در نشستی که با حضور دکتر غلامعلی سلیمانی در اسکایروم کانون اندیشه جوان برگزار شد، موضوع بیاعتمادی تاریخی ایرانیان به آمریکا مورد بحث و بررسی قرار گرفت. در مقدمه بحث، اصل مقوله ی اعتماد در نظام بینالملل موردتوجه واقع شد. به عقیده ی دکتر سلیمانی به خاطر ماهیت آنارشیک این نظام که همه به دنبال تأمین حداکثری منافع خود هستند، اساساً مقوله ی اعتماد بیمعنی است. در نظام بینالملل، هنگامی که صحبت از پیوندها و قرابتهای ایدئولوژیک باشد، شاید حدی از اعتماد را بتوان دید؛ اما در حالت عادی، کشورها مبتنی بر نظریه بازیها، بیشتر به دنبال پیشبینی کنش متقابل کشور دیگر هستند و بحث اعتماد در میان نیست.
اعتماد اساساً یک مقوله ی دوجانبه و دوطرفه است و بیاعتمادی ما، محصول رفتار خود آمریکاییهاست. البته ما باید میان مردم و دولت آمریکا تفکیک کنیم. این بیاعتمادی صرفاً محصول فرهنگ سیاسی و الگوهای رفتاری نیست، بلکه یک ریشه ی تاریخی دارد که خود آمریکاییها هم بدان معترف هستند. از سوی دیگر هم برخی این بیاعتمادی را حاصل نگاه چپ میدانند که رویکرد ضدامپریالیستی بیشتر دولتها و ملتها را علیه آمریکا میکند. به هر حال این بیاعتمادی یک شبه شکل نگرفته است. حتی افرادی که این مسئله را به دوران بعد از انقلاب منتسب میکنند، باید بدانند که ایرانیان حتی در دوران پهلوی که روابط دو کشور در سطح خوبی بود نیز همچنان نسبت به این کشور نامطمئن بودند.
عضو هیئتعلمی دانشگاه تهران افزود: ریشه ی حضور آمریکاییها در ایران به زمان قاجار برمیگردد که ایران به دنبال قدرت سومی بود که مانع نفوذ انگلیس و روسیه باشد. امیرکبیر و بعد هم ناصرالدین به دنبال رابطه با آمریکا بودند. در آن دوره آمریکا وجهه ی منفی نداشت؛ چون خودش نیز مدتها درگیر استعمار بود. ایرانیان نیز بهواسطة اقدامات فرهنگی مثل ساخت بیمارستان و مدرسه در شهرهای مختلف یا همدلی آمریکاییهای مقیم ایران در جنبش مشروطه، در مجموع نسبت به دولت و مستشاران این کشور حس مثبتی داشتند. آمریکاییها باز هم در تاریخ اقدامات مثبتی داشتهاند مثل این که آنها با تداوم حضور روسها مخالف هستند و به سازمان ملل فشار میآورند. به نظر چنین میرسد که تا جنگ جهانی دوم، نگاه به آمریکا اصلاً منفی نیست و مصدق هم در قضیه صنعت نفت، به آمریکاییها خوشبین بود.
این پژوهشگر تاریخ انقلاب اسلامی، کودتای ۲۸ مرداد را نخست فعل آمریکا برای مداخلهگرایی در خاورمیانه دانست که در ضمن ماجرای صنعت نفت نه بهعنوان میانجی بلکه به در نقش یک کودتاچی، به دنبال شکست دولت مصدق رفت و در همین لحظه، ذهنیت ایرانیان را به سمت بدبینی نسبت به خود برد. پس از سرنگونی دولت مصدق و قرارداد کنسرسیوم، ما شاهد حمایت همهجانبة آمریکا از رژیم پهلوی هستیم که تبعاً مردم ایران، دخالت آنها در سرنوشت خود را میبینند.
بهمرور تصمیماتی مثل کاپیتولاسیون باعث شد تا خشم مردم ایران نسبت به این قرارداد و تسری مصونیت دیپلماتیک، افکار عمومی ایران را بیدار کرد. کنشهای آمریکا در سراسر جهان از جمله حمله به ویتنام و نشاندادن خوی استعمارگری آنها در زمان انقلاب کاملاً هویدا بود. امام خمینی (ره) مردم را از ماهیت واقعی آمریکا مطلع کرده بود و مردم هم در کنار شعار مرگ بر شاه، مرگ بر آمریکا گفتند. با پیروزی انقلاب رابطهٔ ایران با آمریکا وارد مرحله ی جدیدی شد و از بیاعتمادی تبدیل به ستیز گشت. شعارهای اصیل این انقلاب مثل نه شرقی نه غربی، عدالتطلبی و نفی سلطهگری، این رابطه را وارد گفتمان جدید استکبار – استضعاف کرد. نگاه حضرت امام (ره) این بود که اگر رابطهٔ آنها با ما توأم با احترام و برابری و نه استکبار باشد، ما مشکلی برای ارتباط عادی نداریم که چون آمریکاییها به دنبال احترام متقابل نبودند و میخواستند خودشان ارباب و ما رعیت باشیم، پسزمینهها و دلایل بیاعتمادی را خودشان رقم زدند.
دکتر سلیمانی در ادامه با مثالزدن از حوادث تاریخی مثل حمایت از عراق برای حمله به ایران توسط آمریکا یا تلاش برای سرنگونی انقلاب اسلامی، حضور مستقیم در خلیجفارس و حمله به هواپیمای مسافربری و سکوهای نفتی ما، شکاف عمیقی بین ایران و آمریکا ایجاد کرد. عدم پایبندی آنها به توافقاتی که امضا کردند مثل توافق الجزایر، این تقابل را در سطح دولتی نیز نشان میدهد. ایران در دولتهای مختلف، تلاشهای زیادی برای اصلاح روابط دو کشور انجام داد و با کارهایی مثل تلاش برای آزادسازی گروگانهای آمریکایی در لبنان یا توافق سعدآباد حسننیت خود را نشان داد. برجام نیز آخرین تلاش ما بود؛ اما طرف مقابل با محور شرارت خواندن ایران و توهینهای دیگر، به این بیاعتمادی دامن زد. رفتارهای منطقهای مثل حمایت از کشورهای دیکتاتوری یا پرونده ی هستهای ایران، نشان داد که گویی آنها علاقهای به اصلاح این روابط وجود ندارد.
در همین جا دکتر سلیمانی اشارهای نیز به افول آمریکا داشتند. به عقیده ی ایشان، در حال حاضر افول هژمونی آمریکا محتمل است و شاید ما به نظم جدیدی در جهان برسیم. افول بیشتر از زاویه خیزش قدرتهای جدیدی است که ماهیت فرامنطقهای دارند؛ مثل بریکس یا شانگهای یا کشورهایی مثل هند و چین که به دنبال افزایش قدرت خود هستند. از جنبه ی داخلی نیز اقتصاد آمریکا در حال تضعیف است.
پژوهشگر حوزه سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران در پاسخ به سؤال یکی از حضار مبنی بر تأثیر حمایت آمریکا از کشورها و نقش آن در توسعه کشورهای شرق آسیا گفت: این کشورها بیشتر با تلاش خودشان به موفقیت رسیدند. توسعه باید ماهیت درونزا داشته باشند و تاریخ توسعه در کشورهای شرق آسیا نیز همین را نشان میدهد و هرچند آمریکا هم در این زمینه نقش داشته است؛ اما به طور مثال کره جنوبی با سیاستهایی که خودش ترسیم کرده به این نقطه ی موفقیت امروزی رسیده است.
عضو هیئتعلمی دانشگاه تهران در پاسخ به سؤالی مبنی بر پیشبینی آینده ی روابط دو کشور گفت: امکان همنشینی، ائتلاف یا به صفر رساندن تنشها وجود ندارد؛ چون اختلافات ما ارزشی و ایدئولوژیک است و سیاست خارجی آنها کاملاً هژمونیک و از بالابهپایین است. تا زمانی که تعارضهای بنیادین بین دو کشور وجود داشت باشد، روابط ما اصلاح نخواهد شد. این نکته نیز باید موردتوجه باشد که ما در این رابطه به منافع حداکثری نخواهیم رسید و نهایتاً در حد هم راستایی منافع پیش خواهیم رفت.
در پایان دکتر سلیمانی ایده ی خود راجع به آنچه که باید از سوی کشور ما رقم بخورد را توضیح دادند. از نظر ایشان ما اساساً نباید به دنبال اصلاح روابط باشیم و تعاملهای محدود، موقت و مشروط در حوزههای با تنش کمتر باید در دستور کار قرار گیرد. آمریکاییها در مذاکرات معمولاً کوتاه نمیآیند؛ پس ما هم باید نباید از مواضع راهبردی خود کوتاه بیاییم.
آخرین نکته ی استاد در این نشست، پاسخ به سؤال یکی از شرکتکنندگان مبنی بر تحلیل و پیشبینی از انتخابات آتی آمریکا بود. دکتر سلیمانی، با توجه به شرایط جسمی بایدن، شانس موفقیت او را کم دانسته هرچند که ظاهراً او همچنان کاندیدای اصلی دموکراتها خواهد بود. از منظر دیگر، چون آمریکا در جنگ اوکراین بسیار هزینه کرده است، لذا شانس ترامپ با شعار آمریکا برای آمریکا بالاتر خواهد بود.
پاسخ