تفکیک قوا پایه‌ هایی در تحول اندیشه غرب مدرن دارد

نشست دوم مجازی ولایت فقیه و تفکیک قوا با موضوع «مبانی و زمینه های شکل گیری اندیشه تفکیک قوا در اروپا» با حضور محمد جواهری طهرانی در کانون اندیشه جوان بررسی شد.
دکتر جواهری تهرانی:

تفکیک قوا پایه‌هایی در تحول اندیشه غرب مدرن دارد

بر اساس اندیشه جان لاک اراده یک فرد نباید اراده و آزادی فرد دیگر را محدود کند از این جهت قانون برتری پیدا می‌کند و تفکیک قوا تضمین کارکردی برای قانون است.

نشست «مبانی و زمینه‌های شکل گیری اندیشه تفکیک قوا در اروپا» با حضور دکتر محمد جواهری تهرانی عضو هیات علمی دانشگاه شیراز، به همت کانون اندیشه جوان در صفحه اینستاگرام کانون برگزار شد.

وی در ابتدا با اشاره به پیشینه تفکیک قوا در تاریخ غرب، اظهار داشت: مشهور است که تفکیک قوا ریشه در سنت‌های تاریخی اندیشه غرب دارد و به نوعی به یونان برمی‌گردد. اما به نظر می‌رسد تفکیک قوا به لحاظ ماهوی و حیثیت وجودی نسبتی با دوران پیشا مدرن ندارد. اساسا تفکیک قوا زاده دوران جدید و برآیند تحول اندیشه است. در دوران پیشا مدرن اندیشه سیاسی، قدرت و سنت حکمرانی در جوامع به لحاظ محتوایی و شکلی به شدت کنترل شده و محدود بود. به همین خاطر در جهان پیشا مدرن نظام‌های سیاسی، حاکمان و شهریاران وامدار نظام‌های ارزشی و هنجاری هستند. نظام‌های هنجاری و ارزشی به صورت پررنگ و کاملا قدرتمند در هسته مرکزی باورهای عمومی قرار دارند، از این جهت طبقه حاکم و نظام سیاسی به لحاظ مشروعیت و پذیرش جامعه و به جهت پذیرش بالا با کمترین هزینه‌ها نیازمند همسو شدن با این نظام‌های ارزشی و هنجاری هستند.

جواهری تهرانی گفت: در جهان پیشا مدرن جامعه اسیر فردگرایی نیست و در مقابل طبقه حاکم، قبائل، بزرگ خاندان‌ها یا فئودال‌ها، اشراف قدرتمند، نجبا و صاحبان ارزش‌های اجتماعی و اندیشمندان قرار دارند. هر کدام از اینها در ساحت خود دارای رگه‌هایی از قدرت هستند. یا دارای تمکن مالی هستند و یا مردان جنگاوری دارند، مجموعه اینها باعث می‌شود قدرت سیاسی حاکم هیچ گاه خود را صاحب قدرت مطلق نداند و همواره خود را اسیر قدرت متکثر اما هم افزای آنها ببیند.

استاد دانشگاه ادامه داد: دوره مدرن که شروعش با تقریر ماکیاولی است با دوران گذار مواجه می‌شود. در این دوران دولت مدرن از قید و بندهای سنگین هنجاری و ارزشی رها شده و جامعه نیز از ریشه‌های ارزشی هنجاری سنتی خویش جدا شده است. بنابراین جامعه نظامات قدرتمندی در ارزش گذاری رفتار قدرت سیاسی حاکم ندارد و گروه‌های ذی نفوذ جامعه نیز اسیر تحول فرهنگی اجتماعی شدند. به طور طبیعی در این شرایط تاکید افراد بر حقوق و آزادی‌های فردی مسئله‌ای پررنگ و جدی خواهد شد و از طرف دیگر دولت‌های پادشاهی به سخت‌ترین شکل ممکن اعمال قدرت می‌کنند. در چنین شرایطی دغدغه یک اندیشمند مدرن در خصوص قدرت قابل درک می‌شود.

عضو هیات علمی دانشگاه شیراز با بیان اینکه در ادبیات اندیشه سیاسی مفهوم مدرن قدرت با ماکیاولی شناخته می‌شود، ابراز داشت: ماکیاولی این ایده را در مقایسه وضعیت جامعه خود در ایتالیا با انگلستان، فرانسه و اسپانیا به دست می‌آورد. در آن کشورها بعد از گذار از امپراطوری مقدس و پس از جنگ‌های ویرانگر، نظام‌های سلطنتی مطلقه با رویکرد دولت‌های جدید حاکم شدند و ایتالیات تنها جامعه‌‌ی دارای هویت سیاسی قدرتمندی بود که هنوز به این ساحت از دولت مدرن گذار نکرده بود. ماکیاولی ادبیات جدیدی را ایجاد می‌کند بر این اساس که خوب است ایتالیا نیز یک نظام سیاسی به شدت قدرتمند متمرکز داشته باشد. ماکیاولی در سطح بنیادهای اولیه منکر قانون خدا، دین و ارزش‌های اخلاقی نیست اما به صراحت اذعان می‌کند که اگر نیاز و مصلحت باشد دولت می‌تواند فراتر از همه اینها عمل کند.

ایشان با اشاره به نقش انقلاب انگلستان و نظریات جان لاک در ظهور اندیشه تفکیک قوا، عنوان کرد: بیش از اینکه انقلاب انگلستان در ظهور اندیشه تفکیک قوا موثر باشد، ایده‌هایی که جان لاک پایه گذاری می‌کند در این قضیه موثر است. پایه گذاری در ساحت اندیشه در انگلستان را می‌توان شروعی بر داستان انقلاب کبیر انگلستان و ورود بر ساحت نظام سازی دانست، هر چند موفقیت چندانی در این عرصه حاصل نشد. این ایده‌ها الهام بخش ذهنی مونتسکیو در نظریاتش می‌شود در حالی که این نظریات فاصله زیادی با واقعیت جامعه انگلستان دارد و او دچار خطای مدل سازی در فهم نظام انگلستان می‌شود. اما جان لاک را می‌توان اصلی‌ترین پایه گذار اندیشه تفکیک قوا برشمرد.

وی افزود: در ساحت نظری می‌توان به این نکته اشاره کرد با اینکه پادشاهی مطلقه انگلستان دیگر آن پادشاهی کنترل شده پیشا مدرن نیست اما همچنان از اقتدار فراکیر برخوردا است. نظام سلطنتی انگلستان هنوز از ادبیات کلاسیکی بهره می‌برد که از بعد الهیاتی جایگاه ویژه‌ای برای پادشاه و نظام سلطنتی قائل است. جان لاک ادبیات خود را با انکار و نقد این نظریات آغاز می‌کند. جان لاک پایه‌های این نظام را مورد خطاب و نقد قرار می‌دهد. رابرت فیلمر یکی از اندیشمندان به نام آن دوره زمانی است که اندیشه‌ای مقابل اندیشه جان لاک دارد. فیلمر بیان می‌کند اقتدار مطلق بر جهان و انسان از آن خداوند است، خداوند نیز این اختیار مطلق و حق حاکمیت خود را به حضرت آدم(ع) داده و حضرت آدم(ع) به عنوان اولین پدر انسان شکل طبیعی حکومت را دارد و به این دلیل که قرار است آنها را به خیر مطلق برساند و از شر دور نگه دارد، صاحب اختیار مطلق فرزندانش است. سپس می‌گوید که وارثان آدم(ع) نیز دارای این اقتدار و جایگاه هستند و در یک سلسله ادعا می‌کند که پادشاه امروز انگلستان وارث آدم(ع) است.

این پژوهشگر ادامه داد: در این مدل سازی پادشاه در نقش آدم(ع) و مردم در نقش فرزندان آدم هستندو پادشاه اختیار تام و مطلق دارد و در این مسیر نیاز به هیچ قاعده و قانونی فراتر از تشخیص خودش ندارد. این استدلال در جهان پیشا مدرن به اقتدار مطلق نمی‌رسید چرا که اندیشه کلیسایی به شدت پررنگ و قدرتمند بود. اما وقتی اندیشه کلیسیایی کمرنگ شود و مقامات کلیسا به نوعی دست نشانده پادشاه باشند، چنین اندیشه‌ای اثبات کننده اختیارات مطلق برای پادشاه است.

جواهری تهرانی افزود: جان لاک با نقد این سلسله مراتب آغاز می‌کند. لاک اقتدار مطلق خدا را می‌پذیرد اما نمی‌پذیرد که خداند اقتدار و حاکمیت مطلق را به حضرت آدم(ع) داده باشد و در مرحله بعد می‌گوید که اگر بپذیریم آدم(ع) این اقتدار را داشته است، به ارث رسیدن این اقتدار به فرزندانش پذیرفتنی نیست و اگر این هم پذیرفته شود معیار و ملاکی وحود ندارد که ثابت کند سلسله وارثان چه کسانی هستند. به این ترتیب جان لاک به وضعیتی می‌رسد که در آن هیچ کدام از شهروندان دارای جایگاه برتری نسبت به دیگران نیستند. لاک با یک استدلال الهیاتی از دمیدن روح الهی در همه انسان‌ها و برابری آنها می‌گوید و معتقد است همه انسان‌ها نسبت به هم دارای اراده و آزادی هستند و هیچ مقامی نمی‌تواند ادعای برتری نسبت به دیگران داشته باشد.

استاد دانشگاه با اشاره به ضروری بودن وجود حکومت در هر جامعه‌ای، اظهار داشت: به هر حال حکومت یک ضرورت است و کسی نمی‌تواند انکار کند بقای جامعه و تامین نیازهای انسان در گروی وجود حکومت است و دولت است که می‌تواند نظم، آزادی و زیست عمومی را تامین کند. از این جهت ضرورت وجود قانون احساس می‌شود. قانون آن حکمی است که زاده اراده فردی افراد نیست اما می‌تواند اراده‌ها را بدون سلب آزادی افراد محدود کرده و نظم ایجاد کند. در اندیشه لاک مسئله این است که اراده یک فرد نباید اراده فرد دیگر را محدود کند از این جهت قانون حکم برتری دارد.

عضو هیات علمی دانشگاه شیراز به بیان نسبت اندیشه تفکیک قوا با مفهوم لیبرالیسم پرداخت و گفت: اگر لیبرالیزم، آزادی گریایی در ساحت فردگرایی معنا شود، جامعه به افراد شناخته می‌شود و اساسا انسان بودن افراد به داشتن اراده و آزادی است. بنابراین گرفتن اراده آزاد از افراد به مثابه خدشه‌دار کردن انسانیت ایشان است. بر این اساس قانون و تفکیک قوا معنا پیدا می‌کند، در واقع تفکیک قوا تضمین کارکردی برای قانون است. از این جهت جان لاک را می‌توان یکی از مبدع‌های نظریه لیبرالیزم دانست. 

این پژوهشگر با بیان اینکه قانون اساسی آمریکا برگرفته از نظریات جان لاک است، بیان کرد: در بعد رویکردهای لیبرالیستی می‌توان قانون اساسی آمریکا را برگرفته از رساله جان لاک دانست اما در تفکیک قوا اینطور نیست. اساسا مدل تفکیک قوایی که لاک پیشنهاد می‌کند، مدل مرسوم و متعارفی نیست. به نظر می‌رسد نظام آمریکا در تفکیک قوای بیشتر متاثر از مونتسکیو است.

ایشان در پایان خاطرنشان کرد: تفکیک قوا مانند هر بنیاد نظری دیگری پایه‌هایی در تحول اندیشه غرب مدرن دارد. جالب است که جامعه ایران به سراغ این ایده‌ها رفته و با قرائت خاصی متاثر از رویکرد فرانسوی آن را اخذ و وارد سیستم جامعه خود کرده است. این اتفاق هم در دوره مشروطه و هم در زمان تدوین قانون اساسی جمهوری اسلامی بدون تدقیق در پایه‌های نظری آن افتاده است. به سراغ این مفاهیم رفتن کار اشتباهی نیست اما عالمانه به سراغ آنها نرفتن اشتباه است. باید بررسی کرد که آیا جامعه ایران به این اندیشه‌ها نیاز دارد یا نه و اگر نیاز دارد این نیاز در چه سطحی است، و اگر در سطح بالایی به این اندیشه‌ها و نظریات نیاز دارد آیا در مدل سازی‌ها نیازمند تغییر است یا نه؟

دیدگاه شما

پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.