به گزارش کانون اندیشه جوان، نشست «برتری قوم یهود در آموزههای صهیونیست» با سخنرانی محمدتقی تقیپور به همت کانون اندیشه جوان در کانال اینستاگرام باشگاه اندیشه برگزار شد. متن سخنان تقی پور از نظر می گذرد؛
فرضیه صهیونیستی برتری قوم یهود یا برگزیدگی قوم یهود بر چند اصل پیچیده و در هم تنیده استوار است. بر اساس ملاحظات سیاسی و فرهنگی و … ما نتوانستیم طی چهل و دوسال گذشته این را به شکل دقیق و واقع گرایانه برای نسل جوان تبیین کنیم و از همین نقطه آسیب فراوان دیدیم. فرضیه قوم برگزیده بر چند اصل استوار است. اینها مستندات تاریخی قوم یهود است. این اصول بنیادین جهان بینی صهیونیستی را تشکیل میدهد. به بیان دیگر میشود گفت اینها مفاهیم محوری در آیین یهود است. اول خدای ملی و قومی یهود است. دومی مفهوم محوری قوم برگزیده است. سومین مفهوم محوری سرزمین موعود است. محور چهارم مسیح گرایی است. بنابراین برای ورود به این بحث ناگزیرم یک مقدمه کوتاه راجع به آیین یهود عرض کنم.
موضوع اول ما بحث خدای قومی بنی اسرائیل است. این خدا فقط مخصوص یک قوم است و آن قوم بنی اسرائیل است. این خدا به دیگر اقوام عنایت و توجه ندارد. یکی از شخصیت های یهود که کتابش در بازار ما هم وجود دارد مارتین بوبر است. کتابش «در باب یهودیت» است. ایشان میگوید هنوز که هنوز است بعد از هزاران سال بنی اسرائیل ایده خدای غیر جسمانی را به درستی نپذیرفتند. شاید باورش برای ما سخت باشد ولی مخاطبان را به دیدگاه حضرت علامه ارجاع میدهیم. ایشان میفرمایند بنی اسرائیل چون به اصالت ماده معتقد بودند احکام ماده را در مورد خدا نیز اجرا میکردند و گمان میکردند خدا هم یک موجود مادی است منتهی با این تفاوت که او یک موجود قوی و قدرتمند است که بر ماده حکومت میکند. این خدا با این خصوصیات این عالم را برای یک قوم خلق کرده است و نسبت به یک قوم تعلق خاطر دارد.
در طول تاریخ یهودیت این نگاه وجود داشته است که قوم یهود برتر است. در منابع خودشان میگویند وقتی عیسی مسیح ظهور کرد و به پیامبری مبعوث شد یهودیان میدانستند پیامبر خداست ولی گفتند نقشه خدا با برنامه ما ناسازگار است لذا حضرت را تکفیر کردند. به همین دلیل یهودیان معتقدند باز یک مسیح می اید.
در عهد عتیق میخوانیم: من خداوند، خدای اسرائیل هستم و تو را به نام خواندم. من تورا برگزیدم که به اسرائیل که قوم برگزیده من است خدمت نمایی. هنگامی که تو هنوز مرا نمیشناختی من تورا به نام خواندم. من تو را در کوه مقدس صهیون خواندم. پس خود خدا به اینها میگوید شما فرزندان من هستید. یعنی رابطه این خدا با قوم یهود رابطه پدر با فرزند است. بر اساس یک نگاه دیگری میگوند رابطه خدا با قوم یهود رابطه شاه و ملکه است. در بخش دیگری میخوانم: تمام ممالک جهان را فدای تو خواهم کرد. جایی دیگر میخوانیم: شما قوم بنی اسرائیل هستید. شما منحصرا به خدایتان تعلق دارید و او شما را از میان قومهای روی زمین برگزیده است تا قوم خاص او باشید. باز در تورات میخوانیم: قوم اسرائیل برای خدا عزیز است چون آنها فرزندان خدا خوانده شدند. خدا به آنها میگوید شما پسران یهوه خدای خود هستید.
این خدا نه تنها نسبت به اقوام دیگر عنایت ندارد بلکه به آنها توصیه میکند با دیگر اقوام چطور برخورد کنید. میگوید: ای قوم من بیگانگان شما را خدمت خواهند کرد؛ ایشان گله هایتان را خواهند چرانید و زمین هایتان را شخم خواهند زد و از باغ هایتان نگهداری خواهند کرد. شما خدمت گزاران خدای خود هستید. گنج های قوم ها را تصاحب خواهید کرد. ثروت آنها از آن شما خواهد بود. رسوایی شما پایان خواهد یافت و شادی ابدی نصیبتان خواهد شد. پس این خدا به هیچ قوم دیگری عنایت ندارد و مخصوص قوم یهود است.
اصل محوی دوم این است که یهود قوم برگزیده است. قوم برگزیده یعنی بر اساس تعلیمات یهودی مخلوقات انسانی در عالم دو دسته هستند یا یهودی هستند یا غیر یهودی. اصطلاحی که در متون عبری درباره دسته دوم به کار برده میشود اصطلاح «گوی» است یعنی غیر یهودی غریبه و معادل حیوان است. این اصطلاحی است که آنها به کار می برند. بر اساس این آموزه ها یهودیان گل سرسبد عالم خلقت هستند یعنی عالم به خاطر یهود خلق شده است. در کتاب گنجینه تلمود عالم را به یک باغ تشبیه میکند که این باغ یک پادشاه دارد. بعد میگوید این پادشاه به مباشرانش سپرد که باغ را بازرسی کنند. بعد تشخیص داد در این باغ پر از خارو خاشاک است. پادشان دستور داد باغ را نابود کنید. در حین نابودی باغ یک گل سرخ یافتند. این گل سرخ، تمثیل ملت اسرائیل است.پادشاه گفت به خاطر این گل سرخ باغ من از خرابی مصون بماند. پس پایداری جهان امروز به یمن وجود این گل سربد عالم خلقت است. این یک نگاه یهودی نسبت به عالم و آدم است.
باز بر اساس متون یهودی این قوم چون قوم برگزیده است حق سروری بر عالم را دارد. عالم برای این خلق شده است که اینها بر دیگران حکومت کنند. بقیه آدم ها برای خدمت به این قوم زنده ماندند و اگر خدمت نکنند باید از سر راه برداشته شوند چون جزء موجودات انسانی محسوب نمیشوند. یهودیان برای رسیدن به اهدافشان میتوانند از هر حربه ای استفاده کنند چون هدف الاهی است و معتقدند این حق ماست که بر دنیا آقایی کنیم. برای رسیدن به این هدف میتوانیم از هر وسیله ای استفاده کنیم. ما به عنوان یک مسلمان تصور میکنیم اگر این حرف ها را بزنیم یهودیان بدشان می اید و اهانت به آنها است در حالی که آنها چنین اعتقادی ندارند. دروغ یا دزدی، فریبکاری، خیانت، عهدشکنی، زیر پا گذاشتن اخلاق و مرام انسانی از نظر آنها جایز است چرا؟ چون این قوم برگزیده است و هدفش مشروع است لذا میتوانند از هر وسیله ای استفاده کنند. مضاف بر اینکه طرف مقابلشان آدم نیست. بنابراین زندگی این غریبه در صورتی لازم است که در خدمت قوم برگزیده باشد در غیر این صورت حیاتش بی فایده است بنابراین همین الان وقتی یک کودک یا زن فلسطینی را می کشند میگویند ما یک حیوان را کشتیم از آن طرف میگویند یک قربانی به پیشگاه یهوه تقدیم کردیم.
من در این رابطه مستندات زیادی دارم. مثلا در گنجینه تلمود میخوانیم: از آنجا که مقصود از آفرینش این بوده است که نام خدا به وسیله تورات تجلیل شود و نیز مقدر شده بود ملت اسرائیل تورات را دریافت کند بنابراین پیش از آفرینش جهان مشیت الاهی به این تعلق گرفته بود که اسرائیل را به وجود بیاورد؛ یعنی قوم بنی اسرائیل را. اگر ملتی یافت نمیشد که الهام الاهی را بپذیرد مقصود خد از آفرینش جهان حاصل نمیشود و تمام مردم دنیا باید نابود میشدند زیرا هستی به وجود تورات وابسته است و چون قوم یهود تورات را پذیرفت خدا به اینها عنایت کرد. اساسا اینها معتقدند غیر یهودیان فرزندان شیطان هستند.
مفهوم محوری سوم سرزمین موعود است. اینها معتقدند فلسطین مرکز زمین و سرزمینی است که خدا به اینها وعده داده است و اصل مالکیت آن برای یهودیان است و باید آنجا دولت یهودی را ایجاد کنند تا اسرائیل بزرگ از نیل تا فرات ایجاد شود و در نهایت سلطنت جهانی قوم یهود ایجاد شود. اینجا مستنداتی داریم که از خود کتاب عهد عتیق گرفتیم. الآن یهودیان به این کتاب ها استناد میکنند حتی متفکرانشان این مطالب را دست میگیرند ولی ما به لحاظ ملاحظات رسانه ای نمیتوانیم این را برای نسل جوان تبیین کنیم و بگوییم نگاه آنها به عالم و آدم اینگونه است. یکجایی تصریح دارد: همه را بکشید تا این سرزمین را تصرف کنید.
مفهوم محوری چهارم مسیح باوری است. مسیح گرایی آن سه عنصری که عرض کردم را تنظیم میکند یعنی اگر به صورت یک مثلث فرض کنید اساسش این است. آنها حضرت عیسی را نپذیرفتند و تکذیب کردند و گفتند با نقشه الاهی سازگار نیست و آنچه اولویت دارد نقشه قوم یهود است. بنابراین میگویند انبیای ما وعده دادند مسیح موعود می اید. وقتی بیاید حکومت جهانی ما را برپا خواهد کرد. اینها معتقدند اسرائیل کنونی بخشی از وعده تحقق یافته الاهی است. از آن طرف میگویند این نشانه ظهور ماشیح است. در عهد عتیق میخوانیم: در آن زمان سلطنت داوود را دوباره برپا خواهم کرد و آن را به عظمت سابقش برمیگردانم. من خدمت گزار خود را خواهم آورد. اینها معتقدند فردی از نسل داوود خواهد آمد. باز میخوانیم: اینک روزی فراخواهد رسید که شخصی از نسل داوود را به پادشاهی منصوب خواهد کرد. او پادشاهی خواهد بود که در سراسر دنیا با حکمت و عدالت حکومت خواهد کرد.
شاید برخی فکر کنند این حرف برای چند هزار سال پیش است و علمای امروز یهود این قضیه را تا چه حد جدی میگیرند؟ من چند مثال میزنم. صد و هفتاد سال پیش یکی از خاخام های برجسته یهودی به نام کلیشر کتابی به نام در جست و جوی صهیون نوشته است. در این کتاب میگوید ما باید زمینه ظهور منجی را فراهم کنیم و فلسطین را بگیریم. او سرمایه داران یهودی را تشویق میکند که از سرمایه خود برای اسکان یهودیان در فلسطین استفاده کنید تا مسیح بیاید. هفتاد سال پیش یک نفر دیگر کتابی به نام انتظار مسیحا در آیین یهود نوشته است. در این کتاب میگوید صهوینیسم در صورت موفق شدن بخشی از آرمان ما را محقق خواهد کرد ولی آرمان مسیحایی یا ماشیاح وعده میدهد قوم یهود یک حکومت جهانی در سراسر زمین برپا خواهند کرد و تمام اقوام و ملل عالم در مقابل آن کرنش خواهد کرد.
پاسخ