شکل گیری دولت مبتنی بر قانون؛ مهمترین دستاورد انقلاب مشروطیت بود

کودتای ۳ اسفند به نوعی پایان آرزوهای مشروطه‌طلبان برای احیای آزادی و قانون در کشور بود اما در کنار این تلاش ها مشروطیت یک سری موفقیت‌ها داشت و آن پایان دادن به دوره سلطنت مستقله در ایران بود.

محمد محمود هاشمی تشریح کرد؛

شکل گیری دولت مبتنی بر قانون؛ مهمترین دستاورد انقلاب مشروطیت بود

کودتای ۳ اسفند به نوعی پایان آرزوهای مشروطه‌طلبان برای احیای آزادی و قانون در کشور بود اما در کنار این تلاش ها مشروطیت یک سری موفقیت‌ها داشت و آن پایان دادن به دوره سلطنت مستقله در ایران بود.

نشست مشروطه ایرانی «آیا مشروطه به شکست منجر شد؟» با حضور محمد محمود هاشمی استاد دانشگاه، به همت کانون اندیشه جوان در صفحه اینستاگرام کانون برگزار شد.

وی در ابتدا، جنبش مشروطیت را یکی از مهمترین وقایع تاریخ معاصر ایران دانست و اظهار داشت: ایران از همان دوران دارای حکومت مبتنی بر قانون شد.

هاشمی به تبیین زمینه‌های شکل گیری مشروطیت و وضعیت حکمرانی ایران پرداخت و گفت: در ایران دوره قاجاری، سلطنت مستقل حاکم بود و شاه در رأس هرم قدرت سیاسی کشور قرار داشت؛ بر همین اساس هر آنچه او فرمان می‌داد توسط زیردستان و عوامل اجرایی حکومت پذیرفته می‌شد. در واقع فرمان، فرمان شاه و تنها میل و اراده او در کشور حاکم بود و قانون مشخصی برای اداره حاکمیت سیاسی ایران وجود نداشت. حتی نخبگان و صاحبان اندیشه سیاسی با توجه به شرایط اجتماعی، اقتصادی و وسعت جغرافیایی ایران وجود چنین حکومت استبدادی و سلطنتی مستقل را برای امنیت کشور یک ضرورت می‌دانستند.

استاد دانشگاه گفت: مواجهه ایران با تمدن مدرن و تغییر شرایط جهان سبب شد دیگر آن حاکمیت مستقل که در ایران وجود داشت جوابگوی نیازها و رفع مشکلات کشور نباشد؛ این تحولات و تغییرات با دوره قاجاریه همزمان بود. بخصوص در دوره ناصری و مظفری شاهد ناکارآمدی سلطنت مستقل در رویارویی با تبعات حاصل از مواجهه با تمدن مدرن هستیم به گونه‌ای که در آن دوران حاکمیت سیاسی ایران جوابگوی مسائل جدید به وجود آمده در حوزه‌های مختلف از جمله حوزه اقتصادی نیست. البته در همان دوران تلاش‌هایی برای اصلاحات اقتصادی و اداری کشور توسط افراد مصلح صورت می‌پذیرفت اما بزرگترین مانع در راستای تحقق این مهم سلطنت مستقل یعنی همان شخص شاه و درباریان بود که منافع خود را مغایر با این اصلاحات می‌دانستند.

این نویسنده و پژوهشگر تاریخی افزود: از همان دوران ناصری بود که ذهنیتی در جامعه شکل گرفت مبنی بر اینکه ما نیازمند قانون هستیم تا با وضع قانون کشور اداره و مشکلات رفع شود. بر همین اساس در آن دوران سعی شد اصلاحاتی در این زمینه صورت بپذیرد که این مهم نیز با مانع سلطنت مستقل مواجه و ناکام ماند.

وی تصریح کرد: پس از ناصرالدین شاه، دوره مظفری آغاز شد. مظفرالدین شاه برخلاف ناصرالدین شاه که دارای اقتدار شخصی بود و کشور را خود اداره می‌کرد، اداره و امور مملکت داری کشور را به صدر اعظم خویش امین السلطان واگذار کرده بود. امین‌السلطان نیز تنها به فکر جلب منافع خود و اطرافیانش بود تا جایی که از کشورهای خارجی وام می‌گرفت تا برای جلب توجه شاه زمینه سفر خارجی او را فراهم سازد. همین امر سبب شد افرادی که تفکرات جدید داشتند و صاحب سواد بودند به این نتیجه برسند که حاکمیت سیاسی کشور دیگر کارآمد نیست لذا جنبش مشروطیت شکل گرفت و همه نخبگان جامعه که به سلطنت مستقل وابستگی نداشتند خواهان شکل گیری یک دولت مبتنی بر قانون شدند.

هاشمی ادامه داد: اما تلقی‌هایی که از مفهوم حکومت مبتنی بر قانون وجود داشت متفاوت بود برای همین بین نیروهای خواهان حکومت مشروطه خواه تفرق ایجاد شد. در میان این نیروها، یک سری نیروهای مذهبی و سنتی خواهان حکومت مبتنی بر قوانین برآمده از شریعت اسلام و عده‌ای نیز افق فکری شأن متمایل به سوی غرب و خواهان دولت و قوانینی شبیه دولت و قوانین‌های مدرن غربی بودند؛ بدیهی است که در جامعه سنتی ایران که همه مذهبی بودند آن گروه که رهبری سیاسی و در شکل‌گیری جنبش مشروطیت داشت نیروهای مذهبی بودند.

این استاد دانشگاه گفت: زمانی که فرمان مشروطیت از سوی مظفرالدین شاه صادر شد اینجا بود که آرا و تلقی‌های مختلفی از حکومت مبتنی بر قانون مطرح و ارائه شد که این مساله سرآغاز اختلافات بود. برای مثال شیخ فضل الله نوری، طباطبایی، بهبهانی و مشروطه خواهان عرفی همه در یک جبهه و خواهان حکومتی مبتنی بر قانون بودند اما زمانی که بحث نگارش قانون اساسی و به ویژه متمم قانون اساسی شد آنجا بود که اختلافات خودش را نشان داد. شیخ فضل الله نوری مفاهیم قانون اساسی متمم را مغایر با شریعت اسلام می‌دانست برای همین به مخالفت با متمم قانون اساسی پرداخت.

وی اظهار داشت: از زمانی که محمدعلی شاه مجلس را به توپ بست وضعیت دگرگون و دوره استبداد صغیر شروع شد؛ تا قبل از این اقدام قدرت اصلی مجلس از آن نیروهای مذهبی بود. نیروهای تندرو و بعضاً دارای افکار سوسیالیستی با اقداماتی که علیه محمد علی شاه انجام می‌دادند او را ترغیب می‌کردند تا مجلس را به توپ ببندد. آنان معتقد بودند راهی وجود ندارد مگر آنکه تمام نیروهای سنتی از سر راه برداشته شوند تا زمینه تشکیل حکومتی آزادی خواه فراهم آید. کارهایی که این طیف انجام داد سبب شد حتی رهبران میانه رو و معقول جنبش مشروطیت مثل طباطبایی، بهبهانی و افرادی که در مجلس صاحب فکر و اندیشه بودند در برابر محمدعلی شاه در موضع ضعف قرار بگیرند.

هاشمی اضافه کرد: بنابراین اقداماتی که این دسته انجام می‌دادند در باطن به نیروهای مشروطه خواه ضربه می‌زد. بسیاری از اعضای این گروه به دست محمد علی شاه کشته شدند اما کسانی که از این طیف باقی ماندند بعد از تصرف تهران توسط مشروطه خواهان، کرسی هیأت مدیره مجلس دوم را به دست گرفتند. اقداماتی که توسط این هیأت مدیره صورت گرفت سبب شد سرمایه‌های اجتماعی که می‌توانست برای موفقیت و شکل گیری سلطنت مشروطه مورد استفاده قرار گیرد با صدور حکم اعدام شیخ فضل الله نوری و ترور سید عبدالله بهبهانی از میان برداشته شد.

این پژوهشگر تاریخی گفت: در همین دوران روسیه و انگلستان که دو قدرت مهم در دوره قاجار محسوب می‌شدند در راستای به حاشیه راندن حکومت برآمده از اراده ملت به توافق رسیدند طوری که انگلیسی‌ها برای سرکوب جنبش مشروطیت دست روس‌ها را باز گذاشتند. روس‌ها ابتدا از محمدعلی میرزا استفاده کردند و زمانی که شکست خوردند با اولتیماتومی که به دولت ایران برای اخراج یک مستشار دادند و با مقاومت مجلس و دولت روبرو شدند بهانه پیدا کردند تا آذربایجان و گیلان را تسخیر و مشروطه خواهان آن منطقه را قتل عام کنند. بر همین اساس مجلس دوم نیز این چنین منحل شد. متأسفانه مجلس سوم که از افراد آزادیخواه و خیرخواه تشکیل شده بود با جنگ جهانی اول همزمان شد و جنگ جهانی اول وضعیت را به گونه‌ای دگرگون کرد که حتی ته مانده که از مشروطه باقی مانده بود نیز از میان رفت.

استاد دانشگاه بیان داشت: با جنگ جهانی اول حاکمیت ملی به صورت کلی از بین رفت و حاکمیت نیرویی نداشت که بتواند امنیت را در کشور برقرار کند چرا که شمال ایران در دست روس‌ها، جنوب ایران در دست نظامیان انگلیسی و در مناطق مختلف کشور اقوام محلی صاحب نفوذ شده بودند. اینجا بود که جنبش‌های بزرگ آزادی خواهانه شکل می‌گیرد زیرا نخبگان و متفکران مشاهده کردند مشروطه ای که می‌خواست با ایجاد حاکمیت سیاسی ایران را به کشوری قوی و مقتدر تبدیل کند موفق نبود بر همین اساس به فکر حاکمیت استبداد منور افتادند تا حاکمیت مقتدری با قدرت نظامی شکل بگیرد تا مملکت شاهد اصلاحات باشد. از طرف دیگر مذهبی‌ها نیز به این نتیجه رسیدند که حکومت مشروطه با توجه به وضعیتی که ایران دارد نتوانست خواسته‌های جامعه را محقق کند از این رو آنها نیز یا به صورت کلی کناره گیری کردند و به آرای علما نزدیک شدند و یا همانند شهید مدرس به حاشیه رانده شدند. بعد از این جریانات است که در کودتای ۱۲۹۹ رضا خان قدرت را به دست می‌گیرد.

وی در پایان خاطرنشان کرد: کودتای ۳ اسفند به نوعی پایان آرزوهای مشروطه‌طلبان برای احیای ایجاد آزادی و قانون بود اما در کنار همه این تفاسیر انقلاب مشروطیت یک سری موفقیت‌ها نیز داشت و آن پایان نهادن به دوره سلطنت مستقله در ایران بود؛ بنابراین شکل گیری دولت مبتنی بر قانون دستاورد جنبش مشروطیت بود.

 

دیدگاه شما

پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.