جعفری هرستانی بیان کرد:
تاکید امام(ره) بر نقش محوری مستضعفین در شکلگیری و پیشبرد انقلاب اسلامی
جعفری ضمن اشاره به تاکید امام(ره) بر نقش محوری مستضعفین در شکلگیری و پیشبرد انقلاب اسلامی تصریح کرد: در دورهای یک اتفاق غلطی افتاد و این ادبیات، مارکسیستی فهم شد. یعنی ما مستضعف در مقابل مستکبر را به عنوان مستضعف در مقابل نظام سرمایه داری تحلیل کردیم.
وی در ابتدا به تبیین جایگاه مستضعفان در اندیشه امام خمینی(ره) پرداخت و اظهار کرد: بحث را از این نقطه شروع کنیم که اساسا نگاهی که امام به جایگاه مستضعفین در منطقه دارند یک نگاه راهبردی است یا یک نگاه موقت است؟ برای اینکه فضا روشن شود به نظر میرسد هم باید مفهوم و معنای مستضعفین را تبیین کنیم و هم بررسی کنیم که ایشان چه تحلیلی نسبت به مستضعفین دارند و آن را امتداد بدهیم و به ادبیاتی که ایشان در مواجهه با مستعفین دارند برسیم. اساسا شایسته است به خود این مفهومسازی در ادبیات حضرت امام یک توجه ویژه شود. اساسا ایشان یک منطق پیامبرگونهای را دنبال میکنند و وقتی دارند ادبیات مبارزه را طراحی میکنند کاملا روشن است این حرکت، حرکتی است که با توجه به همه جوانب مسئله شکل میگیرد؛ یعنی اگر قرار است انقلابی اتفاق بیفتد این خیلی مهم است وقتی به مسئله نگاه میکنیم ببینیم آیا ابعاد مختلف آن حرکت و جنبش اجتماعی به آن گستردگی که در بعثت انبیا شاهدش هستیم هست یا نه. یکی از این سطوح، ادبیاتپردازی و گفتمانسازی آن حرکت است. یکی از این محورها، اصطلاحاتی که ایشان استفاده میکنند و در ادبیات زمان خودشان جعل میکنند.
وی افزود: یکی از آن واژه پردازیها و ادبیاتسازی و گفتمانسازیها که ایشان انجام دادند ادبیات استکبار و استضعاف است که در مبنای دینی و قرآنی ما هم استعمال شده است. امام نه تنها آن ادبیات را احیا کردند بلکه خط انقلاب اسلامی را به امتداد آن جبههبندی که در طول تاریخ بوده است متصل کردند. البته توجه داشته باشید که مستضعف با ضعیف فرق دارد. مستضعف کسی است که به استضعاف کشیده شده است.
جعفری تاکید کرد: برای اینکه انقلاب به امتدادی برای زمینهسازی ظهور بدل شود یکی از لوازمش روشن کردن جبههبندی در عالم انسانی است. امام در این جبههبندی با تولید و احیای ادبیات پیامبرانه که در اندیشه دینی داریم این جبههبندی را شفاف میکنند تا مردم بدانند هر کس در این دنیا در یک جبههای قرار دارد. شما در این ادبیات استکبار و استضعاف، برای قیام علیه مستکبرین برانگیخته میشوی. در عین حال باید توجه داشت که دقیقا این ادبیات در جمهوری اسلامی قلب ماهیت شد و ادبیات مستکبر و مستضعف تبدیل به قشر آسیبپذیر و طبقه متوسط و ضعیف شد. این در حالی است که وقتی امام مفهوم مستضعف را استعمال میکنند سریع جبههبندی میکنند و میگویند ما مستضعفیم، مستکبرینی ما را مستضعف کردند و ما باید علیه مستکبرین قیام کنیم.
وی یادآور شد: اگر ما انقلاب اسلامی را در امتداد بعثت نبی اکرم(ص) بدانیم، این امتداد فقط به این نیست که ما در مبانی تئوریک بگوییم این حکومت، امتداد بعثت است. خیر، امام جبههبندی میکرند و جامعه را به این سمت میبردند که در دو گانه حق و باطل جایگاه خودت را مشخص کن و خودت را در جبهه مستضعف قرار بده. در نگاه امام اساسا اگر ما مفهوم استضعاف و استکبار را در جامعه حذف کنیم جامعه دینی دارد از انسانیت فاصله میگیرد، جامعه دینی از حقیقت انسانیاش فاصله گرفته است. این چیزی نیست که ما بتوانیم راحت از آن بگذاریم. با این نگاه، شاخصه انسانیت به میزانی است که این ارزشها در آن فهم شود و نسبت به استکبار و استضعاف، فرهنگ عمومی و فهم عمومی پیدا شود. ما هر جا از آن جبههبندی عدول کنیم داریم جامعه را از حقیقت انسانی خودش به عقب میرانیم.
وی در ادامه اظهار کرد: اساس این نگاه این است که اولین مستکبر عالم شیطان است. اساسا کفر و استکبار با هم عجین شدند. اساس حرکت انسان به سوی خدا بر اساس استکبارستیزی است چون شیطان مستکبر است. در واقع وقتی این استکبار به عرصه جهانی میآید استکبار جهانی و شیطان بزرگ را شکل میدهد. هر جریانی میخواهد به سمت توحید حرکت کند باید در تقابل با استکبار جهانی باشد. تا وقتی پرچم لااله الا الله را بر سر قلههای جهان برافراشته نکردهایم هیچ موحدی نیست مگر اینکه مستضعف است. انبیا و ائمه هم مستضعف هستند چون ظهور تام توحید را باید انجام میدادند ولی مستکبرین جلوی آنها ایستادند لذا به استضعاف کشیده شدند. در یک جمله جبهه مستضعفین جبههای است که همه جریان حقیقتخواهی در عالم را شامل میشود.
پژوهشگر انقلاب اسلامی ادامه داد: در ادبیات حضرت امام این امکان وجود داشت که بحث تشیع مطرح شود و بگویند ما میخواهیم علم شیعه را برافراشته کنیم ولی امام میخواهد بگوید ممکن است کسی در جبهه اهل سنت باشد ولی در اثر استضعاف فکری سنی شده باشد. ممکن است کسی مسیحی باشد ولی در اثر استضعاف فکری مسیحی شده باشد. همه اینها در نگاه فطری امام در جبهه مستعضفین تعریف میشوند و در جبهه خودی هستند. ما جبههای را تعریف میکنیم که همه مستعضفین عالم را در خودش جا میدهد.
وی در ادامه گفت: اساس نگاه راهبردی امام این است که پایه انقلاب اسلامی را با مستضعفین بنا کند. یک آدرسهای غلطی در ادبیات علوم اجتماعی وجود دارد و ما میخواهیم با همان ادبیات، انقلاب اسلامی را تحلیل کنیم مثلا میگوییم انقلاب اسلامی ایران انقلاب طبقه متوسط بود؛ ولی وقتی خود حضرت امام میخواهند این منطق را بیان کنند تصریح میکنند که انقلاب اسلامی انقلاب مستضعفین است. ایشان بیانهای تندی دارند که اساسا مستکبرین در این انقلاب هیچ حایگاهی ندارند. انقلاب وقتی اتفاق میافتد که انسان به این آگاهی اجتماعی برسد که در طول تاریخ، جبهه مستضعفین وجود دارد و خودش را در این جبهه تعریف کند. اگر انقلاب اسلامی به ثروت و قدرت رسیده باز هم باید در جبهه مستعضفین تعریف شود. این نگاه نگاهی است که امام در ابتدای انقلاب مطرح کرده است و بنیان انقلاب را بر مستعضفین بنا کرده است. در نگاه امام، انقلاب اسلامی با بسیج مستضعفین شکل گرفت و ادبیاتی که در این فضا تولید میشود برخاسته از نگاه امام است. اساس پشبرد انقلاب بر اساس حرکت مستعضفین است، جنگ تحمیلی را مستضعفین پیش میبرند، پیشرفت اقتصادی را مستضعفین ایجاد میکنند. حتی در یک لایههایی امنیت که جزء کلیدیترین ارکان انقلاب اسلامی است کاملا مردمی است؛ یعنی امام صراحتا اعلام میکنند خود مردم باید خبر دهند در کشور چه اتفاقی میافتد.
وی در ادامه به روند استحاله گفتمان مستضعف و مستکبر در انقلاب اسلامی اشاره کرد و گفت: در دورهای یک اتفاق غلطی افتاد و این ادبیات، مارکسیستی فهم شد. یعنی ما مستضعف در مقابل مستکبر را به عنوان مستضعف در مقابل نظام سرمایهداری تحلیل کردیم. به همین خاطر دو جریان در کشور، یعنی جریان لیبرالی و جریان کومونیستی در تفکر اقتصاد انقلاب اسلامی رشد کردند و به این سمت رفتیم که اگر میخواهیم از مستضعفین حمایت کنیم باید با خصوصیسازی مقابله کنیم. به عبارت دیگر در آن دوره شاهد هستیم که ادبیات مستضعفین به سمت اقتصاد دولتی مصادره میشود و علتش هم این است که ما تولید ادبیات نکردیم؛ یعنی نتوانستیم مفاهیم دینی که داریم را تبدیل به ادبیاتی کنیم که خودش را در حوزه سیاستگذاری و اجرایی نشان بدهد و عملا دعوای مستکبر و مستضعف مصادره به مطلوب شد گرچه اتفاقات خوبی هم در آن دوره افتاد که از طرف نهادهای انقلابی بود.
وی در پایان گفت: اگرچه تا قبل از دوره هاشمی، دغدغه توجه به محرومین را در ادبیات دولت میبینیم ولی به نظر میرسد سیاستها سیاستهای غلطی هستند و اجمالا اتفاقی که افتاد توانمندسازی مستضعفین نیست؛ یعنی نوعی حمایت از جریان ضعیف جامعه است که آنها را در مدل وابستگی تثبیت میکند. در دوران سازندگی الگوی سازندگی، جامعه را به سمت جامعه طبقاتی برد و ما طبقه محروم جامعه را توانمند و مولد نکردیم. در دوره سازندگی نگاه به سمت نگاه سرمایهدار میرود و عملا سازندگی محملی میشود برای ایجاد یک طبقهای که تکنیک و ابزار در دست آنها است و عملا یک جریانی در انقلاب شکل میگیرد که مافیای اقتصادی را دست میگیرد. این فضا در دوره سازندگی پررنگ است و اتفاقاتی که دولت رقم میزند این فاصله را رفته رفته زیاد میکند. این اتفاقی است که در دوره سازندگی افتاد. تورمی که در دوره سازندگی داریم خیلی با الآن متفاوت نیست و دقیقا این فشار تورمی شدید و کاهش ارزش پول ملی را در آن دوره به شدت شاهد هستیم. همان تفکر در دورهای مسکوت میماند و دولت اصطلاحات از آن به وجود میآید. در دولت اصلاحات آنچه داریم رها کردن اقتصاد و آمدن به سمت شعارهای سیاسی است ولی واقعیت این است طبقهای که دو دوران سازندگی شکل گرفت کار خودش را میکرد و سکاندار اقتصاد کشور بود و عملا دولت بی آنکه وارد عرصه سیاستگذاری اقتصادی شود جریان اقتصادی قبل از خودش را تثبیت میکند.
پاسخ