشت‌ها به لحاظ معرفتی هم عرض هم هستند؟ و آیا هیچ معیار تربیتی برای ترجیح یکی از آنها بر دیگری می‌توان یافت یا نه؟ نکته اصلی این است که آیا ما آموزه‌های دینی را از هر منبع و طریقی که به دست آمده باشد ناظر به واقعیت می‌دانیم یا نه. اگر این آموزه‌ها را ناظر به واقعیت بدانیم و در عین حال از تعدد قرائت‌ها و نسبیت در فهم آنها صحبت کنیم فاصله زیادی با نسبیت گرایی به آن معنای مطلقش ندارد.

این نویسنده با بیان اینکه ناظر به واقعیت دانستن معارف دینی با چالش‌هایی مواجه است، مطرح کرد: این نکته که دین ناظر به واقعیت است ممکن است از دو جهت به چالش کشسیده شود؛ یک جالش از این جهت است که ممکن است کسی ادعا کند قوای شناختی ما توانایی درک مطابق با واقع حوزه‌هایی که دین راجع به آنها صحبت می‌کند را ندارد و ابزار شناختی ما تنها قادر به شناسایی جهات طبیعی پیرامون ما است. برای مثال قوای شناختی ما قادر به شناسایی فرشتگان، خداوند، عالم ملکوت، زندگی پس از مرگ و این قبیل معارفی که دین از آنها صحبت می‌کند نیست و ما تنها می‌توانیم با ابزار عقل، حس و تجربه از مطابقت با واقع مسائل طبیعی شناخت حاصل کنیم. جهت دیگر این است که ما هدف دین را چه می‌دانیم آیا دین برنامه‌ای است برای رساندن انسان به سعادت و یا اینکه صرفا یک هدف جزئی دارد مانند اینکه انسان را از خودخواهی رها کند که چنین هدفی در هر زمینه‌ای با آموزه‌های دیگری نیز قابل تامین است.

این محقق ادامه داد: در پاسخ به این دو چالش به دلیل اینکه مباحث مفصلی وجود دارد علاقمندان را به آثار آیت الله مصباح مانند آموزش فلسفه راجع به اصالت ادراک عقلانی ارجاع می‌دهم. اما به طور خلاصه باید گفت ادراک تجربی برای اینکه خودش را توجیه کند باید مبتنی بر یک سری ادراکات عقلی باشد و بدون درست انگاشتن آن آموزه‌های عقلی نمی‌شود از ادراک تجربی دفاع کرد. به عبارت دیگر تجربه گرایی افراطی یک آموزه کاملا خودشکن است و نمی‌تواند صحت ادعاهای خود را اثبات کند.

زارع در خصوص استدلال‌های که در مسئله واقع نمایی دین وجود دارد، گفت: در انسان شناسی و خودشناسی بعد مجردی برای انسان اثبات می‌شود به این معنا که انسان غیر از جسم خود بعد دیگری دارد که از آن به من تعبیر می‌کند و در حقیقت هویت شخصیتی او است و برای آن استمرار و امتداد قائل است. من در حقیقت مستند به همان بعدی است که غیر از بدن است و اصطلاحا به آن مجرد به معنای جدا شده از بدن گفته می‌شود. من چیزی غیر از بدن است، البته این جدایی کامل و به معنای قطع ارتباط نیست بلکه ارتباط دو طرفه‌ای وجود دارد. به هر حال من چیزی غیر از بدن است و اقتضائاتی دارد و می‌تواند کمالاتی را حاصل کند. ما با قوای ادراکی که داریم این را می‌فهمیم که شناخت‌های متعارف و در دسترسی که وجود دارد از اینکه بتوانیم برنامه صحیح رسیدن به نهایت کمالات را بفهمیم، کفایت نمی‌کند. به خصوص که انسان طالب کمال مطلق است و در هر زمینه‌ای نهایت آن را می‌خواهد. سوالی که برای انسان به وجود می‌آید این است که انسان چطور می‌تواند به آن کمال مطلق و سعادت بی نهایت دست پیدا کند.

عضو هیات علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی افزود: از طرف دیگر در مباحث هستی شناسی موجودی به عنوان تنها موجود مستقل ثابت اثبات می‌شود که سایر موجودات وابسته به او هستند. او مستقل است و بقیه عین وابستگی به او هستند. کمالاتی مانند حکمت، علم و قدرت مطلق اقتضاء می‌کند که این موجود مستقل واحد که خالق همه موجودات استبه طریق برنامه کمال را در اختیار انسان بگذارد. یعنی بر او لازم است با توجه به صفات کمالی که دارد این مسیر را به انسان نشان بدهد و انسان با قدرت اراده‌ای که دارد مسیر سعادت و کمال را طی کند. این همان چیزی است که از آن به نبوت عامه یا راز نیاز به دین تعبیر می‌شود. بنابراین انسان برای اینکه به سعادت دست پیدا کند سرمایه‌ای به نام اراده و اختیار دارد. اعمال ارادی که انسان می‌تواند در این مسیر انجام دهد اعم از اعمل خارجی و اعمال درونی است. و این اعمال اراده محقق نمی‌شود مگر از طریق معرفت. به عبارت دیگر انسان باید بداند که چه کاری درست است تا آن را انجام دهد.

این پژوهشگر در پایان با اشاره به تحلیل آیت الله مصباح در این خصوص، یادآور شد: آیت الله مصباح تحلیلی در این باره دارند و دو تشخیص را در طی مسیر سعادت لازم می‌دانند. تشخیص اول این است که انسان آن کمال نهایی را به درستی شناسایی کند و تشخیص دوم این که بفهمد چه کارهایی او را به آن کمال نهایی نزدیک و چه کارهایی از آن دور می‌کند. اگر این دو تشخیص به درستی انجام شود می‌توان داستان خوبی اخلاقی را بر کارهای مختلف بار کرد و مطابقت با واقع را مطرح کرد. تشخیص درست نیاز به فضای معرفتی دارد. این وجهی است که ضامن واقع نمایی معارف دینی است. اساسا کاری که دین انجام می‌دهد همین است کار دین این است که در ابتدا آن کمال نهایی را برای انسان ترسیم می‌کند و در ادامه معین می‌کند که هر عمل و فعلی انسان را به کمال نهایی نزدیک یا دور می‌کند. این همان چیزی است که در ادبیات دینی با احکام خمسه واجب، حرام، مستحب، مکروه و مباح نشان داده شده است.

دیدگاه شما

پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.