حضور اجتماعی زن در نگاه فمینیستی بر اساس فکر و اندیشه نیست

شادمانی بیان کرد: فمینیسم با شعار برابری زن و مرد وارد عرصه شد اما در این فرآیند حضور اجتماعی زن بر اساس اندیشه و تفکر نبود. بلکه بر اساس جنسیت گرایی و تبدیل شدن زن به عنوان کالا و ابزاری برای نظام سرمایه‌داری بود.
حضور اجتماعی زن در نگاه فمینیستی بر اساس فکر و اندیشه نیست

مهدیه شادمانی:

حضور اجتماعی زن در فمینیسم بر اساس فکر و اندیشه نیست

نشست «فمینیسم، عدم به رسمیت شناختن تفاوت‌ها» با حضور مهدیه شادمانی مدرس دانشگاه و پژوهشگر حوزه زنان، به همت کانون اندیشه جوان در صفحه اینستاگرام کانون برگزار شد.

وی در ابتدا، به بیان تعریف و تاریخچه مختصری از فمینیسم پرداخت و گفت: فمینیسم واکنش زن مدرن غربی به فرهنگ عصر سنت اروپایی است. در عصر سنت اروپایی نظریه‌های مختلفی در خصوص تحقیر و انزوای زن وجود داشت، فمینیسم در حقیقت واکنش زنان غربی به این نظریه‌ها در قالب رئالیسم در قرون وسطا بود که ریشه در مفاهیمی مانند لیبرالیسم، اومانیسم و سکولاریسم داشت. تبعیض‌ها و باورهای نادرستی که نسبت به زنان وجود داشت، عدم حقوق اجتماعی زنها، انزوای زن در قرون وسطا و انحرافاتی که در ادیان الهی صورت گرفته بود، موج اول فمینیسم مبنی بر اثبات استقلال زنان در برابر مردان را شکل دارد.

شادمانی ادامه داد: موج اول فمینیسم زمینه حضور اجتماعی و ورود زن به بازار کار و تولید را ایجاد کرد. اما فمینیسم‌ها متوجه شدند که در این شرایط نیز برابری زخ نمی‌دهد به همین خاطر موج دوم فمینیسم بر اساس ایجاد تغییرات ساختاری جایگاه زن در اجتماع شکل گرفت. پس از آن موج سوم فمینیسم در قالب مدرنیسم و پست مدرنیسم رخ داد، در این فرآیند فمینیسم‌ها به دنبال این هستند که زنان را به عنوان موجودی قدرت طلب و از نظر قدرتی برتر از مردان نشان بدهند. در فمنیسم کلاسیک یا همان موج اول و دوم برابری و اصلاحات روبنایی و در موج سوم فمینیسم، تغییر جایگاه زنان و اصلاحات زیربنایی مدنظر است. بنابراین هدف اصلی فمنیسم احقاق حقوق زنان بوده است.

مدرس دانشگاه با اشاره به الگوهایی که در مسئله حقوق زنان مطرح می‌شود، اظهار داشت: در مسئله حقوق زنان سه الگو مطرح می‌شود؛ الگوی اول مربوط به قرون وسطا است. با توجه به انحرافاتی که در ادیان ایجاد شده بود در این الگو قائل به نقص ذاتی زنان بودند. الگوی دوم، الگوی فمینسمی و بر اساس مبانی فکری همچون لیبرالیسم است و بر اساس این الگو اصل لذت جویی و روابط آزاد جنسی مطرح است و هیچ ارزش ثابتی برای زن وجود ندارد. الگوی سوم نیز بر اساس سکولاریسم، فردگرایی و دین گریزی است. فمینیسم به دنبال برابری زن و مرد، عدم توجه به تفاوت‌های روحی، جسمی و جنسی زن و مرد و عدم توجه به وحی و دین است.

ایشان افزود: الگویی که امروز در اجتماع از آن صحبت می‌شود در خصوص مردواره کردن زنها و عدم توجه به تفاوت‌های جسمی و روحی زن نسبت به مرد است. بر اساس این الگو زنها را وارد جامعه هدفی که مردها حضور دارند، می‌کنند. شرط حضور زن در چنین جامعه مردسالاری این است که برای دریافت دستمزد بیشتر کارفرمای خود را به رضایت برساند، بر این اساس و با توجه به اینکه جامعه بر اساس آزادی جنسی شکل گرفته، زن مجبور می‌شود برای رسیدن به اهداف خود از ویژگی‌های جنسیتی استفاده کرده و اینگونه خود را اثبات کند. در چنین جامعه‌ای نقش دختری، همسری و مادری زنان هر روز کمرنگ‌تر شده و انقلابی جنسی در خانوده‌ها رخ می‌دهد و حاصل آن، تخریب بنیان خانواده، ازدواج‌های غیررسمی، همجنس‌گرایی، سقط جنین و سایر معضلات این چنینی می‌شود. در حقیقت فمینیسم نه به صورت مستقیم بلکه زمینه‌ساز بروز این آسیب‌ها می‌شود.

این پژوهشگر حوزه زنان با بیان اینکه حضور اجتماعی زن در فمینیسم بر اساس فکر و اندیشه نبود، ابراز داشت: فمینیسم با شعار برابری زن و مرد وارد عرصه شد اما در این فرآیند حضور اجتماعی زن بر اساس اندیشه و تفکر نبود بلکه بر اساس جنسیت گرایی و تبدیل شدن زن به عنوان کالا و ابزاری برای نظام سرمایه‌داری بود. صنعت هرزه نگاری یک از ثمرات همین روابط آزاد جنسی بود که فمینیسم رد جامعه ایجاد کرد . برخی از فمینیسم‌ها معتقدند اخلاق و محافظه‌کاری زن را در خانواده و ازدواج محدود می‌کند بر همین اساس روابط آزاد جنسی را اصل قرار دادند. ثمرات این دیدگاه تخریب و تحقیر شخصیت زن، قاچاق زنان با اهداف مختلف، صنعت هرزه‌نگاری و گسترش فحشا است.

این نویسنده با بیانه مولفه‌های شکل گیری هویت زنانه، عنوان کرد: سه مولفه هویت زنانه را ایجاد می‌کند؛ مولفه اول تفاوت‌های جسمی، روحی، ذاتی و فطری زن و مرد، مولفه دوم نقش زن در خانواده و مولفه سوم جامعه و ساختارهای آن است. بر این اساس جامعه را می‌توان به سر سه قسم پدرسالار، مردسالار و انسان مدار تقسیم کرد. در جامعه پدرسالار مرد رهبر و سرپرست اصلی زن و زن منزوی است. در جامعه مردسالار زن وارد جامعه شده و برای کسب رضایت مرد درگیر روابط آزاد جنسی می‌شود.اما جامعه انسان مدارانه بر اساس بافت اسلامی و توحیدی بنا شده و در آن با توجه به عناصر متفاوت جنسی و روحی مرد و زن، به زن هویت داده می‌شود. هویتی که فمینیسم به زن می‌دهد بر اساس جامعه مردسالارنه و ابتذال جنسی است. این رویکرد هویت زن را تغییر داده و او را دچار از خودبیگانگی و تضاد فکری می‌کند.

شادمانی با اشاره به چگونگی جدایی زنان ایرانی در باور فمینیسمی از هویت اصلی خود، مطرح کرد: زن ایرانی در برخورد با فمینیسم با هویت و ارزش‌های جدیدی مواجه می‌شود و این مسئله او را دچار تنش درونی و فکری می‌کند در نتیجه تنش‌ها و تضادهای فکری علقه او را نسبت به مسائل ملی، قومیتی و دینی کاهش می‌دهد و به نوعی دچار جامعه ستیزی می‌شود. این فرآیند زن ایرانی را از هویت اصلی و فطری خود دور می‌کند. افرادی که  دچار تغییر هویت شدند یه سمت تجرد قطعی می‌روند و یا درگیر پدیده‌هایی مانند ازدواج سفید می‌شوند.

وی افزود: به نظر می‌رسد در پیدایش این وضعیت در جامعه ایرانی مقصر اصلی فرد نیست بلکه کم کاری جامعه نخبگانی را می‌توان عامل مهمتری در این زمینه دانست. در حقیقت مشکل اصلی این است که در زمینه قواعد و قوانین و نظریه پردازی در این زمینه خلاهای فراوانی وجود دارد. باید در خصوص هویت زنانه در چارچوب اسلام بحث‌های تربیتی، رسانه‌ای، آموزشی و الگوسازی صورت بگیرد.

این مدرس دانشگاه با اشاره به پدیده فمینیسم اسلامی، گفت: در اسلام چیزی به نام فمینیسم اسلامی وجود ندارد بلکه این یک جنبش خودساخته است. واژه  فمینیسم اسلامی خود دچار پارادوکسی عمیق است به این خاطر که فمینیسم بر اساس دین گریزی بنا شده و مبنای اسلام عمل بر اساس دین است. بنابراین قرار گرفتن این دو واژه در کنار هم درست نیست. شکل گیری فمینیسم اسلامی به ۱۹۹۰ برمی‌گردد. این جنبش با هدف ایجاد جنبشی مستقل برای احقاق حقوق زنان در کشورهای اسلامی فعالیت خود را آغاز کردند. فمینیسم اسلامی در جامعه ایران دو گروه هستند؛ یک گروه اسلام را قبول ندارند اما در زیر صفت اسلامی قرار گرفتن را به عنوان یک راهبرد پذیرفتند تا بتوانند مبانی فکری خود را در ایران گسترش بدهند و گروه دوم مسلمان و انقلابی هستند. گروه دوم در چالش و تضاد بین سنت فکری و مدرنیته قرار گرفتند و از یک طرف می‌خواهند حقوق زنها را در چارچوب فمینیستی احقاق کنند و از طرف دیگر به دیدگاه‌های اسلامی وابستگی دارند.

پژوهشگر حوزه زنان در پایان تصریح کرد: مشکل اصلی در زمنیه گسترش فمینیسم در ایران و آسیب‌های حاصل از آن، این است که در این حوزه نظریه پردازی صورت نگرفته است. متاسفانه به نظریه اسلامی درباره زن‌ها به صورت پایه‌ای و تئوریک در مقابل فمینیسم پرداخته نشده و تولید محتوایی در این زمینه صورت نگرفته است. تعریفی که فمینیسم از زن خانه‌دار ارائه می‌کند، زن را تحقیر می‌کند، در این زمینه باید ایجاد الگو و گفتمان سازی صورت بگیرد. به نظر می‌رسد موج چهارم فمینیسم که از تلاقی جنسیت و فضای مجازی نشات گرفته زنگ خطری است که به صدا درآمده و اگر به صورت جدی به آن پرداخته نشود می‌تواند منجر به انقلابی زنانه بشود.

دیدگاه شما

پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.