قابل جمع بودن الزام قانونی و اقناع عمومی در مسئله حجاب

در نشست ابعاد هویتی حجاب بیان شد: معیار قانون فقهی عکس العمل و دموکراتیک بودن قانون نیست./ عدم رعایت پوشش مناسب یک آسیب اجتماعی است و نحوه مواجهه با آسیب‌های اجتماعی بسیار مهم است.
قابل جمع بودن الزام قانونی و اقناع عمومی در مسئله حجاب

به همت کانون اندیشه جوان؛

نشست گفتگو محور پیرامون «ابعاد هویتی حجاب» برگزار شد

نشست «ابعاد هویتی حجاب» با حضور حجت الاسلام سید محمد علی ایازی، عضو هیئت علمی دانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم تحقیقات و حجت الاسلام میثم فتحی، استاد حوزه و دانشگاه به همت کانون اندیشه جوان برگزار شد.

حجاب اجباری به عنوان یکی از مهم‌ترین مباحث فکری، سیاسی و اجتماعی در جامعه امروز ایران مطرح است. موافقان و مخالفان حجاب اجباری از مناظر مختلف در مورد آن اظهار نظر می‌کنند. در همین راستا کانون اندیشه جوان نشستی مجازی تحت عنوان «ابعاد هویتی حجاب» با حضور سید محمد علی ایازی و میثم فتحی برگزار کرد.

در ابتدای این گفت‌وگوحجت الاسلام ایازی بیان نموند که مسئله حجاب در میان مسلمانان، مفسرین و فقها از عصر نزول قرآن تا به امروز مورد اتفاق بوده است. عالمان دینی در همه فرق اسلامی در اصل حکم حجاب اتفاق نظر دارند. دلیل حجاب دلیل قرآنی است و مفسرین در این باره به آیات حجاب در سوره نور و سوره احزاب استناد می‌کنند. در سوره احزاب به نکاتی توجه داده شده که جنبه کلیدی دارد و جایگاه و فلسفه حجاب را بیان می‌کند. خداوند متعال در آیه ۵۹ سوره احزاب به حکمت و فلسفه حجاب اشاره می‌کند و می‌فرماید این حکم برای اینکه زنان از تعرض و جسارت آزار نبینند، بسیار نزدیکتر است. این بخش از آیه چه علت حکم حجاب باشد چه فلسفه آن جهت‌گیری مسئله حجاب را مشخص می‌کند و آن مسئله این است که زنان مومن پاکدامن که نمی‌خواهند با چشم دیگر جز مسله انسانی و ایمانی به آنها نگاه بشود باید حجاب خود را رعایت کنند. این جمله در مقام حفظ کرامت زن است. عوامل دیگری نیز در پیشگیری از اذیت و آزار تاثیرگذار است از آن جمله مسئله تقوای چشم است که قرآن کریم در سوره نور مطرح می‌کند.

در مسائلی که ذکر شد اختلاف نظری وجود ندارد، اما دو مفهوم وجود دارد که این دو مفهوم محل بحث هستند. مفهوم اول اینکه در تاریخ تفسیر و کتاب‌های فقهی مسئله حجاب یک وظیفه شخصی و حکم شرعی برای مسلمان مومن مطرح شده اما چیزی به عنوان عفت عمومی در مسئله علت حکم ذکر نشده است. مسئله دیگر این است که این حکم برای مومنی آمده و سخن درباره اهل کتاب نیست. در صدر اسلام کنیزانی بودند که بر اساس سنت آنها نباید حجاب را رعایت می‌کردند و دسته دیگر نیز کسانی بودند که علی رغم تذکر باز هم حجاب را رعایت نمی‌کردند، اگر مسئله عفت عمومی صحت داشته باشد در همان زمان هم پیامبر و ائمه باید حجاب را بر همه افراد الزام می‌کردند.

در ادامه حجت الاسلام فتحی به توضیح موضع خود در رابطه با مسئله حجاب پرداختند: ایشان بیان داشتند تردیدی در وجوب حجاب وجود ندارد و مناقشات در این حکم بر سر محدوده آن است. محدوده حجاب نیز مبتنی بر این است که این حکم به عنوان یک حکم فردی شناخته شود یا یک حکم اجتماعی. در انتهای آیه ۵۹ سوره احزاب اینکه خداوند فرموده است رعایت حجاب به اینکه زنان اذیت نشوند، نزدیکتر است چه فلسفه حکم باشد چه حکمت آن در مقام بیان علت است و هر کجا که این علت وجود داشته باشد حکم نیز باید وجود داشته باشد. استاد ایازی در برخی از آثارشان حجاب را با نماز مقایسه کردند در حالی که حکم حجاب به دلیل اینکه افراد دیگر نیز از نوع پوشش متاثر می‌شوند، یک حکم اجتماعی است. البته حکم پوشش یک حکم دو طرفی است و شاید بیش از امر پوشش دعوت به مراقبت از نگاه و ظواهر دین شده است، اما اگر نوع پوشش در جامعه آزاد باشد از آزادی همان افرادی هم که به آن اعتقاد دارند کاسته می‌شود. بنابراین حجاب یک حکم اجتماعی است و در حکم اجتماعی تقنین ضروری است. در احکام اجتماعی حاکمیت باید تصمیم بگیرد حال ممکن است حاکمیت مبنای تقنین را دین یا آرای عمومی قرار دهد.

دکتر فتحی در رابطه با صحبت‌های آقای دکتر ایازی اضافه کردند: آقای ایازی در آثارشان اثبات الزام حجاب را منوط به اثبات عمومی دانستند. عمومی بودن حکم حجاب یک بحث فقهی نیست بلکه یک بحث عقلایی است و آنچه از سیاق آیات برمی‌آید الزام آن است. البته منظور از الزام حجاب کیفری بودن آن نیست از این جهت برخورد نامناسب با بدحجابی امری کاملا تقبیح شده و ناشایست است. مسئله دیگر که آقای ایازی مطرح کردند درباره دخالت نکردن ائمه(ع) است، پاسخ این است که ائمه(ع) در جایگاه حکومتی قرار نگرفتند که بخواهند الزام را عملی کنند. در بخش دیگر لزوم عفت عمومی و الزام نمی‌تواند حول محور پذیرش باشد و این یک بحث حقوقی است که منشا الزام قانونی آیا پذیرش قانون است یا فلسفه حقوقی. از آنجایی که علتی که در حکم بیان شده مقید به دین خاصی نیست می‌توان آن را مسلمان و غیر مسلمان تعمیم داد بنابراین در این مسئله عفت عمومی مطرح است.

در ادامه دکتر حجت الاسلام ایازی گفتند: صحبت از حکم اجتماعی گاهی به این خاطر است که این حکم در دیگران اثر می‌گذارد و گاهی به دلیل حقی است که ایجاد می‌کند. حج، صدقه، زکات و خمس احکام اجتماعی هستند اما نمی‌توان کسی را که خمس نمی‌دهد به روش قانونی الزام کرد. بنابراین حکم اجتماعی و الزام قانونی آنجایی معنا پیدا می‌کند که برای طرف مقابل حق پیگرد و مطالبه ایجاد کند. نکته دیگر این است که در تاریخ پیامبر(ص) و ائمه(ع) و دوره‌های مختلف تلقی الزام در باب حجاب وجود نداشته است اما در مسائلی مانند روزه خواری علنی در ماه رمضان این تلقی وجود داشته است. به نظر می‌رسد در مسائلی مانند حجاب باید از روش فرهنگ سازی استفاده کرد و زمینه‌های اندیشه و علاقه را در جامعه به وجود آورد. نکته سوم این است که قرآن کریم مومنین را مورد خطاب قرار داده است، این تعبیر مومنین به منظوری در قرآن آمده بنابراین می‌توان گفت این حکم برای کسانی است که باور به دین دارند. بحث کرامت نیز که در آیه مطرح شده یک بحث انتخابی است و افراد می‌توانند آن را انتخاب نکنند.

در ادامه حجت الاسلام فتحی بیان نمودند: منشا حق مبتنی بر تعریف الهی است. از این جهت اعمالی که خلاف شرع و منکر است اگر در جامعه انجام بشود زمینه ثبوت حکم نهی از منکر را ایجاد می‌کند. بر خلاف نماز نخواندن که یک منکر اجتماعی نیست رعایت نکردن حجاب یک منکر اجتماعی است. اگر حجاب واجب است پس عدم حجاب عصیان و منکر است و از آن جهت که زمینه ثبوت نهی از منکر را فراهم می‌کند یک حکم اجتماعی است. امر به معروف و نهی از منکر ایجاد ولایت می‌کند. بر اساس آیه امر به معروف مومنین بر هم ولایت دارند و اولین شرط امر به معروف و نهی از منکر علم به معروف و منکر است. این مسئله یک حکم وضعی به نام حق را ایجاد می‌کند.

این استاد حوزه و دانشگاه در خصوص نکته بعدی آقای ایازی گفتند؛ ابواب فقهی تا مدتها از ابواب جدا نمی‌شده است، اوایل در نزد قدما ابواب فقهی بسیار محدود بوده و مجزا نشده است. این مسئله در باب حجاب هم صحت دارد تا قبل از قرن سیزدهم و هم زمان با مسئله کشف حجاب مسئله پوشش در غیر نماز به صورت مجزا مطرح نبوده است. آن زمان هنوز زنان مومن در جامعه مواجهه جدی با مدرنیته نداشتند و مسئله پوشش به شکل امروزی مطرح نبوده است، عمده این مباحث بعد از قانون کشف حجاب مطرح می‌شود. درباره نکته دیگر آقای ایازی که فرمودند نهی از ناحیه پیامبر اکرم(ص) دیده نشده این دلیل کافی نیست. به این خاطر که ملاک وجوب حجاب یک دلیل شرعی است و نمی‌توان از عدم وجود یک سری گزارش‌های تاریخی حکمی را اثبات کرد. نکته بعدی در باب کار فرهنگی یا الزام قانونی است. برخی معتقدند الزام قانونی باعث پس زدن مردم می‌شود اگر اینطور باشد اصلا نباید هیچ قانونی وجود داشته باشد چرا که به هر حال عده‌ای با آن مخالف هستند. پس زدن مردم دخلی به صدق و کذب اجتهاد مجتهدان ندارد بلکه دلیل آن را باید در عوامل جامعه شناختی، اقتصادی و روان نشاختی جستجو کرد. متاسفانه مشکلات معیشتی و اقتصادی سبب شده در معاد مردم موضع‌گیری‌هایی مشاهده شود و این مسئله کاملا قابل فهم است.

حجت الاسلام ایازی در ادامه بحث اضافه نمودند: ما قائل به حسن و قبح عقلی و ذاتی هستیم. این یک امر عمومی است و تمام عقلا می‌توانند در رابطه با مسئله حق به توافق برسند. اما در بحث منکر مسئله‌ای که وجود دارد این است که آن عملی که منکر است باید برای فرد ثابت بشود که منکر است و فرد آن را بپذیرد در غیر این صورت نمی‌توان فرد را الزام کرد بلکه باید ابتدا او را ارشاد و راهنمایی و قانع کرد و در صورتی که فرد قانع شد می‌توان او را الزام کرد. معروف و منکر از آن چیزهایی است که به عرف القا می‌شود و عرف متخصص باید بگوید که چه چیزی معروف و منکر است. بنابراین ابتدا باید هر هنجاری را در جامعه فرهنگ سازی و تبیین کرد و پس از آن برایش قانون گذاشت.

مسئله دیگر این است که مسئله حجاب که مورد ابتلای افراد بوده چطور ممکن است در طول ۲۶۰ سال حیات ائمه(ع) حتی یک جمله یا روایت درباره الزام آن نقل نشده باشد. بر فرض که پذیرفته شود مسئله عدم حجاب از منکراتی است که باید با آن برخورد شود چه کسی گفته که از مرتبه سوم نهی از منکر باید عمل بشود؟

اینکه گفتند مسئله الزام حجاب تا دوره کشف حجاب مطرح نبوده مسئله‌ای است که در عکس العمل فقها نسبت به اجبار رضاشاه به کشف حجاب مطرح شده است. بنابراین همانطور که الزام برای رفع حجاب امری اشتباه است الزام برای حجاب نیز اشتباه است و به نتیجه مطلوبی نمی‌رسد. بر اساس تجربه تاریخی قبل از انقلاب تا زمانی که هنوز مسئله الزام نبود بسیاری مقید بودند و رعایت می‌کردند اما وقتی این مسئله الزام حجاب مطرح شد مردم را به حالت عکس العملی وادار کرد و سبب شد در مقابلش بایستند. بسیاری از شخصیت‌های برجسته مانند علامه طالقانی، شهید بهشتی و شهید مطهری نیز با این روش مخالف بودند.

در ادامه حجت الاسلام فتحی در باب اینکه می‌گویند قانون حجاب برای غیر مسلمان چه تکلیفی ایجاد می‌کند اضافه کردند؛ این حکم در ادیان دیگر نیز حکم تاسیسی نیست بلکه حکم تقریری است. مسئله حجاب در ادیان دیگر نیز وجود دارد. اما قانون حجاب در خصوص افرادی که روشنفکر، مسیحی پروتستان یا لائیک هستند نیز قابل اجرا است، افراد در قوانین اجتماعی ملزم به اجرای قانون هستند چرا که در این گونه قوانین مبنای اجرای قانون پذیرش قانون نیست. اینکه استاد فرمودند مبنای نهی از منکر پذیرش و اقناع مخاطب است مسئله‌ای است که اثباتش جای بحث دارد. اینکه منکر زمانی منکر است که مورد پذیرش عام واقع شود یک مسئله بدیهی نیست به خصوص اینکه استاد قائل به حسن و قبح عقلی هستند. معنای حسن و قبح عقلی و ذاتی این است که یک فعل منکر همواره قبیح و یک فعل معروف همواره حسن است و ربطی به پذیرش عام ندارد. بنابراین دو مبنایی که آقای ایازی اشاره کردند با هم قابل جمع نیستند. از طرف  دیگر الزام قانونی و اقناع عمومی با هم قابل جمع هستند یعنی در عین اینکه امری قانونی است می‌توان تلاش کرد و زیرساخت‌های فکری لازم را نیز برای پذیرش بیشتر آن فراهم کرد. برای مثال در قضیه واکسن کرونا همین اتفاق افتاده است، از یک طرف الزام قانونی برای حفظ سلامتی عموم جامعه اعمال می‌شود از طرف دیگر اقناع عمومی برای پذیرش هر چه بهتر آن صورت می‌گیرد.

در مسئله هنجارها یکی از سوالات اساسی این است که اگر مبنای قانون هنجارهای عمومی و پذیرش عام باشد در صورت اختلاف پذیرش عام با احکام اجتماعی ترجیح با کدام است و چه کسی باید این ترجیح را معین کند؟ اگر قانون عقلا با قانون خدا مخالف شد کدام یک را باید ترجیح داد؟ این مسئله در حوزه اخلاق کاربردی هم وجود دارد. بنابراین نمی‌توان قانون و آسیب‌های ناشی از عدم رعایت آن را معطل پذیرش عمومی کرد. ضمن اینکه عوامل اقناع عمومی نیز متعدد هستند. عدم رعایت پوشش مناسب یک آسیب اجتماعی است و نحوه مواجهه با آسیب‌های اجتماعی بسیار مهم است. نهی از منکر در این زمینه باید با لطافت، نرمی و ظرافت صورت بگیرد و اگر فرد باز هم نپذیرفت نباید او را از سایر حقوقش مانند توجه، محبت و تامین معاش محروم کرد. مسئله این است که صدق و کذب احکام یک مسئله دموکراتیک نیست.

نکته دیگری که آقای ایازی مطرح کردند در خصوص عملکرد ائمه اطهار(ع) است. مسئله الزام حجاب یک مسئله اجتماعی است و مداخله در آن نیاز به حکم حکومتی دارد و این مسئله‌ای است که برای ائمه(ع) فراهم نشد. آن بزرگواران غالبا در شرایط تقیه خوفی بودند. حکومتی نداشتند که بخواهند الزام اجتماعی را عملیاتی کنند. تشکیل حکومت نیز بنابر دلایل عقلی و شرعی بر عهده پیامبران الهی و ائمه(ع) است اما شرایط و مقتضای زمان این اجازه را به ایشان نداده است نه تنها شرایط تشکیل حکومت نبود بلکه جان ایشان نیز در خطر بود. بنابراین اینکه احکام اجتماعی در زمان ائمه(ع) نبوده دلیل بر این نیست که الان نیز نباشد. آن زمان حاکمیت و قوه قاهره در دست ائمه(ع) نبوده اما الان حکومت اسلامی در جامعه حاکم است.

نکته دیگر این است که آقای ایازی الزام برای رفع حجاب را با الزام برای حجاب یکی گرفتند، این تساوی یک مغالطه است. چرا که کشف حجاب مبنای دینی و عقلی ندارد اما حجاب مبنای دینی و عقلی دارد. اینکه فرمودند الزام عکس العمل معکوس دارد و به اوایل انقلاب اشاره کردند باید گفت معیار قانون فقهی عکس العمل و دموکراتیک بودن قانون نیست.

دیدگاه شما

پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.