دین و دانش به عنوان دو حوزه معرفت بشری، داد و ستدهای بسیار دارند؛ یعنی گاه یک آموزه علمی در حوزه دین تاثیر میگذارد و زمانی دین در علوم اثر مینهد. گاهی در تاریخ بشر علم و دین در تعارض با یکدیگر قرار میگرفتند. در تعارض علم و دین در غرب، دو طرف وجود داشت: از طرفی کشیشان مسیحی و در طرف دیگر عالمان علوم تجربی قرار داشتند.
یکی از تعارضات جدی و اساسی میان علم تجربی با آموزههای دینی در غرب به موضوع تکامل بازمیگردد که به موضوعی اختلافی مابین عالمان علوم تجربی و کشیشان تبدیل شد. عقیده به ثبات صور زیستی یا ثبات انواع، روزگاری دراز بر اندیشه غرب حاکم بود و در سفر تکوین تورات و تفکرات ارسطویی ریشه داشت. نتیجه قهری این باور این بود که هر نوعی از موجودات به همین صورتی که الان هست، به دست خداوند آفریده شده است.
در اوایل قرن نوزدهم و بیستم، لامارک نظریه تحول اندامی را بیان کرد و گفت اندامهای یک جانور در طی کار و کاربرد آن تحول مییابد و این تحول اکتسابی، ارثی میشود؛ اما به دلیل تحجر و تعصب زیست شناسان، نتوانست بر ثبات انواع پیروز شود. داروین نیز نظريه تکامل را ارائه داد که دارای نتایج مهمی در عرصه تعارض علم و دین داشت. یکی از نتایج نظریه داروین این بود که طبیعت به صورت یک مجموعه از نیروهای هم کنش با وابستگی متقابل و زندهوار در جریان است. دوم اینکه برهان نظم در تقریر الهیاتی دئیستی (خدای ساعتساز) مورد تردید قرار گرفت؛ زیرا این برهان بر سازگاری ساختمان بدن و اندامهای موجودات زنده با وظایفشان تکیه داشت و این تطابق با انتخاب طبیعی قابل توجیه و تعلیل بود، بدون آنکه به تدبیر از پیشاندیشیده نیاز باشد.
صوت نشست مجازی علم در عالم اسلام با موضوع «نسبت علم و الهیات (نظریه تکامل)» با حضور نیما نریمانی را بشنوید.
پاسخ