توضیحات
قرآن منبع و ریشه اصلی شناخت مسائل اسلامی و از جمله اصول تفکر سیاسی در اسلام است. برای به دست آوردن مباحث سیاسی اسلام، نخست باید ریشه های آن را در قرآن جست و جو کرد. قرآن کریم ضمن طرح و شرح اصول تفکر سیاسی، اعتقاد و عمل به این اصول و اندیشه ها را جزئی از قلمرو وسیع ایمان و بخشی از مجموعه تعالیم اسلام و گوشه ای از حیات یک مسلمان می شمارد، به طوری که جدا کردن اندیشه و عمل سیاسی از ایمان و اسلام و زندگی مسلمان امکان پذیر نیست و اگر در برخی جوامع اسلامی، چنین چیزی اتفاق افتاده است، حقیقتاً به اسلام عمل نمی شود. اصول تفکر سیاسی در قرآن به عنوان هسته مرکزی حیات سیاسی جامعه اسلامی می باشد. هر نظام سیاسی و حکومتی، باید به منظور تشکیل و تداوم نظام حکومتی دارای اصول مبنایی، اصول راهبردی و اصول کاربردی معین و قابل طرح و دفاع تئوریک باشد. نظام سیاسی اسلام نیز از این قاعده استثنا نبوده و قرآن کریم در هر سه محور مذکور دارای مباحث صریح و محکم می باشد.
اصول مبنایی(زیرساخت ها): قرآن کریم بشریت را به شناخت دعوت کرده است و اگر امکان شناخت نبود، ارسال کتب و رسائل کاری بیهوده می شد. معرفت شناسی سیاسی، تأثیر اساسی و مهمی در شکل گیری نظام های سیاسی دارد و مکتب سیاسی اسلام از این قاعده مستثنا نیست. از دیدگاه قرآن، جهان هستی بر محور توحید می باشد. جهان بینی توحیدی دارای ویژگی هایی است که در جهت دهی نظام سیاسی تأثیرگذار است. انسان دارای دو بعد مادی و معنوی است و به جهت بعد معنوی آن، اشرف مخلوقات است. انسان فطرتاً و بر اساس نیازهای مادی، موجودی اجتماعی است و دارای ادراک و قدرت تشخیص و تصمیم گیری و اراده است. انسان در میان دو بی نهایت انسانیت و حیوانیت با توجه به استعداد درونی اش صاحب اختیار است و چون مخیر است، مکلف می باشد و نسبت به اعمال و رفتار و کردار خود مسئول است. بر همین اساس، تصمیم گیری های اجتماعی و سیاسی باید بر اساس محوریت توحیدی و تکلیف مداری باشد.
اصول راهبردی: قرآن کریم برای نظام سیاسی اسلام، اصول ثابت و تغییرناپذیری را مشخص کرده است که می توان گفت از شاخصه های یک حکومت مبتنی بر وحی و دین می باشد. حکومت اسلامی نیز باید در ترسیم مدل حکومتی خود این اصول را رعایت کند. اصول مذکور عبارتند از: اصل حق و باطل، ایمان و فر، حق و تکلیف، امامت، عدل و قسط و نظارت خودانگیخته مدنی. قرآن کریم، مبارزه حق و باطل را مبارزه ای از آغاز آفرینش تا ابد یاد می کند که سرانجام این مبارزه، پیروزی حق بر باطل است و به مؤمنان هشدار می دهد که همیشه و در همه حال جانب حق را گرفته و از هواهای نفسانی که موجب عدم حمایت از حق و یا مشتبه کردن حق و باطل می باشد، مراقبت کنند. قرآن در بحث حق و تکلیف، آن دو را ملازم هم می داند و انسان را بر مدار تکلیف معرفی می کند که حق او در تکلیف محوری او است، و تکلیف محور بودن، هیچ تضادی با حق محوری ندارد. اصل امامت و رهبری، ستون اصلی دین و خط تداوم قیام و نهضت انبیا است. ائمه معصومین دارای صفت های خاصی هستند که از طرف پروردگار، پس از ختم رسالت به عنوان مرجعیت دینی و ولایت امر مسلمانان نصب شده اند و در زمان غیبت ائمه معصومین، ولایت مسلمانان به صورت نصب خاص یا عام با فقیه جامع الشرایط می باشد. یکی از اصول راهبردی، اصل عدل و قسط است. استقرار عدالت و گسترش عدل و قسط به عنوان یکی از دو هدف اساسی و بنیادی فلسفه بعثت پیامبران در قرآن ذکر شده است. نقش هر مسلمانی در تعیین سرنوشت جامعه ایجاب می کند که وی ناظر و مراقب همه امور باشد که در اطراف او در جامعه اش اتفاق می افتد. قرآن از این اصل به عنوان امر به معروف و نهی از منکر یاد می کند که از فرایض اجتماعی مسلمانان است.
اصول کاربردی: در این بخش، حقوق سیاسی و سلوک سیاسی و نظام سیاسی بررسی می شود. با توجه به اصول بنیادی و راهبردی، حقوق سیاسی شکل می گیرد. اگرچه انسان آزاد و مخیر می باشد؛ ولی در جهت رسیدن به کمال مطلوب، آزاد مطلق نیست، بلکه دارای حدود و قیودی است که لازم کمال او است. از جمله حقوق سیاسی دیگر، او حق امنیت(قضایی، جانی، مالی، مرزها و …) حق تعلیم و تربیت می باشد. در فصل سلوک سیاسی، از مشروعیت حاکم و جایگاه بیعت در تعیین و تثبیت حاکم اسلامی و از لزوم شور و مشورت در جامعه اسلامی با توجه به شرایط زمان و مکان بحث می شود. در باب روابط خارجی نظام اسلامی بیان می شود که سیاست خارجی با توجه به اصول بنیادی و راهبردی از اصول ثابتی پیروی می کند. اصل جهاد، برخلاف تصورات غلط،حاکی از جنگ و خون ریزی نیست، بلکه اصل جهاد در جهت ایجاد صلح و دفاع از عقیده می باشد و عزت مسلمانان با جهاد است. جهاد ابعاد مختلفی دارد که یک بعد آن جنگ با کفار است. احزاب در جامعه اسلامی،زیرنظر ولی امر مسلمانان به عنوان بازوی مشورتی و ناظر به اعمال و رفتار کارگزاران می توانند عمل و از انحراف های مادی و معنوی آن ها جلوگیری کنند. در فصل آخر بیان می شود با توجه به اصول بنیادی و راهبردی اسلام، حاکمیت الهی دارای چارچوب مشخص و ثابتی است که نظام سیاسی اسلام بر اساس آن شکل می گیرد. سازمان سیاسی با توجه به توسعه و رشد جوامع و تمدن بشری می تواند با حفظ چارچوب یاد شده، سازمان و ساختار اجرایی حکومت را مطابق نیازهای زمان و مکان تطبیق دهد.
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.