همایش «آنان که میاندیشند» با محوریت بازخوانی و بررسی آرا و اندیشههای شهید آیتالله سیدمحمد بهشتی، در دانشگاه شهید بهشتی برگزار شد.
محمدسعید احدیان در این نشست پیرامون جایگاه آزادی در منظومه فکری آیتالله بهشتی به بیان نظرات خود پرداخت و اظهار کرد: شهید بهشتی در خصوص آزادی یک تقسیمبندی دارند و آزادی را در دو حوزه جهانبینی و رفتاری توصیف میکنند. در حوزه جهانبینی نقطه اولی که در دیدگاه شهید بهشتی محل بحث است این است که آزادی، امری فطری است و همزمان با خلقت انسان، آزادی در ذات خلقت نهادینه شده است. ایشان برای انسان چهار ویژگی را توصیف میکنند که این چهار ویژگی خیلی مهم است. اولین ویژگی این است که انسان، شدنی است مستمر؛ یعنی به صورت مستمر در حال رشد کردن و شدن است. ویژگی دیگر انسان این است که او پویشی است خودآگاه، انتخابگر و خودساز. متناسب با این توضیح، شهید بهشتی تأکید میکند ویژگی اساسی انسان همین خودسازی و محیطسازی آگاهانه و آزادانه اوست.
وی ادامه داد: این نکته مهم است که آزادی در نگاه شهید بهشتی یک امر فطری است و با انسان خلق شده است. آزادی به مثابه قراردادی نیست که در جوامع بشری آن را به هم اعطا کرده باشیم؛ بلکه امری است که با خلقت انسان ایجاد شده است. در عین حال که آزادی فطری است، توحیدی هم هست. این نکته مبنای مهمی در اندیشه شهید بهشتی به شمار میرود. با این قید، آزادی عبارت خواهد بود از آزاد شدن از هر قید و بند درونی و برونی، فردی و محیطی، برای در قید و بند خدا قرار گرفتن.
وی افزود: شهید بهشتی آزادی را اینطور توصیف میکند که انسان بتواند هر زمان از هر قید و بند درونی و محیطی آزاد شود تا بتواند در قید اسارت خدا قرار گیرد. در نگاه شهید بهشتی، این امر ایدهآل آزادی است. عین عبارت شهید بهشتی در این زمینه چنین است: «محصولات آزادی در اسلام، آزاد کردن اندیشه از همه قیود نیست بلکه رفتن در قید خداوند است». با این نگاه، تعریف شهید بهشتی از مقوله آزادی یک چیز متفاوتی میشود. طبق این دیدگاه، هر نوع مانعی که از این امر جلوگیری کند مانع آزادی به شمار میرود. مثلا فقر و ناآگاهی مانع آزادی انسان هستند؛ چون اجازه نمیدهند انسان از همه قیود جدا شود و به اسارت الهی در بیاید.
احدیان تصریح کرد: در ادامه تبیین نگاه شهید بهشتی به مقوله آزادی به بررسی توصیفات ایشان از جهانبینی میپردازیم. نکته اول اینکه انسان میتواند از همه قوانین طبیعت آزاد شود؛ البته نه آزادی مطلق، بلکه آزادی نسبی. انسان این تفاوت مهم را با سایر حیوانات دارد که میتواند اسیر قوانین طبیعت نباشد؛ مثلا میتواند از قانون جاذبه عبور کند. انسان نه تنها اسیر قوانین طبیعت نیست، بلکه اسیر قوانین اجتماعی هم نیست. یعنی انسان از جبر اجتماعی یا جبر تاریخی که اساس نظریه مارکسیسم است، آزاد است. البته آزادی انسان از قوانین اجتماعی مطلق نیست. این قوانین وجود دارند و تأثیرگذار هستند ولی اینگونه نیست که انسان به صورت مطلق در قید و بند آنها قرار بگیرد. باید توجه داشت از نظر شهید بهشتی در عین حال که انسان از قوانین طبیعی و اجتماعی آزاد است، اما محیط بر او تأثیرگذار است، البته نه تأثیرگذاری جبری.
وی یادآور شد: محیط در فرآیند «شدن» انسان تأثیرگذار است و بر خودسازی، آگاهی و انتخاب انسان اثر میگذارد. یعنی محیط بر چهار ویژگی که شهید بهشتی از آنها به عنوان چهار ویژگی انسان یاد میکند تأثیرگذار است. وقتی گفته شود محیط بر انسان اثرگذار است اما انسان در جبر محیط قرار ندارد، خود محیط موضوعیت پیدا میکند. با این توصیف، هر مانع بیرونی که از این آزادی جلوگیری میکند باید رفع شود. اتفاقا محدودیتهای آزادی از همین نقطه آغاز میشود.
وی تأکید کرد: در اینجا تفاوت دیدگاه شهید بهشتی با لیبرالیسم مشخص میشود. شهید بهشتی در این خصوص میگوید: بیان قرآن در این زمینه این است که میگوید هیچ انسانی محکوم هیچ جبر اجتماعی نیست، ولی کیفیت روابط و مناسبات اجتماعی و اقتصادی روی انتخاب آگاهانه انسان اثر میگذارد؛ اما نه در حد جبر، بلکه در حد اینکه انتخاب او را آسانتر کنند یا دشوارتر. رفتن او را به این سو یا آن سو آسانتر کنند یا دشوارتر. بنابراین نقش محیط اجتماعی و نقش عوامل اجتماعی روی انتخاب انسان در حد جبر نیست، بلکه در حد دشوار شدن یا آسان شدن است. این عبارت پاسخ کسانی است که میگویند نباید مردم را به زور به بهشت ببریم. شهید بهشتی توضیح میدهند: بیان اسلام این است که ای انسان، تو از نظر اجتماعی از حاکمیت هرگونه جبر اجتماعی آزادی اما آیا واقعا همه محیطها برای شکوفایی و باروری انسان یکسان است؟ نه، محیطهایی هستند که باروری و رشد نیکخواهی، خیرخواهی و خداخواهی انسان را آسانتر میکنند. میدانها و محیطهایی هستند که بعد شیطانپرستی، هواپرستی، خودپرستی، تبهگرایی و تباهیگرایی انسان را آسانتر میکنند. اینجاست که اسلام انگشت میگذارد برای اینکه ضرورت دارد محیط اجتماعی اصلاح بشود. اسلام نسبت به صلاح و فساد محیط بیتفاوت نیست. اینجاست که اسلام و لیبرالیسم جدا میشوند.
وی در ادامه اظهار کرد: مبتنی بر این اندیشه، محدودیتها و موانع آزادی روشن میشود. شهید بهشتی در حوزه محدودیتهایی که برای آزادی وجود دارد دو محدودیت را توصیف میکنند. ابتدا محدودیت ضربهزدن و محدود کردن آزادی دیگران که در لیبرالیسم هم این مسئله موضوعیت دارد. دومین محدودیت آزادی، ایجاد فساد است. ایشان تصریح دارند: محدودیتهای قانونی که در نظام اسلامی به وجود میآیند دو ریشه دارد: یک، اینکه آزادی یک فرد تا آنجا اعمال شود که به آزادی دیگران ضربه نزند و دو، آزادیهایی که محیط را فاسد میکند و زمینهها را برای رشد فساد در جامعه آماده میکند. این آزادیها هم در نظام اسلامی گرفته میشود؛ یعنی به انسان اجازه داده نمیشود که مطابق میل و هوا و هوس خودشان و هرطور دلشان میخواهد زندگی کنند. مثلا بیایند در خیابان یک ترانه بسیار چندشآور و فاسدکنندهای را که انسانها را به سوی ابتذال تحریک میکند بخوانند.
احدیان در ادامه گفت: در حوزه رفتاری چنانکه عرض کردم ایشان فقر را یک مانع جدی برای آزادی بر میشمارند که باید با آن مبارزه شود. فقر باعث میشود که انسان برده اقتصادی دیگران شود. همچنین ایشان ناآگاهی را مانعی بر سر راه آزادی انسان معرفی میکنند که باید با آن مقابله شود و حتی اگر لازم باشد شمشیر نیز به کار گرفته شود.
وی در ادامه به تیین دیدگاه شهید بهشتی در خصوص حوزههای آزادی انسان پرداخت و اظهار کرد: به اعتقاد ایشان آزادی اندیشه و عقیده جزء ذاتی انسان و خلقت و فطرت اوست که اصلا قابل دسترسی نیست. انسان در عرصه عقیده به معنی کامل آزاد است و اساسا نمیشود چیزی را به او تحمیل کرد. در حوزه آزادی بیان و تبلیغ، شهید بهشتی میگویند که: از نظر آزادی بیان و تبلیغ، مبانی اسلامی ما اینطور میگوید که نشر یکطرفه عقاید و افکار ضد اسلامی در جامعه اسلامی ممنوع است و از انتشار کتب ضلال و نشریات گمراهکننده جلوگیری میشود. مگر آنکه با نشریاتی دیگر همراه باشد که به خواننده در تجزیه و تحلیل رسای اینگونه عقاید و افکار ضد اسلامی کمک کند. این موضع جمهوری اسلامی است.
وی ادامه داد:خلاصه اینکه آزادی بیان و تبلیغ نباید محیطی درست کند که انتخاب درست انسان را برای سعادت سخت بکند؛ بلکه باید این امر در فضایی صورت بگیرد که سایرین هم بتوانند در مقابل، فرصت بیان و تبلیغ داشته باشند تا هر دو دیدگاه محل بحث قرار بگیرد و افراد بتوانند تحلیل کنند و تصمیم بگیرند. خلاصه کلام اینکه در نگاه شهید بهشتی مبنا اسلام است. در نگاه اسلام هم مبنا توحید است. در نگاه توحیدی ما انسانها خلق نشدند که فقط زندگی کنند؛ بلکه خلق شدند تا به سعادت برسند، خلق شدند تا به حق لایتناهی برسند. چون هدف از خلقت عبودیت هست هر چیزی که به این هدف کمک کند میشود مبنای آزادی و هر چیزی مانع این امر شود مانع آزادی خواهد بود.
وی در پایان خاطر نشان کرد: اگر رفتار انسانها به گونهای است که مانع سعادت دیگران میشود و رسیدن آنها را به این هدف سختتر میکند باید با این رفتارها مقابله کرد. جالب اینکه در نگاه شهید بهشتی حتی در حوزه عقاید نیز نباید بیتفاوت باشیم البته نباید در آن حوزه دنبال محدودیت باشیم، بلکه باید در پی تربیت باشیم. اگر کسی میخواهد خدا را در نظر نگیرد، اینگونه نیست که بگوییم این مسئله ارتباطی به ما ندارد. در این صورت ما باید کار تربیتی کنیم، گرچه محدودیتی ایجاد نخواهیم کرد. فرض کنید یک نفر در خانه خودش میخواهد شراب بخورد. این امر مانع آزادی دیگران نیست و فرد میتواند آزاد باشد. اما در اینجا بحث تربیت مطرح میشود. در نگاه توحیدی مبنا سعادت است و چون محیط بر سعادت اثرگذار است همه باید ورود کنند و برای سعادت بشر تلاش کنند.
- کانون اندیشه جوان
- نشست اخبار نشست
- تقابل اندیشه شهید بهشتی با اندیشه لیبرالیسم در مسئله آزادی
تقابل اندیشه شهید بهشتی با اندیشه لیبرالیسم در مسئله آزادی
دیدگاه شما
پاسخ