فروید دین را پنداری با کارکردهای مثبت می‌داند

فروید دین را پنداری با کارکردهای مثبت می‌داند

رایجی:

فروید دین را پنداری با کارکردهای مثبت می‌داند.

نشست مجازی دین و فروید با موضوع «نسبت علم روان‌کاوی با آموزه‌های اسلام» با حضور محمد رایجی، پژوهشگر فلسفه علوم اجتماعی، به همت کانون اندیشه جوان در صفحه اینستاگرام کانون برگزار شد.

وی در ابتدا، با اشاره به اهمیت آگاهی از پیشینه و فضای شکل گیری علم روان‌کاوی، اظهارداشت: بر اساس علوم اجتماعی هیچ نظریه‌ای در خلا شکل نمی‌گیرد و هر نظریه‌ای در بنیان و شرایط جغرافیایی و اجتماعی زمان صاحب آن نظریه شکل گرفته است. از این جهت برای فهم نظریه جامعه شناسی دین و نظریه فرهنگ فروید نگاه به پیشینه شکل گیری آن ضرورت دارد. فروید در سال ۱۸۹۹ کتابی با عنوان تعبیر رویا می‌نویسد که می‌توان گفت شالوده روان‌کاوی با این کتاب گذاشته شده است. در این کتاب فروید خواب را دریچه ناخودآگاه و ورود به شخصیت معرفی کرده است. در آن سالها یک عارضه جسمی به نام فلج هیستری که نوعی فلج ناگهانی است برای بعضی افراد ایجاد می‌شده است. بحث‌های مختلفی در میان روانشناسان در خصوص علت این بیماری و نحوه درمان آن شکل می‌گیرد. اندیشمندانی که در این حوزه تحقیقه و مطالعه کردند به تدریج به این نتیجه رسیدند که ممکن است ذهن روی جسم اثر گذاشته و این بیماری ایجاد شده باشد.

رایجی، ادامه داد: روانشناسان و پزشکانی که این بیماری را محور مطالعه قرار داده بودند به دو نتیجه دست یافتند نتیجه اول این که تغییرات در بدن می‌تواند نتیجه عوامل ذهنی باشد و نتیجه دوم این که انسان تنها در ساحت آگاهی تعریف نمی‌شود. در سال ۱۸۸۱ فروید موفق می‌شود خانمی که دچار فلج هیستری شده را با خواب مصنوعی درمان کند، اما نتایج آن را تا مدت‌ها منتشر نکرد. بروئر که در درمان این خانم با فروید همکاری می‌کرد متوجه می‌شود که این خانم از پدرش نگهداری می‌کرده است، اندیشه‌ای در ذهنش می‌جوشد و آن خانم به هر دلیل اندیشه خود را سرکوب می‌کند و این سرکوب در حالت یک بیماری در خانم ظاهر می‌شود. درمان این خانم این تفکر را ایجاد می‌کند که از خواب مصنوعی برای درمان سایر بیمارها نیز استفاده شود. در نتیجه خواب مصنوعی به عنوان یک روش درمانی شناخته شد.

وی افزود: درمان به وسیله خواب مصنوعی از مسیر پالایش یک حالت عاطفی فروخورده شده، انجام می‌شد. به این صورت که اگر آن شرایطی که در آن شرایط این حالت ایجاد شده و سرکوب صورت گرفته دوباره بازسازی بشود بیمار از زیر آن فشار روانی رها شده و اگر روان درمان و رها بشود عارضه جسمی هم از بین می‌رود. فروید که این درمان را در حالت خواب مصنوعی با موفقیت انجام داده بود تصمیم می‌گیرد همین مسیر درمانی را در بیداری نیز به کار بگیرد و تداعی آزاد را جایگزین پالایش کند. فروید می‌گوید اگر ما بتوانیم آگاهی را در بیداری تعلیق کنیم و از گفته‌های بیمار به عنوان حلقه وصل استفاده کنیم آرام آرام می‌توانیم به لایه‌های زیرین وجودی بیمار برسیم و آن شرایط بیماری زا را مجددا تداعی کرده و بیمار را از زیر بار فشار روانی رهایی ببخشیم.

استاد دانشگاه با بیان اینکه فروید افکار و اندیشه‌ها را متصف به خودآگاه و ناخودآگاه می‌داند، ابراز کرد: فروید می‌گوید اگر چیزی از لایه‌های ناخودآگاه بخواهد به لایه‌های خودآگاه بیاید باید با شبکه مفهومی فرد همخوانی داشته باشد و اگر این همخوانی وجود نداشته باشد و تغییرمسیر هم اتفاق نیفتد این اندیشه‌ها در همان ضمیر ناخودآگاه باقی خواهد ماند و نمی‌توان آن را به ضمیر خودآگاه منتقل کرد. فروید نام این شبکه مفهومی را سوپر ایگو می‌گذارد. آن چیزی هم که زیر این لایه است و محرک فرد برای جوشیدن اندیشه‌های ناخودآگاه، امیال یا به گفته فروید اید یا نهاد است. بخش دیگری از شخصیت نیز وجود دارد که فروید آن را من نام می‌نهد و من دائما بین اید و سوپر ایگو در رفت و برگشت است، من آن بخشی است که بین غرایز و هنجارهای تعیین نسبت می‌کند.

این محقق و پژوهشگر در ادامه گفت: برای ایده‌ای که سرکوب می‌شود چند حالت ممکن است اتفاق بیفتد، فروید می‌گوید خواب بستر تحقق امیال سرکوب شده است و تا حدودی فرد را از فشار روانی رهایی می‌بخشد. گاهی نیز فرد با رجوع به مسائل دیگر مانند اشتغال علمی خود را از با روانی سرکوب غرایز رها می‌کند. از دل این بحث‌ها و صورت بندی‌ها علم روان‌کاوی شکل می‌گیرد. فروید تذکر می‌دهد که علوم روانشناسی از علوم طبیعی بهره می‌گیرد. علم روانشناسی در آغاز یک امر تقریبی است و مانند سایر علوم به مرور تکامل پیدا می‌کند.

این نویسنده با اشاره به روش علمی فروید، عنوان کرد: فروید به شدت به تجربه و مطالعه کیس‌های مختلف اعتقاد دارد. فروید معتقداست در حجمی از کارهای بالینی است که مسائل مختلف علم شکل می‌گیرد. فروید در تحلیل افراد به سراغ مکانسیم‌های ذهنی و چگونگی تاثیر آن بر روی جسم می‌رود و از اینجا نظام شخصیت خود را بنا می‌کند. فروید می‌گوید هر دستگاه روانی غرایزی دارد، او نام محل تجمیع غرایز را اید یا لیبیدو می‌گذارد. از نظر او همه غرایز به دو غریزه اصلی مرگ و حیات و به تعبیر دیگر خشونت و شهوت برمی‌گردد و مصداق اتم لیبیدو میل جنسی است. فروید معتقد است زمانی که انسان دیگری غیر از خود و جامعه پذیری را درک می‌کند ایگو و سوپر ایگو شکل می‌گیرد. فروید می‌گوید اگر انسان نتواند تعادل روانی بین این سه بخش برقرار کند روانش به هم ریخته و بیمار می‌شود.

رایجی به نظریه فروید راجع به دین پرداخت و گفت: فروید یک روانکاو است و کار بالینی انجام می‌دهد. از نظر فروید در قرن بیستم و زمانی که دانش گسترش پیدا کرده است دینداری عده زیادی از مردم تعجب آور است. فروید دین را یک پندار می‌داند، در عین حال که معتقد است ممکن است این پندار درست یا غلط باشد برای آن کارکردهایی نیز قائل است. فروید دین را مرتبط با سوپرایگو می‌داند و از نظریه غرایز برای تحلیل دین استفاده می‌کند. یکی از کارهای روشی فروید این است که بین فرد و توده تفاوتی نمی‌گذارد و همان تحلیلی که برای فرد ارائه می‌دهد را به جامعه نیز تعمیم می‌دهد. از طرفی فروید تحلیل خود از دین را در بنیان داروینیستی ارائه می‌دهد و آن را به یک مسئله پیشاتاریخی اثبات نشده متصل می‌کند. او معتقد است اساسا تمدن در انقیاد غرایز شکل می‌گیرد.

استاد دانشگاه با اشاره به اهمیت پیشینه و زیست بوم شکل گیری یک نظریه، اظهار داشت: نمی‌توان با نظریه‌ای که در شرایط خاص و زیست بوم خاصی شکل گرفته انتزاعی برخورد کرد و فارغ از مبانی فلسفی این نظریه آن را به جوامع دیگر تعمیم داد. از این جهت دانستن پیشینه و زیست بوم شکل گیری یک نظریه یک ضرورت انکار ناپذیر است. در خصوص نظریه فروید هم همان زمان که آن را ارائه کرده بسیار مورد نقد قرار گرفته است، به همین خاطر نمی‌توان به آن به عنوان یک علم استناد کرد. یالون تذکر کلیدی در این خصوص دارد که می‌گوید ما در مواجه با مشکلات انسان دانستیم که مسئله انسان این جیزهایی که فروید گفته نیست بلکه مسئله انسان پنج امر اساسی مرگ، اراده، پوچی، خواستن و معنای زندگی است.

این محقق ادامه داد: انسان ایرانی معجونی از انسانیت، ایرانیت، اسلامیت و مدرنیت است به عبارت دیگر انسان ایرانی یک عقبه ایرانی و انباشت تاریخی دارد. نمی‌توان این انسان را با نگاه فروید قالب زد و نباید تحلیلی را که فروید در بستر اندیشه‌ای خود ارائه داده عینا روی انسان ایرانی پیاده کرد. یکی از دلایلی که در اسلام روانکاوی وجود ندارد این است که سنت روانکاوی به ماجرای اعتراف در مسیحیت برمی‌گردد، در حالی که در اسلام اعتراف به گناه جزء ممنوعات است. اینکه روانکاوی امروز تا حدودی مشکلات را حل می‌کند امری پذیرفته شده است اما باید توجه داشت که انسان ایرانی نیز باید بر اساس مبانی خود به سراغ نظام دانش برود و نظام دانش خود را شکل بدهد.

وی افزود: فروید مدعی است که بر اساس مطالعات بالینی به تحلیل‌هایی رسیده است اما زمانی که مقدمات و سیر مطالعات او حتی در زمان خودش نقد شده و زیر سوال رفته است دیگر جایی برا پافشاری بر این یافته‌ها نمی‌ماند. از نظر استوارت نیوز، فروید یک جبرگرا است به همین خاطر به هر اندیشه‌ای که رسیده آن را حفظ کرده و برایش شاهد می‌آورد.

ایشان در پایان خاطرنشان کرد: دین به زندگی معنا بخشی می‌کند. در اسلام اولین چیزی که فرد با آن مواجه می‌شود این است که اصول دین تقلیدی نیست. در روایت آمده است که اولین چیزی که خداوند خلق کرد عقل است. اینکه فروید در نفی دین به عملکرد مفسدانه برخی دینداران اشاره می‌کند یک دلیل علمی نیست. اگر علمی به مسئله دین نگاه شود مشخص می‌شود که دین به معنای حقیقی‌اش انسجام بخش، معنا بخش و آرامش بخش است و مهمتر از همه این که دین دعوت به عقل و تفکر می‌کند.

دیدگاه شما

پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.