جهانگیر کرمی:
لنین و شکل گیری کمونیست در روسیه
کمونیستها اگر چه در اقلیت بودند اما با اراده قوی و سازماندهی توانستند کمونیسم را در روسیه مستقر سازند.
نشست سایه های مارکس با موضوع «مارکسیسم در روسیه» با حضور دکتر جهانگیر کرمی عضو هیات علمی دانشگاه تهران، به همت کانون اندیشه جوان در صفحه اینستاگرام کانون برگزار شد.
وی در ابتدا، با اشاره به ویژگیها و خصوصیات جامعه تزاری روسیه، اظهار داشت: سال ۱۹۱۷ سال بسیار بحرانی برای روسیه بود، این بحران تنها به دلیل شورشها، اعتراضات و انقلاب نبود بلکه جنگ جهانی اول و نیز تحولات پیش از آن همانند انقلاب مشروطه و کشمکش های داخلی بر سر دوما و اختیارات آن و نیز جنگ با ژاپن و حتی قبل تر از همه اینها تحولات اواخر قرن نوزدهم همگی زمینه را برای بحران در سال ۲۰۱۷ فراهم کردند. در واقع، روسیه از زمان انقلاب فرانسه به تدریج وارد دوره ای جدید و یکسر متفاوت از گذشته شد. روسها نقش موثری در شکست ارتش فرانسه در اوان سده نوزدهم داشتند اما تاثیر انقلاب فرانسه بر جامعه روسیه بعد از مدتی آشکار شد. افسرانی که به کشورهای اروپایی و فرانسه رفته بودند، خود اولین اشاعه دهندگان اندیشههای آزادی خواهی، دموکراسی و جمهوری خواهی و ضدیت با سلطنت بودندو انقلاب ۱۸۲۵ دکابریست ها مقدمه این کار بود. اگر چه آنها سرکوب شدند اما از طریق رمانها، اشعار و آثار ادبی که در وصف و در همدردی با آنها نوشته شد، تاثیراتی اساسی بر فضای فکری و فرهنگی روسیه داشتند، همین مسئله دستمایه اندیشههایی شد که آن اندیشهها در سال ۱۹۶۱ به اصلاحاتی در روسیه انجامید.
دکتر کرمی با بیان این که اصلاحات روسیه ناموفق بود، ادامه داد: از آنجایی که این اصلاحات ناکام بود از طرف مخالفین و فضای فکری ضد تزاری به عنوان یک پیروزی تلقی شد و سکویی برای اقدامات بعدی و واکنش حاکمان روسیه، تزار و دستگاه امنیتی روسیه به شمار می رفت و فضا را به شدت رادیکالیزه کرد. از طرف دیگر، اندیشههای مارکسیستی که از اواسط قرن نوزدهم در اروپا گسترش پیدا کرده بود توسط بخشی از نخبگان فکری روسیه که به اروپا تبعید شده بودند به روسیه انتقال پیدا کرد. در نهایت با همراهی جریانهای لیبرالیستی، مشروطه خواه، دموکراتیک و بورژوازی روسیه که مخالف نظام تزاری بودند در مجموع انقلابی پیروز شد که انقلاب همه بود. این انقلاب، ماهیت کمونیستی نداشت و سوسیالیست ها فقط بخشی از عناصر آن بودند. اما در بین جریانهای مختلف کمونیست اگر چه آنها در اقلیت بودند اما با اراده قویتر و سازماندهی و تشکیلات قدرتمندتری که داشتند توانستند پیروز شوند و کمونیسم را در روسیه مستقر سازند.
استاد دانشگاه با تشریح اندیشه مارکس و تفسیر لنین از آن عنوان کرد: اندیشه مارکس اندیشه یک دستی نبود و در طول زمان دچار تحولاتی شد. موضوعات مختلفی که در آثار مارکس مطرح شده گاها تناقضاتی نیز دارد. اندیشه مارکس به شدت وابسته به زمان است. بعد از مارکس تفسیرهای متفاوتی از مارکس مطرح شد، یکی از این تفسیرها تفسیری بود که لنین ارائه کرد. لنین در حقیقت مرد عمل بود. لنین کسی بود که بین اندیشه مارکس و واقعیتهای جامعه روسیه، و نیز سنتهای تاریخی و فرهنگی روسیه تلفیق ایجاد کرد و این سه ضلع را به هم نزدیک کرد. تلفیقی که لنین ارائه کرد بعدها به نام لنینیسم معروف شد.
عضو هیات علمی دانشگاه تهران با بیان اینکه لنین مراحل مختلفی را در ساحت فکری خود طی کرده است، مطرح کرد: لنین و بخش عظیمی از متفکرین و معترضین روسیه بر این باور بودند که نظام تزاری اصلاح پذیر نیست. لنین در حیات فکری خود قبل از انقلاب به فراخور شرایط زمانی تغییرات زیادی را تجربه کرد. او ابتدا به دنبال رسیدن به قدرت و سرنگونی حکومت در همراهی با سایر جریانها بود و در مرحله بعدی به این نتیجه رسید که باید تغییری در ایدئولوژی کمونیستی و مارکسیسمی صورت بگیرد تا جریانهای چپ بتوانند به تنهایی قدرت را در دست بگیرند.
ایشان افزود: در این مرحله با این مسئله مواجه میشود که اساسا کمونیسم برای جامعه روسیه مناسب است یا خیر. مارکس باور داشت که در جامعه سرمایهداری زحمت کشان و فقرا در کارخانههای بزرگ در کنار هم هستند، در نتیجه در اثر گفتگو خودآگاهی شکل میگیرد و خودآگاهی منجر به انقلاب میشود. اما روسیه در شرایطی نبود که کارگران در اکثریت باشند و لذا امکان انقلاب کمونیستی در یک جامعه فئودالی وجود نداشت. در چنین وضعی، لنین با توجه به شرایط جامعه به این نتیجه رسید که باید یک حزب پیشتاز به جهت ایجاد خودآگاهی در کارگران ایجاد و از این طریق انقلاب را رقم بزند. آخرین مرحله فکری لنین بعد از انقلاب بود و آن این بود که بعد از انقلاب در جامعه که هنوز سرمایه داری را تجربه نکرده چطور میتواند سوسیالیسم را ایجاد کند. بنابراین لنین در این مرحله ایدئولوژی را به عنوان ابزاری برای صنعتی کردن کشور مطرح میکند تا مقدات ورود به سوسیالیم فراهم شود.
این محقق و پژوهشگر با اشاره به جایگاه امپریالیزم در نظام سرمایهداری از دیدگاه لنین، یادآور شد: از نگاه لنین امپریالیزم و استعمار مفری برای حل بحران سرمایه داری بود. پتانسیل انقلابی ممالک جهان سوم مورد توجه لنین قرار گرفته بود و این اعتقاد در او شکل گرفت که جریانات ضد استعماری، جریانات ناسیونالیستی و بورژووازی ملی جهان سوم بستر، زمینه و حتی متحدی برای کمونیزم و سوسیالیزم در جهان به ویژه در روسیه محسوب میشود. معتقد بود آنها ظرفیت قیام، انقلاب و استعمارزدایی را دارند و میتوانند سرانگشتان اختاپوس سرمایه داری در جهان را قطع کنند و بحران را به درون نظام سرمایه داری اروپا برگردانند. از این جهت بخش عمدهای از فعالیتهای بین الملل سوم در دوره لنین متوجه کشورهای جهان سوم بود.
این نویسنده با بیان اینکه افکار لنین متاثر از شرایط عصر خود در روسیه بود، ابراز داشت: در روسیه قرن نوزدهم جریانات فکری بزرگی وجود داشت. اسلاو گرایان، اوراسیا گراها، غرب گرایان، اروپا گرایان، جریانهای سنت گرا، مذهبی، لیبرال، مردم گرایان، آنارشیستها و سوسیالیستها از جمله این جریانات بودند. لنین که دانشجوی جوانی بود در این فضای فکری دو راه بیشتر نداشت؛ یا باید درون ساختار موجود دولت رفته و از آن منتفع میشد یا اینکه برای اصلاح به مخالفت میپرداخت. لنین مسیر مخالفت را برگزید و یکی از رادیکالترین اندیشهها را انتخاب کرد. بنابراین اندیشه لنین قبل از هر چیز در داخل روسیه شکل گرفت و بعد از رفتن به اروپا متاثر از جریان مارکسیستی و کمونیستی شد. او توانست این دو فضای فکری را با هم تلفیق کند.
وی افزود: لنین توانست از طریق اراده گرایی و ساختار و تشکیلات موثر، قدرت را تسخیر کند. بخش عظیمی از شرکای انقلاب در سال ۱۹۱۷ معتقد بودند باید اقداماتی عاقلانه و دوراندیشانه به تدریج صورت بگیرد اما لنین و بلشویک ها رادیکالترین شعارها را میداد. طبیعی بود که موافقان بیشتری را جذب میکرد. مرحله بعد از تسخیر دولت، مساله برای او حفظ امپراطوری وسیع به جای مانده از تزار بود. جنگ داخلی و مساله حمایت انگلیسیها و پس از آن مسئله قومیتها و ملیتها مسائلی بود که لنین توانست به لطایف الحیلی آنها را حل کند و آرامشی نسبی در آن مقطع ایجاد کند. پس از آن لنین با سیاست اقتصادی جدیدی که در دستور کار قرار داد توانست شرایط را تا حد زیادی تثبیت کند و این تثبیت شرایط به مدد عمل گرایی لنین بود.
دکتر کرمی اظهار داشت: لنین شرایط را برای دو تفسیر فراهم کرد؛ آن دو تفسیر بین استالین و پیروانش و پروتسکی و جمعی از چپ گرایان معتبر در روسیه اتفاق افتاد و آن دعوا بر سر متون و واقعیتها بود. لنین در متون از انقلاب دائمی و جنگ با سرمایه داری نوشته اما در عمل حفظ امپراطوری تزاری را پیش برده بود. از این جهت جانشینان او بر سر این دو موضوع اختلاف داشتند که آیا شوروی باید انقلاب کمونیستی را در دنیا دامن بزند یا بایددولت جدید را حفظ کرده و به توسعه برساند. در نهایت دسته دوم موفق شدند چرا که با واقعیتهای جامعه روسیه سازگارتر بود، اگر چه چندان هم مشکلی از مشکلات مردم را به طور اساسی حل نکردند.
استاد دانشگاه با اشاره به تاثیرات اندیشه لنین در جامعه ایرانی، عنوان کرد: اندیشه لنین همانند اندیشه مارکسیستی بر همه دنیا تاثیر گذاشت. اساسا مسئله عدالت همواره یک مسئله جدی برای مردمان، نظامهای سیاسی و اندیشنمدان بوده است. مارکس نیز بیشتر به مقوله عدالت پرداخته بود. لنین در این خصوص به این نتیجه رسیده بود که میتواند با ایجاد یک ساختار حزبی به عنوان یک ابزار انقلابی تاثیرگذار باشد. اندیشه لنین از این جهت که به عدالت توجه داشت در دنیا طرفداران زیادی پیدا کرد و این اندیشه در ایران نیز تاثیراتی داشت.
عضو هیات علمی دانشگاه ادامه داد: در ایران در قرن نوزدهم به دلیل وجود مشکل نفوذ روسیه و انگلیس، از انقلاب روسیه و سقوط امپراطوری تزاری استقبال شد. حتی نمایندگان ادوار مجلس مشروطه به لنین نامه نوشتند و از انقلاب روسیه تمجید کردند. جریانهای چپ گرایانه روسیه و ایرانیانی که در قفقاز و روسیه بودند در تشکیل احزاب چپ در ایران نقش موثری داشتند.
ایشان در پایان مطرح کرد: لنین در اندیشه و نظر یک سوسیالیست بود اما عمل گرایی او را به یک دولتمرد ملی تبدیل کرد. اساسا از نظر فکری برای سوسیالیستها ملیت معنایی ندارد. اما از آنجایی که لنین به شدت عمل گرا بود نمیتوانست نسبت به سرنوشت روسیه بی تفاوت باشد. بعد از انقلاب نیز برای حفظ امپراطوری تزاری تئوری ملیتها را مطرح کرد. میتوان گفت ناسیونالیزم در اندیشه لنین مفقود نبود اگر چه هدف هم نبود و واقعیتهای روسیه و ضرورت حفظ قلمرو روسیه، ناسیونالیزم را به عنوان راه حلی برای مشکلات سال ای ۱۹۱۷ تا ۱۹۲۴ و حتا پس از آن تبدیل به یک تئوری در چارچوب اندیشه لنین کرد.
پاسخ