کتاب « فیزیکدانان غربی و مساله خداباوری»نوشته دكتر گلشنی توسط کانون اندیشه جوان منتشر شده و درنمایشگاه کتاب امسال حاضر است.در همین زمینه گفت و گوی کوتاهی با نویسنده کتاب انجام دادهایم که در ادامه مطلب،از منظرتان عبور خواهد کرد.
چرا به سراغ این سوژه رفتید؟
امروزه در مجامع فيزيكدانان، از خدا و دين صحبت كردن بابِ روز نيست و متأسفانه،چنان كه انيشتين ّ تذكر داده است دانشمندانامروزي، به طرز باور نكردني، به شيوههاي مدرن اهميت ميدهند. او میگوید مندرك نميكنم كه چگونه در دورههايي، به ويژه، دورههاي ناپايداري و بياطميناني، مدهاي روز به ميزان نفوذ آن در لباس خانمها، به نظريههايعلمي نيز راه مييابند.
در این کتاب به چه محورهایی پرداخته می شود؟
دين و علم دو راه متفاوت، براي رسيدن به يك حقيقتاند. علم كهتجربه اخير انساني است، بهتدريج و از راههايي متفاوت، به هماننتايجي ميرسد كه پيش از آن، دين به آنها رسيده بود. اين دو، درحاليكه از لحاظ روش و تعبير كاملاً متفاوتاند، ميتوانند بر يكديگراثر مثبت بگذارند. دين تصويري منسجم از جهان به ما ميدهد، ولي در عين حال،پرسشهايي ميكند كه وراي علم است، و در اين حوزه، امكان تفاعليسودمند ميان اين دو وجود دارد. اينها هر يك حوزهاي ويژه خود و زبانمخصوص خود را دارند و سؤالهاي مختلفي را طرح ميكنند.علمميپرسد: چه؟ و چگونه؟ و دين ميپرسد: چرا؟
انگیزه شما ازنگارش این کتاب برای مخاطب جوان چه بود؟
تعداد زيادي از فيزيكدانان يا به خاطر تعارضي كه در بعضي موارد ميان علم و دين ميبينند؛ مثلاً در معجزهها يا مسئله حيات پس از مرگ و يا به خاطر پيروي از مُد،اصالت دين را نفي ميكنند و حاضرنيستند ملاحظات ديني را در بحثهاي خود وارد كنند. به قول اِمِل زيست شناس آمريكاييبسياري ازدانشمندان در دوران تحصيلات عالي يا كمي بعد از آن، به مرحلهايميرسند كه احساس ميكنند توجه به ديدگاههاي متافيزيكي بر خلافمُد است و لذا براي بقيه عمر، سرشان را در برف ميكنند، و كوششينميكنند تا منظرهاي وسيعتر از حوزه نزديك به حوزه خويش راببينند. آنها، نهايتاً و به همزيستي مسالمتآميزي ميان دين و علم قائلشدهاند و شركتشان در بعضي از مراسم ديني، نظير شركت در مراسمتدفين صوري است.
در پایان، چه حرف ناگفته ای باقی مانده است؟
در دو قرن اخير، فلسفهاي كه در توضيح جهان، به علمِ تجربي قدرتمطلق ميداد،یعنی علمگرايي در جهان اسلام نفوذ كرد و برسراسر محيطهاي علمي آن حاكم شد.بعضي از انديشمندان مسلمان، از علوم تجربي مطلق ستايش كردهاند و حتّي، تبيين مسائل كلامي را در علوم جستجو كردهاند. اين ديدگاه برخلاف جهانبيني اسلامي است زيرا سرشت گذراي علم را به حوزهكلام نيز سرايت ميدهد. در جهانبيني اسلامي، جهان واقعيتي مستقلّ نيست بلكه، وجود آندر هر لحظه به خداوند متعال متكّي است. زيبايي و انسجام جهانِمخلوق نشانهاي از دانش و توانايي بينهايت اوست. در اين بينش، آياتقرآني و پديدههاي طبيعت هر دو نشانههاي خداوند در جهان است. در حالي كه علم تجربي ميتواند برخي از ويژگيهاي جهان فيزيكي را برملا سازد، نبايد آن را با دانشِ مطلق يكي دانست. بايد آن را درچارچوبي وسيعتر كه سطوح بالاتر دانش را نيز به رسميت بشناسد، قرارداد، و به نقش اساسي آن، كه تقّرب ما به خداوند است، تحقّق بخشيد.
پاسخ