روایتهای حکایتنامهای، اندرزنامهای، داستانی، سبک رمان، قصهگویی و امثال آن گونهها و سبکهای مختلفِ پرداختِ به امور از خِلالِ اتفاقات برای مخاطبان میباشد. انواع و اقسام شیوههای روایت برای انتقال ادبیِ آنچه رخ داده و درگیر کردن مخاطب با رویدادهایی که الزاما خود به نحو مستقیم در آنها حاضر نبوده وجود دارد. شیوههای روایت و لحن و سبکی که هر نوع روایتی به خود میپذیرد در نسبت با مقتضایِ بستری است که روایت از خِلال آن ظاهر میشود. به عبارت دیگر، هر رویداد و بستری که آن واقعه در حول آن محمل یافته و ممکن میشود، زبانِ خاص خود را ظاهر میکند و اگر جز این باشد، تشخّصِ حادثه و واقعه بلاوجه شده و روایت، حالتی فرمال، صوری و بیجان به خود میپذیرد.
حال در این مجال پزسش ما این است که پدیده اربعین چگونه میتواند امکانها و ظرفیتهایی برای «روایتپردازی» ایجاد کند؟ این امکانها در کدام ابعاد و ظرفیتهای اربعین است؟چگونه یک پدیده دینی یا یک امر قدسی در قالب یک روایت ادبی یا توصیفی تشخص و تعین مییابد؟ روایت امر قدسی از چه جنس روایتی است؟ اگر قائل باشیم که هر رویداد و رخدادی، زبان ویژه و منحصربفرد خود را برای روایت نیازد دارد، در این صورت روایتِ مناسکی مانند اربعین نیاز به چگونه زبانی دارند؟
صوت نشست «اربعین و ظرفیت روایت سفر» را بشنوید.
پاسخ