مجلس مشروطه در سالهای نخست استقرارش با بحرانها و خطرات متعدد داخلی و خارجی مواجه شد. جنگ جهانی اول، شورشها و طغیانهای داخلی، دخالتهای روسیه و انگلستان و ایجاد هرجومرج گسترده در کشور از جمله چالشهایی بود که مشروطه ایرانی در سالهای نخستین با آن روبرو شد. علاوه بر این، ظهور دیکتاتوری رضاخان تنها پانزده سال پس از مشروطه رخ داد و به عنوان مهر پایانی بر مشروطه، ایران را به دوره استبداد بازگرداند. به همین خاطر برخی صاحبنظران معتقدند فرایند مشروطه در ایران، فرایندی شکستخورده قلمداد میشود؛ زیرا نه تنها نتوانست سایه استبداد و هرجومرج را از کشور دور کند، بلکه شرایط برآمدن استبدادی خشنتر از قاجاریه یعنی رضاشاه را فراهم کند.
بنابراین مورخان با ملاحظه نتایج مشروطه در ایران، بدین نتیجه رسیدند که استقرار نظام مشروطه در ایران زودهنگام بود؛ زیرا ایران هنوز مقدمات اجرایی و ساختاری لازم برای تثبیت را نداشت و اذهان مردم به درک و دریافت واقعی از مشروطه نرسیده بود. به عبارت دیگر مشروطیت در ایران جز افزایش آشوب، فروپاشی قدرت مرکزی و هموار شدن راه سلطه خارجی نتیجهای نداشت. بطور کلی استقرار مشروطه در ایران به دلیل وجود سه خصوصیت در ایران آن روزگار، بسیار زیانبخش بود: ضعف ارتش مرکزی، قدرت سیاسی و نظامی ایلات و عدم وجود ملاکهای توسعه انسانی (آموزش عمومی و فقدان راهها). در نتیجه مشروطیت بخاطر شتابزدگی و عدم تطابق با شرایط کشور، مسیر طبیعی نهضت مردم ایران را منحرف کرد و اثرات منفی زیادی بر جامعه ایرانی گذارد. مسأله ما بررسی و صحتسنجی این ادعاست.
در همین راستا قصد داریم تا چهارشنبه ۱۳ مردادماه ساعت ۱۵ با حضور جناب آقای محمد محمودهاشمی در نشستی مجازی تحت عنوان «آیا مشروطه به شکست منجر شد» در صفحه مجازی کانون اندیشه جوان به نشانی canoon_org@ به گفتگو بپردازیم.
پاسخ