علوم شناختی مطالعه بینا رشته‌ای ذهن و هوش

علوم شناختی معمولا با علوم اعصاب شناختی اشتباه گرفته یا تقلیل داده می‌شود، همازاده اظهار داشت: علوم شناختی در معنای جامع خود، مطالعه بینا رشته‌ای ذهن و هوش است

حجت الاسلام همازاده:

علوم شناختی جوابگوی برخی ناتوانیهای ذهنی است

مطالعه مغز و کارکردهای مغزی الزاما نقض کننده الهیات و ماورای طبیعت نیست.

نشست «علوم شناختی مدرن ظرفیت‌ها و چالش‌ها» با حضور حجت الاسلام دکتر مهدی همازاده عضو هیات علمی موسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران، به همت کانون اندیشه جوان در صفحه اینستاگرام کانون برگزار شد.

وی در ابتدا، با بیان اینکه علوم شناختی معمولا با علوم اعصاب شناختی اشتباه گرفته یا تقلیل داده می‌شود، اظهار داشت: علوم شناختی در معنای جامع خود، مطالعه بینا رشته‌ای ذهن و هوش است و شاخه‌های مختلف علمی از جمله اعصاب شناختی، فلسفه، روانشناسی، علوم کامپیوتر یا هوش مصنوعی، زبان شناسی و انسان شناسی را دربرمی‌گیرد؛ بنابراین علوم شناختی مجموعه‌ای از چند رشته است.

همازاده گفت: علوم شناختی از اواسط دهه پنجاه میلادی کلید خورد و نظریات مختلفی درباره ماهیت ذهن و حالات ذهنی را توسعه داد و در موضوعات مختلف علمی بازتاب خود را نشان داد، اما به لحاظ ساختاری در دهه ۱۹۷۰ بود که مجله بین المللی آن هم راه اندازی شد.

استاد دانشگاه ادامه داد: اینکه صحبت از مطالعه ذهن می‌کنیم شاید این ابهام را به وجود بیاورد که مطالعه ذهن از دهه ۱۹۵۰ شروع نشده، راجع به ماهیت و حالت ذهن از همان وقتی که آثار مکتوب تفکر بشری در اختیار هست این بحث وجود داشته است. اکنون نیز نظرات برخی لیدرهای این موضوع که همچنان مورد بررسی قرار می‌گیرد ارسطو و افلاطون هستند، پس از آن در سنتهای مختلف فلسفی از جمله فلسفه اسلامی بررسی این موضوعات صورت گرفت؛ بنابراین اینکه گفته می شود مطالعه ذهن از دهه ۵۰ است منظور مطالعه با یک متد جدید است.

عضو هیات علمی موسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران بیان کرد: تا قبل از قرن نوزدهم مطالعه ذهن را تنها مختص فلسفه می‌دانستند، صرفا تئوریها و تاملات فلسفی در این باب ارائه می‌شد، اما از قرن نوزدهم روشهای تجربی وارد روانشناسی شد و حالت ذهن را هم به رفتارگرایی تقلیل دادند؛ بر این اساس عملا مطالعه روانشناسی به مطالعه رفتارشناسی تقلیل پیدا کرده بود.

ایشان یادآور شد: از سال ۱۹۵۰ شاهد غلبه رویکردهای محاسباتی در علوم مختلف از جمله روانشناسی هستیم، از این زمان کار از طرف دانشمندان حوزه فنی مهندسی به طور جدی کلید خورد و اصطلاح هوش مصنوعی از همان زمان رایج و فرآیندهای مختلف محاسباتی برای مطالعه تفکر به خدمت گرفته شد. این یک تحول بسیار جدی بود که بعدها در روانشناسی نیز تاثیرات زیادی گذاشت.

این محقق و پژوهشگر افزود: همراهی و همزبانی پژوهشهای فنی مهندسی در حوزه هوش مصنوعی در کنار نفی رفتارگرایی در روانشناسی با وجودی که همچنان رویکردهای تجربی غلبه داشت باعث شد رویکرد رفتارگرایی کنار گذاشته شود و رویکردهای جدیدی شکل بگیرد.

وی با بیان اینکه مطالعه ذهن بر اساس روش محاسباتی با مطالعه ذهن به روش رفتارگرایی تفاوتهای زیادی دارد، عنوان کرد: در رفتارگرایی هر چه از حالت ذهنی گفته می‌شود در واقع مجموعه‌ای از رفتارهاست و چیزی بیش از آن نیست برای مثال می‌گویند درد همان سرخ شدن صورت، فریاد زدن و تمایل به رهایی از این وضعیت است و چیزی جز آن نیست؛ اما رویکرد محاسباتی یک زبان مشخص برای ذهن تعریف می‌کند. بر اساس این زبان، معنا تولید می‌شود و تفکر بشری  و ذهن را شبیه به کامپیوتر تعریف می‌کند.

همازاده اضافه کرد: اعصاب شناختی نیز به موازات بر مطالعه مغز متمرکز شد و بیشتر بر کشف همبسته‌های نورونی در مغز پرداخت، بعدا تحریکهای الکترودی هم اضافه شد برای مثال ورود برخی ولتاژها می‌تواند حالاتی از هوشیاری را در انسان تولید کند و این روش در آسیبهای مغزی مورد استفاده قرار می‌گرفت این روش تا حد زیادی می‌توانست برخی ناتوانیها را درمان کند.

استاد دانشگاه گفت: امروز در آمریکا و دانشگاه‌های مختلف ترک اعتیاد یکی از تازه‌ترین دستاوردهای این روش است. بسیاری از افرادی که دچار اعتیاد می‌شوند و در کمپها ترک می‌کنند دوباره به سمت اعتیاد می‌روند این به دلیل آن گرایش ذهنی است که در مغزشان وجود دارد. در روشهای جدید با تحریک الکتریکی آن قسمت از مغز که مرتبط با این گرایش است فرد را به وضعیت نرمال برمی‌گردانند طوری که دیگر گرایشی به اعتیاد نداشته باشد، از این قبیل زیاد است و حجم بسیار وسیعی از کارکردهای اساسی توسط علوم اعصاب شناختی در نظام سلامت بشر اتفاق افتاده است. فلسفه نیز یکی از این علوم است که در این سیر تحول یافته‌ها هم تاثیر پذیرفته و هم تاثیر گذاشته است.

این محقق و پژوهشگر با اشاره به چیستی مبانی و پیش فرضهای علوم شناختی مدرن، تصریح کرد: معمولا در بعضی فضاهای دانشگاهی و حوزوی در ایران این چنین تلقی می‌شود که علوم شناختی دارای یک سری پیش فرضهای ضد الهیاتی است، وقتی مغز مورد مطالعه قرار می‌گیرد این مطالعه نسبت به اینکه شما دیدگاه الهیاتی داشته باشید یا نداشته باشید خنثی است. شما می‌توانید یک مسیحی متعهد، یک مسلمان و یا یک دوئالیست باشید یافته‌های علمی صرفا یک سری کشفیات آزمایشگاهی از توانایی‌های مختلف مغز و کارکرد آن است، ذهن قابل تقلیل به مغز نیست.

ایشان در ادامه ابراز داشت: این چنین نیست که مطالعه مغز و کارکردهای مغزی الزاما نقض کننده و ضد الهیات و ماورای طبیعت باشد، مانند بسیاری از یافته‌های تجربی دیگر، در فیزیک، شیمی و علوم پایه اینها نه اسلامی هستند و نه غیر اسلامی. اینکه چه تبیینی از این یافته‌ها ارائه می‌شود ممکن است آن تبیین در جهت گیری، اغراض و اهداف دانشمندان تاثیرگذار باشد. معمولا در کشور ما این دو مقوله از هم تفکیک نمی‌شود، تصور این است که این پارادایم لازم و ملزوم یافته‌های تجربی است و این اشتباه است. یافته‌های تجربی می‌تواند با تبیین‌های دوئالیستی همراه شود چنانکه شده است اینکه پارادایم غالب فیزیکی است به خاطر پیش فرضهای دانشمندان غالب است.

عضو هیات علمی موسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران عنوان کرد: یکی از دیدگاه‌ها در بحث فلسفه علم، انقلابهای علمی است به این معنا که ابتدا نظریه‌ای در جامعه علمی به عنوان نظریه غالب پذیرفته می‌شود و دانشمندان آن علم سعی می‌کنند در این پارادایم غالب اشکالات را نادیده گرفته و پاسخها را فراهم کنند اما آرام آرام آنقدر اشکالات زیاد می‌شود که آن پارادایم غالب را می‌شکند و یافته‌های جدید جایگزین آن می‌شود، اهداف و اغراض دانشمندان در انتخاب پارادایم غالب تاثیرگذار است.  در برخی جمعها از علوم شناختی به عنوان یکی از جنبه‌های الحاد مدرن یاد می‌کنند این رویکرد کاملا اشتباه است. علوم شناختی یک یافته آزمایشگاهی است، کارکردهای زیادی دارد و در بسیاری از ناتوانیهای ذهنی جواب داده است، این الحاد نیست آن چیزی که الحاد است تبیینی است که بر این یافته سوار می‌شود که ممکن است درست یا غلط باشد.

وی خاطرنشان کرد: یکی از آسیبهایی که در حوزه توسعه علوم در کشور وجود دارد این است که بعضی از ورودها در یک دوره زمانی مد می‌شود و همه در مراکز مختلف به آن مسئله ورود می‌کنند، گاهی اوقات بر اساس احساس تکلیفها یا بازنماییهای غلط از آن دانش وارد می‌شوند. این یک آسیب جدی است بنده خیلی به این جریان خوش بین نیستم گاهی اوقات برخی اساتید فلسفه اسلامی وقتی می‌خواهند راجع به فلسفه ذهن صحبت کنند بسیار ساده انگارانه وارد می‌شوند و با اندکی مطالعه می‌خواهند به سوالات این حوزه پاسخ بدهند.

این محقق و پژوهشگر در پاسخ به این پرسش مبنی بر اینکه آیا در حوزه علوم انسانی و حوزه علمیه کسی که به طور جدی در این حوزه توانمند باشد داریم یا خیر؟، گفت: به اعتقاده بنده بسیاری از افرادی که وارد این حوزه می‌شوند شناخت لازم را از جبهه رقیب ندارند هر چند بعضی از دوستان هم هستند که این حوزه را به نحو کلاسیک تحصیل کردند اما آنها در اقلیت هستند.

وی در پایان با معرفتی چند منبع و کتاب، گفت: پژوهش‌های اندرونیوبرگ یکی از منابع خوب در این حوزه است، ایشان لیدر نوروتولوژی است و چند کتاب جدی و مقالات مفصلی در این زمینه دارد. کارهای جفری لان و آقای پینون لومل نیز برای مطالعه مناسب است فیلمها و کلیپهای آنها در یوتیوپ موجود است. کتابهای مقدماتی در فلسفه ذهن نگارش و ترجمه شده اما بهترین کتابها در این حوزه هنوز ترجمه نشده است. کتاب کید مسلین با ترجمه آقای دکتر مهدی ذاکری و کتاب نقد و بررسی نظریه‌های مادی انگارانه ذهن آقای دکتر همتی مقدم، این کتابها برای آشنایی مقدمات خوب هستند.

دیدگاه شما

پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.