شرق شناسی ابزار غرب جهت استیلای بر شرق

سلیمانی ساسانی بیان کرد: شرق شناسی در حقیقت علمی است که سعی می‌کند زبان، میراث و تمدن جوامع مشرق زمین را مطالعه کند و در نهایت شیوه‌ای برای تسلط بر شرق در اختیار غربی‌ها بگذارد.
شرق شناسی ابزار غرب جهت استیلای بر شرق

نشست شرق در نگاه غرب با موضوع«شرق‌شناسی؛ مبانی و مفاهیم» با حضور مجید سلیمانی ساسانی عضور هیئت علمی دانشگاه تهران، به همت کانون اندیشه جوان در صفحه اینستاگرام کانون برگزار شد.

وی در ابتدا، به تعریف مفهوم شرق در اصطلاح شرق شناسی پرداخت و گفت: منظور از شرق در مفاهیم شرق شناسی یک جغرافیا در برابر غرب نیست، بلکه یک کلیت، برساخته تاریخی و فراروایی است. غرب در مورد خودش ادعای جهان شمولی در برابر دیگری یعنی شرق دارد. در این ادعا غرب به معنای یک جامعه توسعه یافته، صنعتی، شهری، مدرن و سکولار است که بعد از فئودالیته در اروپا شکل گرفته است. غرب در واقع یک ایده است که سعی می‌کند شرق را به صورت یکپارچه درک کند. دیگری‌ای به نام شرق که غرب در برابر خود ایجاد می‌کند عملا هویت بخش غرب است. در همین راستا ادبیات شرق شناسی از قرن چهاردم میلادی به بعد شکل می‌گیرد. اندیشمندان و پژوهشگران مختلفی شروع تاریخ شرق شناسی را از تصمیم شورای کلیسای وین در قرن چهاردم میلادی ذکر کردند. این شورا رشته کرسی‌هایی را در کلیسای وین ایجاد کرد که در آن زبان‌های مختلف بررسی می‌شد. اما نظریات دیگری هم درباره شروع شرق شناسی وجود دارد اما می‌توان گفت اولین کرسی‌های علمی برای شناخت شرق توسط غربی‌ها در همین مقطع تاریخی شکل گرفت.

سلیمانی با بیان اینکه باید میان شرق شناسی در غرب و دانش پسا استعماری تمایز قائل شد، اظهار داشت: شرق شناسی به عنوان نظامی از دانش از قرن چهاردهم تا عصر کنونی ادامه پیدا کرده و تاثیرات آن در حوزه‌های مختلف به خصوص حوزه هنر و ادبیات کاملا مشهود است. اما دانش یا رویکرد و نظریه پسا استعماری مربوط به قرن بیستم میلادی و در نقد شرق شناسی است و آثار متعددی از افرادی مانند ادوارد سعید، ضیاء الدین سردار، هومی بابا، رابرت یانک، لیلا گاندی و امثال آنها در این حوزه تولید شده است.

عضو هیئت علمی دانشگاه تهران ادامه داد: رویکرد پسا استعماری این ادعا را دارد که بعد از یک دوره استعمار فیزیکی تبدیل به یک امر ذهنی و بسیار پیچیده شده است. اگر تا دیروز کشور استعمارگر با اعمال یک سری کارهای فیزیکی و به صورت نظامی وارد کشور دیگری می‌شد امروز به لحاظ ذهنی سوژه استعمارزده خود را انتخاب می‌کند. به همین دلیل امکان دارد یک انسان شرقی در شرقی‌ترین نقطه عالم باشد و کاملا غربی بیاندیشد و به لحاظ ذهنی استعمارزده باشد. از این جهت منافعی که کشورهای استعمارزده برای استعمارگران داشتند به صورت جدی‌تری ادامه پیدا کرده است. عموم ملل شرق گرفتار این وجه ذهنی استعمار هستند. به نظر می‌رسد این جریان ادامه پروژه تجدد در کشورهای شرقی و بسط حاکمیت فراتر از دولت ملت است. این همان جیزی است که کشورهای استعمارگر امروز به دنبال آن هستند. از این جهت دانش پسااستعماری به عنوان دانشی که به نقد شرق شناسی می‌پردازد یکی از مهمترین دانش‌هایی است که امروز شرقی‌ها به خصوص مسلمانان به آن نیاز دارند.

ایشان افزود: بعضی معتقدند دانش پسا استعماری مربوط به ملل استمعارزده‌ای مانند هند است که در گذشته تحت سیطره فیزیکی استعمار بودند. به نظر می‌رسد اینکه بعضی اندیمشندانی که به این جریان پرداختند هندی بودند دلیل بر این نمی‌شود که رویکرد پسا استعماری تنها مربوط به چنین کشورهایی است. اتفاقا ما ایرانی‌ها که هیچ وقت به صورت مستقیم تحت استعمار هیچ کشوری نبودیم در مسئله استعمار ذهنی وضعیت بدتری داریم. دانشمند هندی که رویکرد پسااستعماری را مطالعه و بررسی می‌کند یک تجربه تاریخی از استعمار دارد اما ما که این تجربه را نداریم عملا به لحاظ ذهنی استعمارزده‌تر هستیم. استعمارزدگی در دوره‌های مختلف و در آثار اندیمشندانی مانند جلال آل احمد،شریعتی و دیگران کاملا قابل مشاهده است. فرد استعمارزده ذهنی کاملا در اختیار استعمارگر است و منافع کشور استعمارگر را بر منافع وطن خویش ترجیح می‌دهد.

این استاد دانشگاه شرق شناسی را تامین کننده منافع غربی توصیف کرد و گفت: شرق شناسی در حقیقت علمی است که سعی می‌کند زبان، میراث و تمدن جوامع مشرق زمین را مطالعه کند و در نهایت شیوه‌ای برای تسلط بر شرق در اختیار غربی‌ها بگذارد. واژه شرق شناسی اولین بار در سال ۱۷۶۶ میلادی توسط یک دایره المعارف مطرح شد. البته به تعبیری می‌توان آغاز شرق شناسی را به جنگ‌های صلیبی و اختلافات میان اسلام و یهود و مسیحیت ربط داد و می‌توان آثار و شواهد تاریخی را در این خصوص یافت.

این پژوهشگر پیرامون نظریاتی که راجع به شرق شناسی و نظریه پسا استعماری مطرح شده، ابراز کرد: همه کسانی که تحت عنوان اندیشمندان پسااستعماری از آنها یاد می‌شود به نحوی در نقد گفتمان شرق شناسی ورود کردند. دسته‌ای از آنها فمینیست‌ها بودند مانند لیلا گاندی که از دیدگاه پدرسالار شرق شناسی را نقد کرده است. یا مثال دیگر هشام جعیت کسی بود که در جهان اسلام سعی کرد تفسیر فلسفی از شرق شناسی ارائه کند و یا کسانی مانند ترنر، هومی بابا، رابرت یانگ و ادوارد سعید که در این زمینه نظراتی ارائه کردند. در بین این اندیشمندان، ادوارد سعید برجستگی خاصی دارد و می‌توان گفت بعد از او الهامات بسیار زیادی از آثار او صورت گرفته است. برای مثال کتابی که ضیاء الدین سردار دارد در ادامه کار ادوارد سعید است. کارهای ادوارد سعید نقطه عطفی در مطالعات پسا استعماری و نقادی شرق شناسی است.

سلیمانی افزود: ادوارد سعید به لحاظ فلسفی از فوکو الهام گرفته است. آنجا که شرق شناسی را یک نظام دانشی تلقی می‌کند کاملا از میشل فوکو الهام گرفته است. کتاب‌های نظارت و تنبیه، اسلام رسانه‌ها و فرهنگ و امپریالیسم برخی از آثار ادوارد سعید در این حوزه هستند، در این کتاب‌ها به خوبی می‌توان تاثیر فوکو بر آراء سعید را مشاهده کرد.

عضو هیئت علمی دانشگاه تهران یادآور شد: آن چیزی که به عنوان انتقاد به کارهای ادوارد سعید مطرح می‌شود این است که ادوارد توجه زیادی به مسلمانان و به تعبیری عرب‌ها دارد. اما باید توجه داشت آن ساختاری که سعید از دانش پسا استعماری ارائه می‌کند به کار همه ملل شرق می‌آید. حرف کلی ادوارد سعید این است که شرق شناسی به عنوان یک دانش تبدیل شده است به کتابخانه‌ای که غربی‌ها از آن بهره می‌گیرند و انسان غربی را سوژه مطالعه قرار می‌دهند. در آثار فوکو مسئله قدرت اهمیت دارد و این قدرت است که تعیین کننده نظام دانش است. از این جهت ارتباطی که بین دانش شرق شناسی و امپریالیسم و قدرت امپراطوری وجود دارد نمایان می‌شود. دانش شرق شناسی دانشی است که می‌خواهد قدرت استیلای بر شرق را بازتولید کند و این مسئله در رویکردهای جدیدتر و پسا استعماری به صورت ذهنی رخ می‌دهد نه به صورت لشکرکشی نظامی.

این محقق با بیان اینکه عمده شرق شناسان سعی کردند شرق را یکپارچه درک و قلمداد کنند، عنوان کرد: اینکه شرق شناسان سعی در درک یکپارچه شرق داشتند به این معنا است که می‌خواستند شرق شناسی را ساده کنند به همین دلیل است که شرق شناسی در سینما، هنر غربی و هنر جدید ادامه پیدا می‌کند. بر این اساس شرق شناسان تمایزی بین ایران و کشورهای عربی قائل نمی‌شوند. آثاری که از سوی افرادی مانند جلال آل احمد، شریعتی و به طور کلی در جهان اسلام تولید شده نشان می‌دهد اتفاقا ایرانی‌ها که کمتر تحت تاثیر مستقیم استعمار بودند بیشتر گرفتار استعمار ذهنی شدند. نوعی ساده انگاری یا خوش بینی به جهان غربی در ایرانی‌ها وجود دارد. هر چند نشانه‌های امیدوار کننده‌ای هم وجود دارد و نیرویی از درون جامعه ایران سعی می‌کند به سنت خویشتن برگردد، داشته‌های خود را مطرح کند و نسل‌های جدید را به خودباوری برساند.

این استاد دانشگاه در پایان خاطرنشان کرد: دعوای غرب‌زدگی دعوایی است که همچنان ادامه دارد و به نظر می‌رسد گسترش دانش پسا استعماری در دانشگاه‌ها و محافل علمی کشور می‌تواند در حل این مشکل اساسی و گذر از این بحران مفید فایده باشد. همچنان که رهبر معظم انقلاب نیز بارها بر اهمیت این مسئله تاکید داشتند و فرمودند به موازات این جریان تحریم جریان تحریف وجوددارد که اگر تحریف شکست بخورد قطعا جریان تحریم نیز شکست خواهد خورد.

دیدگاه شما

پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.