محمدرضا فدایی مطرح کرد:
گسترش چشمگیر سیاستهای حمایت اجتماعی بعد از انقلاب اسلامی
محمدرضا فدایی ضمن اشاره به تاریخچه سیاستگذاری اجتماعی در کشور تصریح کرد: هدف انقلاب اسلامی از سیاستهای حمایت اجتماعی ایجاد عدالت اجتماعی بود و به همین جهت شمول این سیاستها افزایش پیدا کرد.
وی در این نشست اظهار کرد: موضوع بحث ما سیاستگذاری حمایت اجتماعی است. اول باید ببینیم سیاستگذاری اجتماعی یعنی چه؟ تعریفهای مختلفی در این مورد بیان شده است ولی جامعترین تعریف همین است که بگوییم مقصود از آن سیاستهایی است که دولتها با هدف بهزیستی و حمایت اجتماعی اعمال میکنند. از ابتدای تکامل انسان که انسان زندگی اجتماعی داشت وقتی کسی دچار مشکل میشد بقیه به کمک او میآمدند و به این شیوه مشکلش حل میشد؛ منتهی زمانی که دولت مدرن ایجاد شد دیگر دولت نمیتوانست به این شیوههای سنتی اتکا کنند. این امر دلایل مختلفی داشت؛ از جمله به خاطر اینکه این امر ثبات نداشت و کسی ملزم نبود به دیگری کمک کند. وقتی دولتها تشکیل شدند، از دهه ۱۸۳۰ قانونی به نام قانون تهیدستان ایجاد شد که میخواست به طیفهای پایین جامعه کمک کند. این یک مقطع زمانی بود. همچنین تا پایان جنگ جهانی دوم کشورهایی که الآن توسعه یافته هستند با مشکلات شدید اقتصادی مواجه بودند ولی بعد از جنگ جهانی دوم شکوفا شدند. اینجا بود که بحث کاهش طبقه پایین جامعه به وجود آمد. این پیشینهای از اجرای سیاستهای حمایت اجتماعی در دنیا بود.
وی در ادامه به دلایل سیاستگذاری حمایت اجتماعی اشاره کرد و گفت: دلایل متعددی برای اجرای سیاستهای حمایت اجتماعی وجود دارد. مثلا برخی میگویند وقتی جامعه صنعتی میشود طیفهایی تهیدست میشوند و به پایین جامعه سقوط میکنند که دولت باید به آنها کمک کند. همچنین برخی خنثیسازی تاثیرات اقتصاد آزاد را مطرح میکنند. برخی هم تضعیف نهادهای سنتی و حفظ شأن انسان را به عنوان دلیل سیاستهای اجتماعی برمیشمارند. به نظر میرسد مهمترین دلیل این سیاستهای حمایت اجتماعی، خنثیسازی تلاطمهای سیاسی و اجتماعی است.
وی افزود: سه نوع مدل سیاست حمایت اجتماعی وجود دارد: یک مدل آن لیبرالی است، یک مدل آن صنفی است، یک مدل آن سوسیالدموکرات است. در مدل لیبرالی، ملاک حمایت اجتماعی استحقاق و نیاز است؛ یعنی اگر شخص نیاز داشته باشد دولت به او حمایت میکند. در مدل صنفی، ملاک حمایت اجتماعی مشارکت شخص در تولید است. در مدل سوسیالدموکرات، ملاک شهروندی است؛ یعنی هر کس تابعیت یک کشوری را داشته باشد دولت به او خدمات اجتماعی میدهد.
وی در ادامه به وضعیت سیاست حمایت اجتماعی در ایران پرداخت و اظهار کرد: ما اولین سیاستهای اجتماعی را در سال ۱۳۰۴ میبینم؛ یعنی اوایل دوره رضاشاه. در دوره مشروطه سیاستهای حمایت اجتماعی محدود به آموزش رایگان بود، ولی بعد از رضاشاه سیاستها عوض شدند. اگر ما بخواهیم دوره قبل از انقلاب را تقسیمبندی کنیم میتوانیم به سه مقطع زمانی تقسیم کنیم: اول دوره رضاشاه و پایانش، مقطع زمانی۱۳۲۰ تا ۱۳۳۲ و مقطع زمانی ۱۳۳۲ تا ۱۳۵۷.
وی تصریح کرد: رضاشاه آمد دولت مدرن تشکیل دهد. پایه دولت مدرن ارتش و دیوان بود. سال ۱۳۲۰ که رضاشاه مجبور به استعفا شد ما هفده وزارتخانه و صدهزار نفر حقوقبگیر داشتیم که نیازمند حمایت اجتماعی بودند. در سال ۱۳۰۱ قانون استخدام کشوری تصویب شد که موضوع آن بازنشستگی است. در سال ۱۳۱۷ اداره بازنشستگی کشوری ایجاد شد. در سال ۱۳۰۴ ما پنجاه و شش هزار دانشآموز داشتیم ولی در سال ۱۳۲۰ حدود سیصد هزار دانشآموز داشتیم. با این وجود وقتی رضاشاه سقوط کرد تضادهای طبقاتی خودش را نشان داد و کمبود مواد غذایی پیش آمد. در دوره مصدق، صندوق تعاون ده، دهستان و بخش ایجاد شد که کارش حمایت از روستاییان بود. اتفاق مهمی که در آن زمان افتاد تصویب قانون حمایت از بیمه کارگران است و در آن زمان است که بیمه اجباری میشود.
وی ادامه داد: تحول مهمی که در زمان مصدق ایجاد شد دو چیز بود: یکی گستره دامنه شمول بیمههای اجباری بود و یکی جامعیت آن؛ یعنی چه قبل از انقلاب و چه در زمان حاضر، سیستم تامین اجتماعی در کشور ما سخاوتمندانه است. اشکالی که در مورد سیاستهای حمایتی قبل از انقلاب مطرح است این است که برنامههای حمایت اجتماعی در آن زمان دست تکنوکراتها بود و از جامعهشناسان غافل بودند. من در پایان نقل قولی از وزیر اقتصاد دهه چهل داشته باشم. او موافق این امر بود که اقتصاد به شهرهای کوچک تعمیم پیدا کند ولی این کار را دچار مانع میدانست. او معتقد بود نباید همه کارخانهها و صنایع در شهرهای بزرگ متمرکز شوند. او نقل میکند من به هویدا گفتم ما دولت شهرنشینها هستیم یا دولت همه ممکلت؟ هویدا گفت ما دولت شهرنشینها هستیم به این معنا که میخواهیم قطب صنعتی و اقتصادی منطقه شویم و دهاتیها وارد شهر شوند و کشاورزی مکانیزه شود. یکبار از هویدا در یک مصاحبهای میپرسند آن وقت تکلیف کشاورزی چه میشود؟ میگوید کشاورز در کارخانه مشغول به کار شده است. بعد میپرسند محصولات کشاورزی را از کجا تامین میکنید؟ میگوید محصولات کشاورزی را از جای دیگر تامین میکنیم. با این نگاه عملا پنجاه و پنج درصد از مردم که قشر روستایی بودند از دامنه سیاستهای حمایت اجتماعی حذف میشدند.
وی در ادامه به وضعیت سیاست حمایت اجتماعی در دوره محمدرضا پهلوی اشاره کرد و گفت: از مقطع زمانی سال ۳۲ تا ۵۷ برنامههای توسعه در کشور اتفاق افتاد. قبل از انقلاب این اندیشه وجود داشت که اگر ما توسعه شتابان و سریع داشته باشیم توسعه اجتماعی هم اتفاق میافتد. منظور از توسعه اجتماعی هم توسعه خدمات آموزشی و بهداشتی و بیمهای است. این ذهنیت اشتباه بود چون شما با این نگرش، طیف عظیمی از کشور را از این سیاستها حذف میکنید.
وی در ادامه به وضعیت بعد از انقلاب اشاره کرد و گفت: بعد از انقلاب یکی از اهدافی که انقلابیون دنبال آن بودند عدالت اجتماعی بود. در آن زمان در جامعه خیزش اجتماعی به وجود آمده بود و همه طیفهای جامعه احساس میکردند میتوانند به زندگی همشأن انسان دست پیدا کنند. پویایی اصلی که بعد از انقلاب در عرصه سیاست حمایت اجتماعی اتفاق افتاد این بود که سازمانهای دولتی و نیمهدولتی افزایش پیدا کردند؛ یعنی با وجود اینکه سازمان تامین اجتماعی در کشور بود، یک سازمان دیگر هم موازی با آن شکل گرفت. دلیل این امر این است که میزان مطالبات زیاد بود و دولتها میخواستند به این مطالبات جواب بدهند.
وی در ادامه اظهار کرد: بعد از انقلاب نهادهایی مثل سازمان بسیج اقتصادی تشکیل شد، جهاد سازندگی تشکیل شد، بنیاد مستضعفان و از همه مهمتر کمیته امداد تشکیل شد. همچنین سیاستهای اجتماعی تبدیل به قانون شد؛ به این معنا که اصول ۴۳ و ۲۹ وارد قانون اساسی شد. اصل ۲۹ تصریح میکند تامین اجتماعی حقی همگانی است و دولت موظف است آن را به طیفهای مختلف جامعه ارائه بدهد. با این توصیف بعد از انقلاب دامنه سیاست اجتماعی گسترده شد و همه مردم را شامل شد. نکته جالب این است که در مجلس خبرگان قانون اساسی برای تصویب این دو اصل خیلی بحث وجود نداشت و همه طیفها موافق بودند که این دو اصل تصویب شود.
فدایی یادآور شد: بعد از انقلاب سیاستهای حمایت اجتماعی عوض شدند. اگر رضاشاه دولت ملتسازی بود، اگر محمدرضا شاه دنبال پاسخگویی به مطالبات اجتماعی بود ولی بعد از انقلاب هدف سیاستهای اجتماعی نه ملتسازی صرف بود و نه پاسخگویی به مطالبات صرف، بلکه بحث عدالت اجتماعی هم به آن اضافه شد، یعنی عدالت همگانی. از امام هم این جمله را نقل میکنند که در حکومت اسلامی نباید مستضعف وجود داشته باشد. بنابراین بعد از انقلاب شمولیت سیاستها افزایش پیدا کرد.
وی در پایان گفت: وقتی ما خانه بهداشت را میبینم شاید به آن توجه زیادی نکنیم ولی باید بدانیم همین خانههای بهداشت یک سیستم جالب و بهینهای است که خیلی مواقع به داد ملت رسیده است. ما در سال ۶۲ چهار هزار خانه بهداشت داشتیم و درصد پوشش آن سی درصد بود ولی در سال ۸۶ این تعداد هجده هزار تا شد و صد درصد جامعه روستایی را پوشش میداد. همچنین ما در سال ۵۷ دویست و پنجاه مرگ مادران حین زایمان داشتیم ولی سال ۷۵ این تعداد سی و هفت مورد شد. جالبش این است که سازمان ملل هدف گذاشته بود که کشورها در سال ۹۴ به عدد بیست و پنج برسند ولی ما در سال ۸۸ به عدد بیست و دو رسیدیم. شاید تصور کنید اینها فقط تعدادی عدد و رقم است ولی پشت این عدد کلی تلاش و سیستم بهینه است که باعث میشود این اتفاق بیفتد. یک شاهد مهم دیگر در این زمینه نسبت پزشک به کل کشور است. در سال ۵۷، به ازای هر دو هزار و هشتصد نفر یک پزشک وجود داشت ولی در سال ۸۷ به ازای هر هفتصد نفر یک پزشک وجود داشت. این طرح کلی دهههای اول انقلاب است.
پاسخ