نشست بررسی جامعه شناختی وضعیت دینداری در ایران با حضور دکتر جبار رحمانی عضو هیئت علمی پژوهشکده مطالعات فرهنگی و صابر جعفری پژوهشگر و کارشناس ارشد مسائل اجتماعی در کانون اندیشه جوان در تاریخ بیستم تیرماه در کانون اندیشه جوان برگزارشد، در ادامه گزارش نقطه نظرات و بیانات مطرح شده در نشست را بخوانید:
در ابتدای نشست، دکتر جبار رحمانی ضمن تأکید بر پدیده تغییر دین در جامعه ایران عنوان کرد: بحث تغییر دین از مباحثی است که به طور جدی و گسترده در کشور مطرح است و شامل تغییر مذهب از تشیع به مذاهب دیگر، ورود اشکال جدید دین و رکود دینداری سنتی و تاریخی میشود که نهادهای سنتی دین حامل آن هستند.
وی ادامه داد: مسئله تغییر دین یک مسئله به شدت پیچیده است و مسئلهای صرفا پژوهشی نیست. وقتی از تغییر دین حرف میزنیم یک نگاه منفی به آن وجود دارد و نوعی انگ و اتهام است؛ به همین دلیل این مسئله همواره پنهان مانده و زیر پوست شهر موجب تشکیل کلیساهای خانگی شده است. به عبارت دیگر تغییر دین امر مشروعی تلقی نمیشود. باید به این نکته توجه داشت که آدمها دین را از لحاظ فکری و اعتقادی به اشکال مختلف تجربه میکنند. جامعه ایران همواره اشکال مختلفی از دینداری را در خود داشته است و این گونه نبوده که تنها یک دین در کشور حاکم باشد.
وی اظهار کرد: از دهه ۵۰ و همزمان با انقلاب اسلامی یک موج جدیدی از دینداری شکل گرفت و آن دینداری حاکمیتی یا دینداری سیاسی بود. در این جریان، دین و سیاست با هم ممزوج شد به نحوی که اگر شما مثلا در راهپیمایی روز قدس که امری سیاسی است شرکت نکنی، احساس میکنی عملی غیردینی انجام دادهای. باید به این نکته توجه داشت که اصولا اعتقاد به این امر یک دینداری یک امر ثابتی است صرفا یک اسطوره است.
وی ضمن انتقاد از نگرش منفی نسبت به پدیده تغییر دین افزود: سخن من این است که کلیشه تغییر دین را مهیب نکنیم و بزرگ جلوه ندهیم. جامعه ایرانی تا چند دهه قبل متشکل از عشایر و روستاها بود. دادههای تاریخی از زندگی عشایر گویای اشکال دیگری از صورتبندی دین در زندگی مردم است؛ حتی مراحل شخصیتی آدمها در طول عمر، از دوران نوجوانی تا دوران پیری، سبب میشود که افراد در طول زندگی خود دینداریهای متفاوتی داشته باشند. توضیح آنکه آنچه در شخصیت شما رخ میدهد موجب میشود از سن ۱۸ سالگی تا مثلا ۸۰ سالگی تلقی واحدی از دین نداشته باشید.
وزن دینداری در جامعه کاسته نشده است، بلکه جلوههای آن تغییر کرده. من میتوانم نشان دهم که ما هنوز مؤلفههای ۱۰، ۱۵ هزار سال پیش در مواجهه با امر قدسی را کماکان رعایت میکنیم.
رحمانی ادامه داد: ما نباید این مفهوم را مهیب جلوه دهیم. امروزه در شهرهایی که عنوان مراکز سکولاریسم شناخته میشوند کلیساهای پرشوری وجود دارد و مردم برای امورات عادی زندگی خود از کشیشان استمداد میطلبند. از این مطلب روشن میشود که مسئله سکولاریسم مسئله گروه نخبگان است که آن را به کل جامعه تعمیم دادهاند. نکته اساسی این است که وزن دینداری در جامعه کاسته نشده است، بلکه جلوههای آن تغییر کرده. من میتوانم نشان دهم که ما هنوز مؤلفههای ۱۰، ۱۵ هزار سال پیش در مواجهه با امر قدسی را کماکان رعایت میکنیم.
وی افزود: باید گفت مسئله تغییر دین به دلیل تشکیل حکومت دینی در جامعه ایران به عنوان مسئله حساس و به شکل تابو تلقی میشود. ما برای بررسی وضعیت دینداری دو مدخل پیش رو داریم: یکی اینکه به صورت پیشینی تعریفی از دینداری ارائه بدهیم و بگوییم دین دارای این شاخصهاست، آنگاه نسبت گرایش مردم به آن را مورد بررسی قرار دهیم. مدخل دوم به صورت پسینی است؛ یعنی ببینیم این مردمی که درباره آنها حرف میزنیم، چه نوع دینداری را ترجمه میکنند، آنگاه از مجموع این توصیفات یک مدل بسازیم.
عضو هیئت علمی دانشگاه در پاسخ به پرسشی در خصوص پدیده گذار از مناسکگرایی در سبک دینداری جدید در جامعه عنوان کرد: اصولا نمیشود دین را بدون آیین و مناسک داشته باشیم. انقلاب اسلامی ایران با روی کار آمدن یک قشر حاکم به نام روحانیت شکل گرفت که گفتمان اساسی آن گفتمان فقاهتی بود و گفتمان فقاهتی یک نوع صورت فرمالیسم از دین است. البته جامعه راه آنها را پی نگرفت؛ چنانکه شاهد هستیم، بیشترین سطح مشارکت مردم در مناسک دینی در نماز جماعت نیست، بلکه در عزاداریهاست که همواره از طرف نهاد رسمی دین و گفتمان فقاهتی مورد مناقشات بسیار بوده است.
وی تصریح کرد: در انقلاب یک فضای متفاوتی وجود دارد. در آغاز انقلاب اسلامی جامعه به سمت تجربه شاخصههای دینداری شیب برداشت، اما با گذشت یک دهه از آن و همزمان با رحلت امام خمینی(ره)، جامعه به سطح نرمالی از دینداری رسید. وقتی میانگین شاخصهای دینداری را مورد ارزیابی قرار دهیم، شاهدیم که دینداری در سطح نرمال است. همواره نه اینگونه است که همه مردم دیندار باشند و نه اینگونه است که همه مردم بیدین باشند. حتی خود انسان هم در تمام مقاطع عمر خود، نه مطلقا دیندار است و نه مطلقا بیدین. جامعه ما الآن در وضعیت نرمال شدن شاخصهای دینداری است؛ گرچه مناسک تغییر کرده است و تمایل مردم از مناسک جمعی که حکومت روی آنها دست میگذرد، به سمت مناسک مردمیتر کشش پیدا کرده است.
در ادامه ی این نشست، صابر جعفری به تبیین تفاوت نگاه خود با دکتر جبار رحمانی پرداخت و عنوان کرد: در مورد صورتبندی که دکتر رحمانی مطرح کردند فکر می کنم خیلی سریع رفتیم به سوی بحث سیاسی شدن دین در جامعه ما. نمی توان منکر تاثیر آن بود ولی این که سراغ یک مولفه از مولفه های متعدد و متکثر برویم برای تبیین این تکثری که در وضعیت دینداری به وجود آمده، نمیشود اینقدر سریع مسئله را پشت تبیین علّی سیاسی آن مخفی کرد.
وی در ادامه افزود: از نظریههای جدی که برای تبیین رفتار ایرانی ها تا به حال صورت گرفته، این است که ما ایرانیها در فضاهای رسمی مشارکتمان کمتر است و هرچه فضا غیر رسمی تر میشود مشارکت بیشتر میشود. همین فضا را در مورد دین تصور کنید. یعنی هرچه دلالت سیاسی یک مسئله بالا میرود، مشارکت کم و هرچقدر این دلالت کمتر میشود مشارکت بیشتر می شود. اما جاهایی وجود دارد که این دلالت سیاسی توام با یکسری مسائل هویتی میشود که اینها باید به صورت متمایز بررسی شود.برای مثال شما وضعیت ایران در منطقه و در سوریه را در نظر بگیرید. بازتولید شدن خیلی از مولفههایی که در دفاع مقدس به وجود آمد و با از میان رفتن آن فضا دوباره رو به افول کرده بود، دوباره با بازتولید همان مولفهها، علی-رغم رسمیت همین گفتمان، دوباره خود را بازتولید کرد
جعفری ادامه داد: در الهیات مسیحی گفته میشود یک ایمان اولیه داریم و یک ایمان ثانویه و خطابی است از باری تعالی که میگوید آن ایمان اولیه از تو پذیرفته نیست. یعنی در الهیات مسیحی بین ایمان اولیه و ثانویه یک شکافی است. بیش از هر چیزی برای فهمیدن این وضعیت متکثر، آن نقاط عطفی که ما را از جامعهپذیری اولیهمان منعطف میکند و ما به یک نوع دیگری از دینداری روی میآوریم، به همان نقاط عطف باید توجه کنیم.
با ورود به ساحت اخلاق دست جامعه شناس کمی بسته میشود. میان صورتبندی آرمانی از هر دین و آن طوری که آن دین زیست میشود، یک شکافی است که تاریخ عرصه این شکاف بوده است. پیامبران و رهبران دین وظیفهشان این بود که مردم را که در آن سوی شکاف ایستادهاند به آن سمت دین ببرند.
این پژوهشگر حوزه جامعه شناسی دین به عنوان آسیبشناسی سیاستگذاریهای موجود در کشور افزود: اگر یک کار محتوایی بر روی سیاستگذاریهایی که نوعا انجام میشود و مطلوب هم هست انجام شود، عموما به این سمت است که سیاست گذاریها ناظر بر تقویت همان جامعهپذیری اولیه است. کسی با جامعهپذیری ثانویه کاری ندارد. همهی سیاستها ناظر بر تکمیل همان جامعهپذیری سنتی است و امتداد اوست.
جعفری گفت : با ورود به ساحت اخلاق دست جامعه شناس کمی بسته میشود. میان صورتبندی آرمانی از هر دین و آن طوری که آن دین زیست میشود، یک شکافی است که تاریخ عرصه این شکاف بوده است. پیامبران و رهبران دین وظیفهشان این بود که مردم را که در آن سوی شکاف ایستادهاند به آن سمت دین ببرند. وظیفه جامعهشناس این نیست که درباره صورتبندی آرمانی دین صحبت کند. این صورتبندی آرمانی متولی دارد و این که دین چیست و میخواهد چکار کند، این را آنها باید بگویند و من جامعهشناس حق ندارم این را بگویم. این که من بگویم دین میخواهد از ما انسان بسازد به نظر من پا در کفش متولیان دین کردن است.
پاسخ