در نشستی که با حضور دکتر سعید طاووسی مسرور به همت کانون اندیشه جوان برگزار شد، ابعاد مختلف اسلامپژوهی در غرب مورد بحث و بررسی قرار گرفت. دکتر طاووسی در مقدمه بیان خود، مطالعات اسلامپژوهی را در غرب بسیار با اهمیت خوانده و گفتند که امروز در دانشگاههای مختلف غرب، اسلامشناسی با گرایشهای متنوع مثل شیعهشناسی و… رواج دارد. ایشان در مورد سابقه این مسئله در غرب بیان داشتند: مسئله شرقشناسی، امری آگاهانه، برنامهریزیشده و هدفمند برای کمک به استعمار بوده است. به تعبیری، شرقشناسی نوعی از استعمار فرهنگی بوده است که برای بهرهبرداری از این ملتها موردتوجه قرار میگرفتند. بهعنوانمثال یک محقق فرانسوی، همهٔ متون فقهی مسلمانان هند را به فرانسوی ترجمه کرده است و در مقدمه این کتاب ۱۰ جلدی گفته است که من این کتاب را ترجمه کردم که بعداً اگر افرادی به هند آمدند، مسلمانان و قوانین این کشور را بشناسند و انگیزهای جز این نداشتم.
عضو هیئتعلمی دانشگاه علامه طباطبایی افزود: بسیاری از کشیشها به کشورهای مختلفی رفتهاند و با خستگیناپذیری عجیب، سعی در شناخت کشور مقصد داشتهاند که از نظر ما با نیت خیر این کار را نکردهاند. شرق، یک مفهوم جغرافیایی نیست و بیشتر یک مفهوم فرهنگی است. خود غربیها بعداً پی بردند که این یک عنوان توهینآمیز است. بدین معنا که ما یک شیء به نام شرق داریم و میخواهیم آن را بشناسیم. بعداً اسمش را عوض کردند و گذاشتند مطالعات شرق یا مطالعات آسیا و… که عملاً از نظر روش و محتوا تغییری اتفاق نیفتاد.
یک اسلامپژوه آلمانی، به طور تخصصی در مورد شیعیان اسماعیلی کار میکرد ولی بعد از انقلاب اسلامی تخصصش را به شیعیان اثنیعشری تغییر داد و یک کتاب مهم در این زمینه نوشت که حدود ۳۰۰ رفرنس نیز دارد. ایشان وقتی به مسئله غدیر میرسد میگوید کلمهٔ «مولا» هر معنایی دارد جز جانشین! کاملاً مشخص است که همان جریان شرقشناسی به مثابه بازوی استعمار اکنون در شکل و شمایل علمی دیده میشود. یک حرفی در باره این کارها زده میشود که به نظر جالب است. میگویند اگر یک شرقشناس گفت: «ماست سفید است» شما بدانید که یا ماست سیاه است یا اثبات سفیدی ماست، مقدمهای برای نفی سیاهی زغال است.
این استاد دانشگاه همچنین ابراز داشت: البته افرادی هم هستند که در غرب کار میکنند و در این فضای غالب نیستند و واقعاً نیت علمی دارند. مثلاً خانم آنمایی شیمل، اصلاً در فضای استعماری و ضداسلامی نیست؛ بلکه به واسطه شیفتگی به فرهنگ اسلام، وارد این کار شدند. در آثارشان نیز بهعنوانمثال در کتاب محمد (ص) کاملاً جواب شبهاتی مثل تعدد زوجات را میدهند. آقای دکتر احمدوند در یک کتابی مصادیق متعددی از همین جنس افراد را جمع کردهاند. یک شخص دیگر، آقای ویلفرد مادلونگ است. ایشان هم هر چند در آثارش اشکالات و ضعفهایی هست؛ اما روحیه علمی و حقطلبی در او دیده میشود. تا پیش از مادلونگ، غربیها هر کار میخواستند با قرآن میکردند. مثلاً آیات را جابهجا میکردند. اما مادلونگ آمد و قرآن را در کنار احادیث، بهعنوان یک سند تاریخی مدنظر قرار داد.
دکتر طاووسی مسرور در پاسخ به سؤال مجری برنامه مبنی بر تفکیک بین مستشرقان فرمود: ما باید تفکیک کنیم. در فضای فعلی نیز شاید جنبهٔ غالب همان رویکرد استعماری باشد؛ ولی ما باید بین کسانی که کار علمی میکنند و علاقهمند هستند و کسانی که به دنبال ضربهزدن بوده و اسلام را تضعیف کردند، فرق بگذاریم. در اینجا مثالهای زیادی میشود زد. مثلاً هانری کربن کسی است که مشخصاً علاقهمند بوده و نقلهایی هست که ایشان شیعه شده بوده است هر چند به قرائت او از شیعه هم ما نقد داریم.
استاد دانشگاه علامه طباطبایی درباره پژوهشهای اسلامشناسی در جهان گفت: انگیزهها در این کار مختلف است. مثلاً کارهایی که در رژیم صهیونیستی انجام میشود کاملاً واضح است که با انگیزه سوء انجام میگیرد. مثلاً آقای اتان کولبرگ پژوهشهای ارزندهای انجام داده است؛ اما مقصود او این بود که خودش را بهعنوان یکی از مراجع شیعهشناسی در جهان مطرح کند و وقتی این جایگاه را پیدا کرد، مقالاتی در ضدیت با اصل تفکر اثنیعشری نوشت و شیعه را یک مذهب جعلی معرفی کرد. او مدعی شد که وجود امام دوازدهم در امامیه، یک باور مربوط به قرن سه و چهار است. معمولاً این افراد، شواهد را آن طور که علیه خودشان باشد، نمیآورند. یک نمونه دیگر، آقای ویلیام تاکر است. او یک کتاب دارد به نام مهدیان و هزاره گرایان که به فارسی هم ترجمه شده است. این کتاب، در پایانش یک فصل دارد که آقای احمدینژاد و حزبالله لبنان را بهعنوان هزاره گرایان و غالیان جریان مهدویت معرفی کند و اصلاً گویی این کتاب را برای همین یک فصل نوشته است.
این پژوهشگر حوزه تاریخ اسلام، یکی از مسائل مهم این عرصه را مسلمانان و شیعیانی دانست که در فضای غرب راجع به اسلام مینویسند. من آقای امیر معزی را خیلی خطرناک میدانم؛ چون ایشان بهعنوان یک شیعه در غرب راجع به اسلام مطلب مینویسد. ایشان با آقای اتان کولبرگ کتاب تحریفات قرآن را با موضوع اثبات تحریف قرآن که توسط یکی از غلات بصره در قرن سوم نوشته شده است را ترجمه و تصحیح میکند. وقتی این کتاب منتشر میشود، منظور این است که ما باورهای شیعیان را منتشر کردیم در حالی که شیخ صدوق یا شیخ مفید در قرن چهارم میگویند که ما قائل به تحریف قرآن نیستیم. با انتشار این کتاب، انگارهٔ تحریف قرآن در فضای آکادمیک غرب غالب میشود. یا این که افرادی مثل غلات، بهعنوان شیعیان اصلی مطرح میشوند. به نظر من باید روی این افراد حساس بود. در جای دیگری ایشان یک باور غالیانهای درباره امام حسین (ع) و عاشورا مطرح میکنند و متأسفانه از این دست معضلات در بحثهای ایشان وجود دارد.
همچنین دکتر طاووسی مسرور، رویکرد ما نسبت به اسلامپژوهی غربیها را انفعالی دانست و از این رویکرد انتقاد کرد. به نظر ایشان، در ۵۰ سال اخیر هیچ مقالهای در سطح مقالهٔ آقای کولبرگ علیه تشیع نوشته نشده است. در جواب، تنها یک مقاله از آقای دکتر الویری نوشته شد؛ اما اصلاً کافی نبود. عرض بنده این است بسیاری از شبهات موجود در اذهان و فضای مجازی، از همین نوشتههای مستشرقین است؛ لذا جا دارد که خیلی جدیتر در این عرصه وارد شویم.
به عقیدهٔ دکتر مسرور بهعنوان یک اسلامشناس؛ بسیاری از مطالب پژوهشی غربیها اصلاً در جامعه ما دیده نمیشوند؛ اما کاملاً مؤثر هستند. حتی برخی از مداحها و منبریها با توجه به همین مطالب، مداحی و سخنرانی میکنند. این در حالی است که در خود غرب این حرفها رد شده است و شبهات بسیار قدیمی هستند و ما سرگرم مطالب ۵۰ سال پیش غرب هستیم. در مطالعات قرآنی، سیره، فقه، تاریخ، فلسفه و تصوف و… اینها کار کردهاند. به نظر من تاریخی که بچههای ما در مدارس میخوانند کاملاً غربی است. یک تاریخ خطی که بسیاری از بخشهای آن حذف شده است. مثلاً آنها به دنبال دولت – ملتسازی هستند و بر همین اساس، اصلاً اسمی از دولت کوشانیان در تاریخ ایران نمیآورند. چرا؟ چون آنها جزء افغانستان فعلی بودهاند. بهطورکلی محتوا و سیر نگاه در این کتابها، غربی است. ما غافلیم و وقتی خودمان روایت نمیکنیم، آنها ما را روایت میکنند.
دکتر مسرور با استناد به یکی از مقالات خودشان راجع به کتاب ربیع بن حبیب میگویند که ایشان امام فرقهٔ اباضیه بوده که متأسفانه توسط همین اسلامپژوهان غربی به شیعه متصف شده است در حالی که اصلاً ارتباطی به شیعه ندارد و این ادعا واهی است.
بهعنوان جمعبندی، دکتر طاووسی مسرور، با اشاره به سخنرانیهای خودشان با موضوع روایتهای فرامرزی، تأکید داشتند که دانشگاههای خارجی، دانشجوی شرقی را بسیار تحویل میگیرند. چرا که قرار است این دانشجو یا برای ما کار کند یا وقتی به کشور خود برگشت، همین نگاه ما را در آن کشور تسری دهد. پس آنها به ما علاقه ندارند و توصیه میشود که دانشجویان برای مقاطع دکتری و پست دکتری یا در صورتی که استاد باشند، به خارج از کشور بروند که قدری با فضای آن دانشگاهها آشنا شوند. این که اساساً دانشجو در آن طرف رشد علمی کند، اصلاً مطلوب نیست. یا نکته دیگر اصرار به نوشتن مقالات isi است که یعنی مطلبی بنویسید که غرب چاپ کند! متأسفانه ما در برخی زمینهها از گذشتگان عقب هستیم. مثلاً ناصرالدینشاه میگوید که به جای فرستادن دانشجو به غرب، از آن طرف برای ایران معلم بیاوریم.
پایانبخش این نشست معرفی چند کتاب از طرف دکتر مسرور بود که شرح آنها چنین است: کتاب مطالعات اسلامی در غرب از دکتر الویری، کتاب تاریخچه شرقشناسی؛ کاوشی در مطالعات اسلامی در غرب نوشته دکتر عبدالله همتی گلیان، کتاب شیعهپژوهی و شیعهپژوهان از دکتر غلامعلی حسینی و کتاب فیض کاشانی از منظر خاورشناسان نوشته دکتر طاووسی مسرور و دکتر احمدوند.
پاسخ