در جستوجوی هویتهای استوار
قرآن کریم میگوید: «و یُثَبِّتُ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا بِالْقَوْلِ الثَّابِتِ فِي الدُّنْيَا وَفِي الْآخِرَةِ». خداوند به مؤمنان قول ثابت عطا کرده است. مفسران گفتهاند قول ثابت همان «قولوا لا إله إلا الله تفلحوا» است. «لا إله إلا الله» که قول ثابت است، و وقتی در وجود کسی تبدیل به نگرش میشود، تبدیل به هویت و یک باور عمیق میشود، استواری ایمان در فرد و در جامعه را به وجود میآورد. گاهی ما «لا» را میگوییم ولی «إلا» را فراموش میکنیم.
کتابی با عنوان Decolonization of Mind منتشر شده که من مقدمهای بر آن نوشتهام و همین روزها دانشگاه تهران ترجمهاش را چاپ خواهد کرد. به نویسنده کتاب گفتم: شما از ذهن استعمارزدایی کردی؛ یعنی آگاهی اجتماعی ایجاد کردی که استعمار یک پدیده پلید است و وقتی غلبه میکند، مسیر زندگی انسان را تغییر میدهد؛ بدون آنکه خودش متوجه باشد. این استعمار آشکار است؛ یعنی همان سرزمینگشاییها؛ اما یک استعمار پنهان هم وجود دارد که استعمار فرهنگی است. حالا فرض کنیم شما تلاش کردید و از ذهن استعمارزدایی کردید؛ بعدش چه؟ بعدش چه برنامهای دارید؟ چه الگویی برای مسیر زندگی نسل جدید دارید؟ گفت: منظورت را متوجه نمیشوم. من فکر میکردم که خود استعمارزدایی یک ارزش است. گفتم: ارزش هست، ولی ممکن است از دل آن، آشفتگی پسامدرنیسم بیرون بیاید. آشفتگی پسامدرنیسم هم محصول نه گفتن به نظام تجدد و غلبههای ارزشی آن است، اما جایگزینی برای مسیر زندگی ارائه نداده و نتیجهاش شد آشفتگی ذهنی و هویتی و رفتاری؛ که امروز نمود آن در سبک زندگی، هنر، ادبیات، موسیقی و… قابل مشاهده است. همه اینها جلوههای آشفتگی ذهنی برآمده از تفکر پسامدرن است.
بعضیها میگویند الان باید با جریان مخالف جهانی گره بخوریم و این مخالفت را با هم انجام دهیم. بله، این خوب است! امروز جمعیت بزرگی در سطح جهان با این وضعیتها مخالفاند؛ با جنگ مخالفاند، طرفدار صلحاند؛ با تخریب محیط زیست مخالفاند، طرفدار حمایت از خانوادههای تکسرپرستاند که آسیب دیدهاند. این پویشهای اجتماعی در سطح جهان پدید آمدهاند. الان هم میبینید که برای مسئله غزه و همچنین حمایت از ایران عزیز در برابر تجاوز ظالمانهای که اسرائیل کرد، خیزش بزرگی در سطح جهان به وجود آمده است. اینها همه ظرفیتاند برای اینکه ما با آنها کار کنیم، ولی این همه ماجرا نیست. ما باید قول ثابت را بهعنوان کانون اصلی برای ایجاد یک برساخت فکری در نسل جوان دنبال کنیم. باید «لا إله إلا الله» را پی بگیریم که امتداد دارد؛ و امتدادش ولایتالله، سپس ولایت نبی، ولایت معصومین علیهمالسلام و ولایت ولی امر است. این امتداد، مسیر درست زندگی را به وجود میآورد.
پیچیدگی نسل نو را بشناسیم
جوانی ظرفیت بسیار بزرگی است. در روایات داریم که خداوند هیچ پیامبری را مبعوث نکرد، مگر در جوانی. پیامبران همه جوان بودند. خداوند در جوانی ظرفیت نبوت را در آنها دیده و آن را عنایت کرده است. خلاقیتهای علمی نیز در دوران جوانی شکل میگیرند؛ اگرچه بعد از جوانی هم این ظرفیت امتداد و عمق گستردهای دارد…
خوشبختانه ما هنوز جامعه جوان داریم. البته معمولاً جوانی را بین ۱۴ یا 18 تا ۲۹ سالگی تعریف میکنند؛ چون گاهی در تعاریف بینالمللی کودکی را تا ۱۸ سالگی میدانند. البته ممکن است در افراد مختلف، سن جوانی متفاوت باشد؛ بعضیها آن تیزبودن فکر و استعدادشان را تا سنین بالاتر هم حفظ میکنند. به هر حال این گروه سنی در ایران اکنون حدود ۳۸ درصد جمعیت ما را تشکیل میدهد که جمعیت بزرگی است. میخواهم بگویم یک جمعیت بزرگ پیش روی کانون قرار دارد تا بتواند با این گروه کار کند.
ما با چه نسلی مواجه هستیم؟ اکنون نسلی پیشِ روی ماست که شناخت دقیق و عمیقی از آن نداریم. شاید حتی در یک کانال ارتباطی مشترک هم قرار نمیگیریم. ارتباط، زمانی شکل میگیرد که دو طرف در یک کانال مشترک باشند. اگر من در کانال الف باشم و طرف مقابل در کانال ب، اساساً ارتباطی به وجود نخواهد آمد.
خصوصیاتی که نسل جدید دارد، کار ما را پیچیده میکند. من از عزیزانی که در این حوزه فعالیت میکنند، خواهش میکنم زمانی را برای شناخت ماهیت این نسل جدید اختصاص دهند. ما خیلی به «باید و نباید» تکیه میکنیم؛ میگوییم باید اینگونه شود، نباید آنگونه شود. لیستی از بایدها و نبایدها داریم و خود را در مقام تعلیم و تربیت میبینیم؛ یعنی با یک «سوژه» طرف هستیم که قصد داریم آن را تربیت کنیم. این نگاه، هرچند از یک منظر درست است (ما میخواهیم پیام انبیا و پیام خدای متعال را منتقل کنیم)، اما روش آن باید تغییر کند.
یکی از مهمترین ویژگیهای این نسل این است که قدرت دریافتش نسبت به نسلهای قبل افزایش یافته یا به تعبیری آیکیوی این نسل قویتر شده است. گفته میشود از آغاز عصر اطلاعات و ارتباطات، گیرندگی این نسل بیشتر شده، قدرت دریافت و تحلیل آن افزایش یافته است. بر اساس برخی مطالعات، ظرفیت IQ هر نسل نسبت به نسل قبل، ۱۰ درصد افزوده شده است.
حال باید دید این استعداد، معطوف به درک مفاهیم عمیق و شناختی است یا دریافت دادههای جدید؟ به نظر میرسد نسل قدیم از انرژی بیشتری برای مطالعه و تفکر برخوردار بود و در مواجهه با دادههای پیچیده و عمق شناختی که در مسائل چندوجهی وجود داشت، زمان بیشتری صرف میکرد. اما نسل فعلی با وجود قدرت گیرندگی بالا، زود دچار خستگی میشود. معمولاً ما حرفهایمان را بسیار تفصیلی و تشریحی بیان میکنیم، حتی مواردی را که واضحاند… اما هرچه بیشتر توضیح میدهیم، اثربخشی آن کمتر میشود. بنابراین در گفتوگو با این نسل، باید حداقلی و مستند به دادههای مهم سخن گفت. این نسلی است که با هوش مصنوعی کار میکند؛ چتجیپیتی میگوید ۷۰۰ میلیارد متغیر را دریافت کرده و از آنها در جمعبندی پاسخها استفاده میکند. این نسل با انبوه دادهها سر و کار دارد. اگر من بخواهم سخنی بگویم که دادههایش ضعیف باشند ـ چه از نظر عمق، چه از نظر تنوع متغیرهای ظاهری ـ پذیرفته نمیشود.
ویژگی دیگر این نسل، حس استقلالگرایی شدید است. به محض اینکه وارد حیطه استقلالش شویم، واکنش نشان میدهد. ما باید با این فرض به گفتوگو بپردازیم که او در فهم و در عمل استقلال دارد. در نگاه این نسل، نوعی افراط در مفهوم «من کسی هستم» وجود دارد؛ مفهومی که امروز در نسل جوان غرب نیز به یک پدیده بزرگ تبدیل شده است: اینکه ما برای خودمان کسی هستیم، و کسی نباید به ما بگوید چه باشیم، چگونه زندگی کنیم.
انتقال پیام به انسان انتخابگر
سؤال این است که پس ما چگونه میتوانیم خیر را به این نسل منتقل کنیم؟ چگونه ارزشهای الهی و معنوی را به آنها انتقال دهیم؟ امروز یکی از بزرگترین فقدانها، فقدان معنویت است. پیوند با خدا در سطح جهانی تضعیف شده است. امروز ۳۰ درصد جمعیت جهان، هیچ باوری به چیزهای فرامادی ندارند؛ حتی در جهان اسلام نیز ۳۰ درصد چنیناند. در این شرایط، ما باید «انتخاب برتر» را عرضه کنیم. اما این عرضه نباید چنان باشد که مخاطب احساس کند داریم چیزی را به او تحمیل میکنیم یا حقنه مینماییم. شاید تعبیر خدای متعال که میفرماید: «لا إِکْراهَ فِی الدِّین»، ناظر به همین نکته باشد: اینکه ما دین خدا را در فضای اکراه عرضه نکنیم. بلکه در فضایی که «إِنَّا هَدَيْنَاهُ السَّبِيلَ إِمَّا شَاكِرًا وَإِمَّا كَفُورًا» معنا دارد، ترویج کنیم؛ یعنی انسان خودش انتخابگر باشد. البته روشن است که مسیر حق، یگانه است، اما او باید با اختیار این مسیر را انتخاب کند.
ما و سه گونه هویت در انبوه دادهها
امروز سه هویت در سطح جهانی و نیز در جامعه ما برجسته شدهاند که باید به آنها توجه کرد:
هویت نخست، هویت «مقاومت» است: «إِنَّ الَّذِينَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا». هویتهای مقاومت در حوزه ایمان دینی، عرصههای اجتماعی و ملی دیده میشود. کسانی هستند که بر باورهای خود پافشاری میکنند و باورهای دیگر را نمیپذیرند. این هویت امروز تقویت شده و به همین دلیل فرهنگ مخالفت در سطح جهانی پررنگتر شده است.
هویت دوم، هویتهای «مردد» است. این هویت در دوره جوانی بسیار قوی است؛ چون نمیتواند تشخیص قطعی دهد، دچار تزلزل و تردید است. تردید در وجود انسان یک واقعیت است اما امروز این تردید اهمیت بیشتری یافته، چون عرضه بسیار زیاد شده است. ما در یک فضای فرهنگی با انبوهی از عرضهها قرار داریم. اگرچه بسیاری از آنها تکراری است اما در مجموع بیش از ۱۶۷ زتابایت اطلاعات در این فضا وجود دارد که هر زتابایت اطلاعات معادل ۱۰ میلیارد جلد کتاب ۵۰۰ صفحهای است! این اطلاعات ذهن افراد را درگیر کرده و باعث ایجاد هویتهای مردد و نامعیّن شده است؛ هویتهایی که در اطراف مسائل میچرخند و نمیتوانند مسیر مشخصی را بیابند.
هویت سوم، «هویتهای شرمنده» است؛ هویتی که بسیار خطرناک است. در هویت مقاومت، حسّ افتخار شکل میگیرد؛ افتخار به آنچه که هستیم. چنانکه در دوره جنگ و پساجنگ، افتخار به سرزمین تمدنی ایران اسلامی در نسل ما ظهور پیدا کرد. اما در دل هویتهای مردد، هویت شرمنده نیز به وجود میآید. و ممکن است فرد با کمترین انگیزهای، جهت زندگیاش را تغییر دهد.
فصل تغییر انگارهها و روشها
امروز وارد دوره جهانی شدن، فراملی و فرامکانی شدن شدهایم. به این معنا که عرضههای بیرونی، وارد مرزهای ما شدهاند. بنابراین مفروضات ما باید تغییر کنند. مثلاً در موضوع فیلترینگ، پرسش این نیست که «فیلتر کنیم یا نه؟» بلکه باید مفروض خود را تغییر دهیم. در زمان گذشته، محیطی داشتیم که تا حدودی تحت کنترل ما بود؛ البته همان موقع هم، مهاجرت و گردشگری، محمل انتقال اندیشهها بود اما اکنون در دورهای زندگی میکنیم که همه در یک مکان هستند.
«فضای دوم» اقتضائات خاص خود را دارد. در این فضا باید دانش نسل جدید را افزایش دهیم، فهم آنها را بالا ببریم، آگاهیشان را نسبت به مخاطرات این محیط ارتقا دهیم و برای آن مقرراتگذاری کنیم. چون تراکم ارتباطی بسیار بالاست؛ همانطور که در یک چهارراه بدون مقررات، فاجعه ترافیکی و خستگی ایجاد میشود، اینجا هم محیطی پرتراکم داریم. امروز در فضای رسانههای اجتماعی، بیش از ۲۰۰ میلیارد ایمیل در روز ارسال میشود. نسل جوان ما بهطور متوسط روزانه ۸ ساعت از تلفن همراه استفاده میکند. استفادههایی که غالباً بیفایده و وقتگیر هستند. بنابراین نیازمند نوع متفاوتی از راهنمایی هستیم. باید اقتضائات مربوط به هویتهای مقاومت را در میان نسل جوان خود بشناسیم و آن را فعالانه تقویت کنیم.
پاسخها