ترویج اندیشه هوشیار و ناهوشیار توسط فروید

عباسی بیان کرد: از دیدگاه اسلامی ناهوشیار امری منفی و فروتر نیست بلکه چیزی بالاتر و فراتر از بعد جسمانی انسان و دارای توان زیاد است. ناهوشیار که همان حیث مجرد وجود انسان است اتفاقا کاملا هوشیار است اما به دلیل تعلقی که انسان به جسم دارد محدودیت‌هایی دارد و همین محدودیت‌ها سبب می‌شود به این بخش از وجود خود دسترسی نداشته باشد.
ترویج اندیشه هوشیار و ناهوشیار توسط فروید

نشست «ضمیر ناخودآگاه در قرآن» با حضور حجت الاسلام محمدمهدی عباسی آغوی روانشناس  استاد حوزه و دانشگاه، به همت کانون اندیشه جوان در صفحه اینستاگرام کانون برگزار شد.

وی در ابتدا، با اشاره به تاریخچه بحث تقسیم ذهن به خودآگاه و ناخودآگاه، اظهار داشت: بحث هوشیار و ناهوشیار یا خودآگاه و ناخودآگاه تاریخچه طولانی دارد و مخصوص نظریه فروید نیست بلکه پیش از فروید نیز این بحث مطرح بود. اما به اذعان بسیاری از اندیشمندان کسی که بیشترین اثر را در ترویج اندیشه هوشیار و ناهوشیار داشته فروید است. علی رغم اینکه انتقادهای زیادی به فروید در خصوص تقسیم بندی سطوح شخصیت او مطرح است اما از جمله مواردی که حتی منتقدین فروید نیز آن را قبول دارند همین تقسیم بندی سطوح هوشیار، نیمه هوشیار و ناهوشیار او است. فروید ابتدا در عرصه تبیین روان انسان سه سطح از هوشیاری را مطرح کرد اما بعدها متوجه شد که بر اساس این سه سطح نمی‌توان همه ابعاد انسان را تببین کرد به همین خاطر نظریه بن، من و فرامن را مطرح کرد. در مباحث روانشناسی اسلامی نمی‌توان منکر تقسیم بندی هوشیار، نیمه هوشیار و ناهوشیاری که فروید مطرح کرد، شد اما در کیفیت آن قطعا تفاوت‌هایی وجود دارد.

عباسی در تبیین سطوح هوشیاری در نظریه فروید به ذکر مثالی پرداخت و گفت: مثال معروفی که در این موضوع بیان می‌شود مثال مغازه‌داری است که برخی از اجناس مقابل چشمانش است و به محض اینکه مشتری جنسی را از او بخواهد آن را پیدا می‌کند، برخی از اجناس پشت سر مغازه دار است که هر زمان آنها را بخواهد با کمی جستجو می‌یابد و برخی اجناس هم هستند که در انبار مغازه هستند و مغازه‌دار به راحتی به آنها دسترسی ندارد بلکه باید به انبار رفته دنبال آنها بگردد. ذهن انسان نیز به همین شکل است برخی امور در دایره آگاهی فعلی انسان هستند و انسان هر زمان که بخواهد به آنها هوشیار است و توجه دارد مانند تصاویری که می‌بیند یا مفاهیمی که در ذهن دارد، این بخش همان بخش خودآگاه و هوشیار ذهن انسان است. بخش دیگر ذهن انسان بخش نیمه هوشیار یا نیمه خودآگاه است، بخشی که دسترسی به آن نیاز به تامل، تفکر و زمان دارد اما انسان به راحتی می‌تواند به آنها دسترسی پیدا کند و بخش سوم از ذهن انسان بخش ناهوشیار یا ناخودآگاه است. این بخشی است که انسان به راحتی به آن دسترسی ندارد و شامل خاطراتی که فراموش شدند و یا انگیزه‌هایی که فرد به آن توجهی ندارد و از این دست می‌شود. مانند رفتاری که فردی انجام می‌دهد و از نگاه ناظر بیرونی ناشی از حسادت تلقی می‌شود در حالی که خود فرد در ذهن خود به این توجه ندارد که از روی حسادت این رفتار را انجام داده است.

ایشان ادامه داد: فروید می‌گوید تحلیل رویا می‌تواند شما را به ناهوشیار برساند او معتقد است لغزش‌های زبانی انسان، کارهای هنری و اعتقادات دینی ناشی از ناهوشیار انسان است. او حتی دینداری را نیز ناشی از ناهوشیار انسان می‌داند. فروید ویژگی‌هایی را برای ناهوشیار قائل است از جمله اینکه ناهوشیار غیرمنطقی است به همین دلیل او معتقد است تمام بخش غرایز انسان در ناهوشیار جا می‌گیرد. ویژگی دیگر اینکه در ناهوشیار زمان و مکان وجود ندارد. لذا ممکن است در ناهوشیار انسان دو مکان مختلف در کنار هم قرار بگیرند به این دلیل که این دو مکان مختلف برای او اضطراب آور بودند. از نظر فروید ناهوشیار انسان حیث انگیزشی دارد و انگیزه‌های سرکوب شده انسان در ناهوشیار او وجود دارد.

 استاد حوزه و دانشگاه با اشاره به مقایسه‌هایی که در خصوص نظریه فروید با مباحث اسلامی صورت گرفته بیان کرد: یکی از مقایسه‌هایی که در این عرصه صورت گرفته مقایسه سطوح شخصیت فروید با نفس مطمئنه، لوامه و اماره است. در این مقایسه نفس اماره که امر به بدی‌ها می‌کند به نهاد، نفس مطمئنه به من و نفس لوامه به فرامن تشبیه شده است. البته انتقادهایی به این مقایسه وجود دارد. حکمای متعالیه سه ساختار عقل، نفس و جسم را برای انسان قائل هستند بر خلاف آنچه که مشهور است و گمان می‌شود انسان تنها یک بدن و یک روح دارد. آنچه که ما به عنوان دیدگاه اسلامی از آن دفاع می‌کنیم این است که عقل آن بعد مجرد است گاهی به جای عقل از روح هم استفاده می‌کنند، نفس بعد میانی است که او هم مجرد است و تعلقی به بدن دارد و بدن و جسم انسان که مشخص است. نفس ما در حقیقت روح است و تا وقتی که به بدن تعلق دارد کارهایش را با این بدن انجام می‌دهد و عقل یا روح آن بعدی از وجود انسان است که کاملا مجرد است و به عالم مجردات تعلق دارد. این سه بعد را می‌توان با سه بعد نظریه فروید مقایسه کرد که در بخش‌هایی شباهت و در بخش‌هایی با آن تفاوت دارد.

این روانشناس افزود: بعد جسمی انسان بسیار شبیه بعد نهاد است چرا که نهاد کاملا جنبه زیستی و جنبه انرژی حیات دارد، بعد نفس انسان که مدیر شخصیت انسان است شبیه بعد من در نظریه فروید است به این دلیل که نفس آن نزدیک‌ترین بخش از وجود انسان است که می‌توان به جای کلمه روان آن را به کار برد. بعد سوم عقل است که شبیه به بعد فرامن در نظریه فروید است و فروید از آن دل خوشی ندارد. در مجموع می‌توان گفت بخش‌هایی از نظریه فروید درست است مانند اینکه انسان شهوت و غضب دارد و بخش‌هایی از آن نادرست است مانند اینکه فروید معتقد است این شهوت و غضب هستند که انسان را از حیث رفتاری مدیریت می‌کنند و همه انسان‌ها در حال خدمت به این نهاد هستند.

عباسی با اشاره به وجه تمایز بین سطح ناهوشیار از نظر فروید با ناهوشیاری که در اسلام مطرح می‌شود، گفت: یک وجه تمایز بسیار اساسی بین ناهوشیار فروید با ناهوشیار از منظر اسلامی وجود دارد و آن این است که ناهوشیاری که فروید مطرح می‌کند یک ناهوشیار منفی و منشا همه اضطراب‌های انسان است. فروید معتقد است وقتی انسان اضطراب پیدا می‌کند این اضطراب‌ها را در ناهوشیارش واپسرانی می‌کند تا در سطح هوشیارش او را اذیت نکند و این انسان باید به روان تحلیلگر مراجعه کند تا با روش روانکاری سطح ناهوشیار خود را به سطح هوشیار کشانده و از این طریق خود را درمان کند. در مقایسه بین نظریه فروید و منابع دینی می‌توان شواهدی یافت که گوشه‌هایی از نظریه فروید را درست دانست. یکی از معروف‌ترین آیات آیه ۷ سوره مبارکه طه است «و ان تجهر بالقول فانه یعلم السر و اخفی» اگر سخن خود را بلند کنید خداوند امور نهان و حتی نهان‌تر را هم می‌داند. برخی اندیشمندان معتقدند سر در این آیه اشاره به بعد نیمه هوشیار و اخفی بعد ناهوشیار ذهن انسان است.

این نویسنده افزود: آیه ۲۴ سوره مبارکه انفال «وعلموا ان الله یحول بین المرء و قلبه» و آیاتی که در آن سخن از نسیان، ذکر و تذکر آمده آیاتی هستند در عرصه ضمیر ناخودآگاه به آنها استناد شده است. به این دلیل که ذکر یعنی انسان امری را می‌دانسته و فراموش کرده و بعد دوباره به آن آگاهی پیدا می‌کند. در مجموع وقتی آیات مختلف قرآنی را کنار هم بگذاریم درمی‌یابیم که لایه‌هایی از وجود هستند که انسان به آن توجه ندارد. این مسئله با پژوهش‌های تجربی نیز اثبات شده است. تفاوت نظریه فروید با دیدگاه اسلامی در این است که فروید معتقد است انسان مستقیما روی ناهوشیار خود نقش ندارد و می‌تواند به واسطه روان تحلیلگر به آن دسترسی پیدا کرده و خود را درمان کند اما در دیدگاه اسلامی با اینکه انسان بر ناهوشیار خود نقش مستقیم ندارد اما می‌تواند با تحصیل مقدماتی قدرت نقش آفرینی در سطح ناهوشیار را برای خود فراهم کند.

وی در پایان خاطرنشان کرد: از دیدگاه اسلامی ناهوشیار امری منفی و فروتر نیست بلکه چیزی بالاتر و فراتر از بعد جسمانی انسان و دارای توان زیاد است. ناهوشیار که همان حیث مجرد وجود انسان است اتفاقا کاملا هوشیار است اما به دلیل تعلقی که انسان به جسم دارد محدودیت‌هایی دارد و همین محدودیت‌ها سبب می‌شود به این بخش از وجود خود دسترسی نداشته باشد.

دیدگاه شما

پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.