دومین نشست از سلسله نشستهای «عدالت و توسعه» با موضوع نقد و بررسی مستند «شورش علیه سازندگی»، عصر روز یکشنبه، ۱۶ دیماه با حضور عباس سلیمی نمین، رئیس دفتر مطالعات و تدوین تاریخ معاصر ایران، سیدمحمدمهدی طباطبایی، مدیرمسئول ماهنامه نسیم بیداری و مصطفی شوقی، کارگردان مستند در کانون اندیشه جوان برگزار شد. مستند «شورش علیه سازندگی» به روایت بحرانهای اقتصادی و اجتماعی دهه هفتاد در مشهد و اسلامشهر میپردازد.
در آغاز نشست مصطفی شوقی به تشریح انگیزه خود از ساخت مستند پرداخت و گفت: در این مستند سعی کردیم موضوع شورشهای دهه هفتاد در دوران ریاست جمهوری آقای هاشمی رفسنجانی را از نظر اقتصادی مورد بررسی قرار دهیم. انگیزه من برای ساخت این مستند در دوران کودکیم ریشه دارد. پدرم بایگان اداره آموزش و پرورش بود. یک روز داشتم اسناد پدرم را جستوجو میکردم. در میان اسناد، یک پرونده محرمانه مشاهده کردم. پرونده مربوط به گزارشی از استانداری خراسان به سازمان برنامه و بودجه بود. در آن گزارش گفته شده بود ضد انقلاب به اماکن عمومی شهر مشهد حمله کردند و مدارس آسیب دیدهاند و تخریب شدهاند. به همین خاطر درخواست بودجه برای بازسازی مدارس داشتند. من پیش خودم فکر کردم چه اتفاقی افتاده است که در جمهوری اسلامی به مدارس حمله شده است. مگر ضد انقلاب به مدارس یا اماکن عمومی حمله میکند؟ این برایم یک سوال شد و سالها دنبال پاسخش بودم. سعی کردم در این مستند بستری برای گفتوگو در این خصوص فراهم شود و میان موافقان و مخالفان یک مباحثه شکل بگیرد. البته این بدین معنا نیست که خودم در این خصوص نظری ندارم؛ چرا، من هم نظر دارم اما سعی کردم در این مستند صرفا به روایت بپردازم.
در ادامه نشست، عباس سلیمی نمین به بررسی مستند پرداخت و اظهار کرد: متأسفانه چون در ارتباط با علاقهمندسازی نسل جوان به تاریخ معاصر کمکاری جدی وجود دارد و ابزارهای لازم و موثر را در این زمینه به کار نگرفتهایم، استفاده از ظرفیت هنر در این راستا گرچه اقدامی دیرهنگام است اما به نظرم یک کار ارزشمند و شایسته قدردانی است. اگر ما هنر را زودتر وارد این حوزه میکردیم شاید امروز در اثر تکرار تاریخ رنج نمیبردیم. وقتی شما نتوانید نسلهای پس از یک رخداد تاریخی را با آن رخداد آشنا کنید، انتظار اینکه آن نسل به دنبال تکرار آن رخدادها نباشند شاید انتظار درستی نباشد.
من پیش خودم فکر کردم چه اتفاقی افتاده است که در جمهوری اسلامی به مدارس حمله شده است. مگر ضد انقلاب به مدارس یا اماکن عمومی حمله میکند؟
وی افزود: موضوعی که در مستند به آن پرداخته شده است محدود به آقای هاشمی نیست؛ بلکه تجربهای است از جامعه خودمان که سیاستمداران در شرایط مختلف به یک سوی خاص هدایت میشوند. تأثیرگذاری و برنامهریزی برای هدایت سیاستمداران ما پدیدهای است که همه دلسوزان جامعه از آن رنج میبرند. یعنی احساس میکنند ممکن است شرایط به گونهای رقم بخورد که مواضع یک سیاستمدار به کلی تغییر کند و آن سیاستمدار تبدیل به یک پدیده جدید شود. شما در این مستند میبینید که آقای هاشمی در دوران ریاست مجلس یک پدیده هستند و کاملا از دولت میرحسین موسوی دفاع میکنند. اما به محض اینکه بر صندلی ریاست جمهوری تکیه میزدند به یکی از منتقدان تند آقای موسوی بدل میشوند، به حدی که من معتقدم ایشان از حد اعتدال و انصاف به شدت خارج شدند. انگار واقعا در دوره میرحسین موسوی هیچ کاری برای اداره جامعه انجام نگرفته است.
وی توضیح داد: اگر میخواهیم با پدیده تکرار تاریخ مواجه نشویم لازم است حلقههایی که به سرعت در اطراف شخصیتهای تصمیمساز شکل میگیرد را بشناسیم و با رویکردها و مکانیزم آنها آشنایی پیدا کنیم. مسئله اینجاست که چگونه مواضع آقای هاشمی اینگونه تغییر کرد؟ بنده بر اساس تجربه تاریخی خود عرض میکنم که آقای هاشمی دوران ریاست جمهوری همان آقای هاشمی دوران ریاست مجلس نبود. این قضاوت شخصی من نیست و همه قرائن این را نشان میدهد. متأسفانه دست اندرکاران امنیت کشور عمدتا از شخصیت فیزیکی مسئولان حفاظت میکنند و از شخصیت فکری آنها حفاظتی به عمل نمیآید. در ساختارهای سیاسی جهان از شخصیت فکری مسئولین نیز مراقبت میکنند و نمیگذارند آنها در معرض هجمههایی بر خلاف مصالح ملی قرار بگیرند. به همین دلیل ما در کشورمان شاهد تجرباتی شومی در این زمینه بودهایم که افرادی به صورت سازمانیافته دور یک شخصیت را گرفتهاند و توانستهاند او را در یک مسیری ببرند که خلاف مصالح ملی است. من فکر میکنم به عنوان یک خلأ جدی باید به این موضوع پرداخته شود.
آقای هاشمی در دوران ریاست مجلس یک پدیده هستند و کاملا از دولت میرحسین موسوی دفاع میکنند. اما به محض اینکه بر صندلی ریاست جمهوری تکیه میزدند به یکی از منتقدان تند آقای موسوی بدل میشوند
در ادامه نشست، سیدمحمدمهدی طباطبایی به بیان نظرات خود پیرامون مستند پرداخت و گفت: اولین برداشتی که از مستند داشتم این است که کارگردان روایت منصفانهای داشته است. معمولا در بررسی وقایع تاریخی گاهی اوقات سوگیریهایی داریم که ما را به نقد غیر منصفانه وادار میسازد و در اثر همین، بر بخشی از حقایق پرده میافکنیم. این مستند برای صیانت از رویکرد منصفانه خود تا حدی محافظهکار هم بوده است. به دست آوردن ویژگی انصاف زمانی برجسته میشود و کار را هیجانی میکند که شما تندترین مواضع طرفین ماجرا را بیان کنید.
وی در ادامه به انتقاد از عنوان مستند پرداخت و تصریح کرد: مضاف بر این، یک اشکال جدی نسبت به نام مستند دارم. ما در دهه هفتاد سه واقعه اعتراضی داشتیم: یکی در شهر مشهد، دومی در قزوین و سومی در اسلامشهر. در مشهد در اثر خراب شدن یک خانه و کشته شدن یک نفر، مردم به اعتراض پرداختند. در قزوین به دلیل عدم تصویب استان شدن قزوین مردم به اعتراض پرداختند. در اسلامشهر کرایه مینیبوس افزایش پیدا کرد و مردم برای اعتراض به این موضوع سوار آنها نشدند و اعتراض کردند. تمرکز روی این وقایع با عنوان «شورش علیه سازندگی» خیلی دقیق نیست. شاخصههای سازندگی در دوره آقای هاشمی ساخت پالایشگاه و نیروگاه و … بود. در اعتراضات دهه هفتاد کسی به این اقدامات آقای هاشمی اعتراض نکرد؛ بلکه اعتراضات ناظر به بیعدالتی در جامعه بود.
در ادامه نشست، مصطفی شوقی به دفاع از اثر خود پرداخت و گفت: اولا تشکر میکنم که فرمودید مستند منصفانه بوده است. بنده تلاش کردم با همه طرفین ماجرا گفتوگو داشته باشم. با این وجود قبول ندارم که کارم محافظهکارانه بوده است؛ به این دلیل که پرداختن به این موضوع در این زمان اقدامی محافظهکارانه نیست. نکته مهمتر درباره مسئله شورشهای دهه هفتاد است. وقعیت این است که در دهه هفتاد بیش از ۲۰ شورش در کشور اتفاق افتاد. اگر شما کتاب «سیاستهای خیابانی» را مطالعه کنید این مسئله را به صورت مستند، مطرح کرده است. من در این مستند فقط یک مسئله را باز کردهام و آن اینکه در دهه هفتاد یک تغییر گفتمان در حال وقوع بوده است. وقتی آقای هاشمی در حال تأسیس نیروگاه و فرودگاه بود در زیر پوست جامعه اتفاقی در حال شکلگیری بود و آن اتفاق در جاهایی سر برآورد. به نظرم انتخابات سال ۷۲ خودش یک شورش بود. حتی خود آقای هاشمی در سال ۷۴ علیه خودش شورش کرد و جنبش سازندگی را متوقف کرد. به همین خاطر بنده در استفاده از عنوان «شورش علیه سازندگی» تعمد داشتم.
سلیمی نمین در ادامه نشست به تأیید اظهارات مصطفی شوقی پرداخت و یادآور شد: بنده بر خلاف نظر آقای طباطبایی معتقدم عنوان «شورش علیه سازندگی» عنوان درستی است؛ چون مقصود از سازندگی در این مستند، سازندگی با یک نگاه خاص است نه با یک نگاه عام. در اینجا مقصود از سازندگی، سازندگی از نظر صندوق بینالمللی پول است، سازندگی از منظر بانک جهانی است. آقای شوقی در «شورش علیه سازندگی» به نقد شیوهای از سازندگی میپردازد که مدلش برای ما نسخهپیچی شده است.
وی ادامه داد: علت اینکه آقای هاشمی از مواضع خود عقبنشینی کرد این بود که خودش را با جامعه مواجه دید، وگرنه آقای هاشمی کسی نبود که با برخورد مجلس تغییر نگاه بدهد. در دهه هفتاد شورش در خیلی از استانها شکل گرفته بود. اینکه آقای هاشمی در دولت دوم سر از بشاگرد درآورد به این دلیل بود که متوجه شد با یک طغیان سراسری مواجه است، والا در دولت اول خیلی در این وادیها نبود. وقتی آقای هاشمی متوجه شد که این مسیر میتواند ایشان را با یک شکست فاحش مواجه کند باز به سیاستهای دوران آقای میرحسین موسوی بازگشت.
در اعتراضات دهه هفتاد کسی به این اقدامات آقای هاشمی اعتراض نکرد؛ بلکه اعتراضات ناظر به بیعدالتی در جامعه بود.
سلیمی نمین تأکید کرد: یکی از تجربیات ما این است عناصری که در کشور عناوین دهنپرکن دارند مثلا از فلان دانشگاه مدرک گرفتهاند ممکن است از واقعیت جامعه خودمان هیچ آگاهی نداشته باشند. یکی از مسائلی که باید به آن توجه جدی کنیم و از آن درس بگیریم این است که بعضی از آقایان در دوره هاشمی نسخهای را از اقتصاد غرب کپی کرده بودند و میخواستند در کشور اجرا کنند، بدون توجه به اینکه ببینند این نسخه چقدر با جامعه ما انطباق دارد و اصلا با مبانی انقلاب اسلامی در تعارض و تضاد قرار دارد یا خیر. این چیزی است که باید جزء اندوختههای ما به حساب آید تا بدون مطالعه در مسائل جامعه خودمان، نسخهای که برای یک جامعه دیگر با اهدافی متفاوت تدوین شده است را برای جامعه خودمان اجرا نکنیم.
در ادامه نشست، طباطبایی بر مواضع خود در خصوص علت اعتراضات دهه هفتاد تأکید کرد و گفت: یکی از شعارهای اصلی انقلاب اسلامی حمایت از محرومان و مستضعفان بود. معمولا انقلابها بر گرده طبقات ضعیف شکل میگیرد. آنها هستند که آماده جانفشانی هستند. شاید اگر در دهه نخست انقلاب درگیر جنگ تحمیلی نشده بودیم میشد انتظار داشت که در جمهوری اسلامی یک مسیر منطقی شکل بگیرد و تعریف درستی از عدالت ارائه شود. ما هشت سال جنگیدیم و از سال ۶۸ سیاست جمهوری اسلامی این بود که به سمت بازسازی برویم. شعار ما در دولت آقای هاشمی به آن معنا دیگر شعار عدالت نبود؛ بلکه رفاه و سازندگی بود. جامعه نسبت به این امر واکنش منفی نشان نداد. جامعه از افزایش رفاه بدش نمیآمد. در دهه هفتاد شورش اجتماعی علیه سازندگی نبود، بلکه علیه نابرابری بود. متأسفانه این نابرابری الآن هم هست و شکاف طبقاتی نسبت به قبل بیشتر شده است.
انتهای پیام
فیلم کامل نشست را اینجا ببینید.
گزارش تصویری نشست را اینجا ببینید.
صوت کامل نشست در پیامرسانهای کانون اندیشه جوان ? ? ?
تلگرام: t.me/Canoon_org
بله: ble.im/join/MjE1MTIzNj
سروش: Sapp.ir/Canoon_org
ایتا: Eitaa.ir/Canoon_org
پاسخ