برخوردها، منازعات، ویرانی و مصائب کشورهای غربی طی سالهای ۱۹۱۴ تا ۱۹۴۵ که دوران رکود و جنگهای پیاپی بود، همراه با رکود اقتصادی در دهه اوایل قرن بیستم، ظهور فاشیسم، بیکاری و ورشکستگی بانکها و در نهایت شکلگیری غول نازیسم نشان میداد ضربه مهلکی بر پیکر تمدن غرب زده شده است. به همین خاطر محققان بیان کردند از نیمه قرن نوزدهم تا ۱۹۱۴ تغییر به وضع بهتر بود و در سالهای دهه ۱۹۲۰ به دورانی پا گذاشتیم که تغییر با بیم از آینده و به معنای وضع بدتر همراه بود. اینگونه نظریههای بدبینی به فلسفه ترقی تاریخ بر خلاف حرکت خطی فلسفه ترقی، همراه بود و اولین نظریههای مشهور بدبینانه به نظریه پیشرفت و ترقی تاریخی از سوی اندیشمندانی چون اشپنگلر، هانتینگتون و فوکویاما مطرح گردید که تلاش خواهد گردید به این پرسش مهم پاسخ داد شود که آیا تمدن غربی افول کرده است؟.
در همین راستا در کانون اندیشه جوان قصد داریم تا در روز چهارشنبه ، پنجشنبه و جمعه ۱۸، ۱۹ و ۲۰ خرداد ماه ساعت ۲۱ با حضور غلامعلی سلیمانی، محمدحسین ضمیریان و علیرضا بلیغ در نشستی مجازی تحت عنوان «بررسی نظریه انحطاط غرب اشپنگلر» ، «بررسی نظریه برخورد تمدنهای هانتینگتون» و «بررسی نظریه پایان تاریخ فوکویاما» در صفحه اینستاگرام کانون اندیشه جوان به نشانی _canoon_org@ به گفتگو بپردازیم.
نشست اول : بررسی نظریه انحطاط غرب اشپنگلر
بهطور کلی دو رویکرد اصلی در فلسفه تاریخ وجود دارد: خطی و ادواری. طرفداران رویکرد نخست معتقدند که سیر کلی و روند اصلی حاکم بر حوادث تاریخی، رو به تکامل فرد و جامعه انسانی است و مسیر تاریخ و رویدادهای تاریخی به خصوص در دوره مدرن به سمت پیشرفت و ترقی در حرکت است. اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم فلسفه ترقی تاریخ با اولین تردیدها و بدبینیها رو به رو شد. جنگهای جهانی اول و دوم، جهان رو به پیشرفت را با پرسشهای جدی روبرو کرد و رویکرد تکاملی فیلسوفان خطی با بن بست روبرو شد. به همین دلیل تفسیر دوری تاریخ از رواج بیشتری برخوردار شد. و طرفداران رویکرد دوم بیان کردند از نیمه قرن نوزدهم تا ۱۹۱۴ تغییر تاریخ تغییر به وضع بهتر بود و در سالهای دهه ۱۹۲۰ به دورانی پا گذاشتیم که تغییر با بیم از آینده و به معنای وضع بدتر همراه بود. اینگونه نظریههای بدبینی به فلسفه ترقی تاریخ بر خلاف حرکت خطی فلسفه ترقی، حرکت ادواری را جایگزین کردند.
اولین نظریه بدبینانه به نظریه پیشرفت و ترقی تاریخی از اسوالدو اشپنگلر است. وی در کتاب انحطاط غرب معتقد است فرهنگ غرب در شرایط فعلی زمستان خود را طی میکند و در آینده برای غرب از حرکت صعودی و تکاملی خبری نخواهد بود.
در همین راستا درکانون اندیشه جوان قصد داریم تا در روز چهارشنبه ۱۸ خرداد ماه ساعت ۲۱ با حضور غلامعلی سلیمانی در نشستی مجازی تحت عنوان «بررسی نظریه انحطاط غرب اشپنگلر» در صفحه اینستاگرام کانون اندیشه جوان به نشانی _canoon_org@ به گفتگو بپردازیم.
نشست دوم : بررسی نظریه برخورد تمدنهای هانتینگتون
ساموئل هانتينگتون نخستين بار در تابستان ۱۹۹۳ نظريه مشهورش را در قالب مقالهاي با نام «برخورد تمدنها؟» در مجله سياست خارجي مطرح كرد. او با مطرح كردن اين نظريه در مقام ارائه چهارچوبي مفهومي يا پارادايمي جديد براي تحليل رخدادهاي بينالمللي، در دوره پس از جنگ سرد برآمده است. پس از واقعه ۱۱ سپتامبر بود كه نظريه هانتينگتون محبوبيت فراوانی يافت و كتابي كه او در سال ۲۰۰۱ در شرح و بسط مقاله پیشین خود بـا همان نام «برخورد تمدنها» منتشر كرد، به يكي از پرفروشترين كتب سال ايالات متحده تبديل شد.
هانتينگتون، برخلاف برخي از تحليلگران سياسي همچون فوكوياما كه پايان جنگ سرد را ختم مناقشات ايدئولوژيك و شروع سلطه مطلق ليبرال دموكراسي تلقي ميكنند، آن را سرآغاز دوران جديد برخورد تمدنها میداند. او تمدن را بالاترين گروهبندي فرهنگي و گستردهترين سطح هويتي انسان ميداند و بر اين نظر است كه هم اكنون جنگ ميان ملتها رو به پايان و جنگ ميان تمدنها در حال آغاز شدن است.
از ميان تمدنهای هشت گانه، اسلام و غرب (مسيحيت)، به دليل سابقه خصومت ۱۴۰۰ساله، دو گزينه اصلي بروز خشونت و درگيري هستند و روابط بين این دو تمدن ظرفیت بالایی برای بروز حوادثي خونين خواهد داشت. او بر اين نظر است كه پس از آغاز دهه ۱۹۹۰ و پايان جنگ سرد، به دليل خودآگاهي تمدني و استيلاجويي غرب، تهديد اسلامي به جديترين خطر براي غرب و غربيان تبديل شده است. که هانتينگتون را از پرچمداران نظري و نظريهپردازان اصلي اسلامهراسي معاصر قرار داده است.
در همین راستا در کانون اندیشه جوان قصد داریم تا در روز پنجشنبه ۱۹ خرداد ماه ساعت ۲۱ با حضور محمدحسین ضمیریان در نشستی مجازی تحت عنوان «بررسی نظریه برخورد تمدنهای هانتینگتون» در صفحه اینستاگرام کانون اندیشه جوان به نشانی _canoon_org@ به گفتگو بپردازیم.
نشست سوم : بررسی نظریه پایان تاریخ فوکویاما
پایان جنگ سرد، فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و مرگ کمونیسم روسی برای بلوک غرب نقطه عطف مهمی در تاریخ نظم جهانی بود؛ زیرا همه چیز برای تحقق رویای قدیمی لیبرال دموکراسی آماده به نظر میرسید. از نیمه قرن بیستم محققان علوم اجتماعی این ایده را مطرح کردند که تاریخ مصرف ایدئولوژیهای بشری که مربوط به قرن نوزدهم و بیستم میلادی است، تمام شده و با پایان کمونیسم، ایدئولوژیهای بزرگ و جهان شمول از رده خارج خواهند شد. پاسخها به مساله پایان ایدئولوژیها، متعدد بود؛ ایده پایان تاریخ فرانسیس فوکویاما یکی از این ایدهها بود. که لیبرال دموکراسی را نظام اصلح پیروز دانست.
فوکویاما برای نخستین بار از موضوع پایان تاریخ سخن گفت اما پایان تاریخ از نظر فوکویاما به معنای اتمام حیات بشر یا جهان نبود؛ بلکه ناظر بر پایان حیات ایدئولوژیها و مکاتب بشری رقیب لیبرالیسم بود. بنابراین منظور از تاریخ، نبرد ایدئولوژیها با یکدیگر در دوره مدرن است که با شکست کمونیسم روسی در ۱۹۹۱ میلادی، به پایان خود رسیده است.
در همین راستا در کانون اندیشه جوان قصد داریم تا در روز جمعه ۲۰ خرداد ماه ساعت ۲۱ با حضور علیرضا بلیغ در نشستی مجازی تحت عنوان «بررسی نظریه پایان تاریخ فوکویاما» در صفحه اینستاگرام کانون اندیشه جوان به نشانی _canoon_org@ به گفتگو بپردازیم.
پاسخ