مازیار کریمی حاجی خادمی تشریح کرد؛
طالبان امروز بیش از آنکه تهدیدی برای تشیع، جبهه مقاومت و سایر فرقهای اسلامی باشد تهدیدی برای آمریکا و جهان کفر است.
نشست سیاست طالبان «اندیشه سیاسی طالبان» با حضور دکتر مازیار کریمی حاجی خادمی نویسنده و پژوهشگر، به همت کانون اندیشه جوان در صفحه اینستاگرام کانون اندیشه جوان برگزار شد.
وی در ابتدا به بیان تفاوت طالبان با داعش پرداخت و اظهار داشت: جنبشهایی مثل داعش، طالبان یا جبهه النصره در کلیات با یکدیگر تفاوتی ندارند و تنها در جزئیات با هم متفاوت هستند؛ بنابراین وجه اشتراک این جنبشها مواجهه خصمانه با تغییرات فرهنگی، سیاسی و اقتصادی جهان امروز است که خود نشان از فقدان بلوغ اندیشه سیاسی در تحلیل درست از شرایط موجود و عدم شناخت دشمن اصلی در جبهه اسلام دارد.
این نویسنده و پژوهشگر در ادامه با بیان اینکه همه هم و غم این نوع جنبشها ترور، ارعاب و ایجاد وحشت در کشورهای هدف است، عنوان کرد: مبانی فکری طالبان جدید متفاوت از آن طالبانی است که دهه ۹۰ میلادی در افغانستان پا به عرصه ظهور گذاشتند.
کریمی حاجی خادمی افزود: داعش یک نگاه مذهبی است که ضد مذاهب اسلامی بخصوص تشیع و محور مقاومت بوده و به دنبال نابودی نظام جمهوری اسلامی است اما طالبان اصلی بیشتر نگاه قومیتی داشت و مهمترین هدفش برتری و به قدرت رسیدن قومیت پشتو در افغانستان بود؛ بر همین اساس طالبان تنها اموال، جان و نوامیس غیر پشتو را مورد تعرض قرار میداد.
وی در ادامه با بیان اینکه نیمی از مردم افغانستان را اقوام مختلف شیعی از جمله ازبک، تاجیک، قرقیزی و غیره تشکیل میدهد، تصریح کرد: با وجود اینکه نیمی از مردم کشور افغانستان شیعه هستند اما پشتوها در امنیت کامل به سر میبردند بدون اینکه تهدیدی متوجه آنان باشد در حالی که این قضیه در میان گروههای داعشی جریان نداشت و دلیل آن این است که داعش متشکل از سربازانی بود که از کشورهای مختلف گرد هم جمع شده بودند و برخلاف طالبان، گرایش مذهبی مهمترین عامل پیوند اعضای داعش با یکدیگر به شمار میرفت.
این استاد دانشگاه افزود: از دیگر تفاوتهای طالبان با داعش مربوط به اعتقادات اسلامی میشود، اعتقاداتی که طالبان به آن پایبند بودند در حالی که داعشیان چنین نبودند و اغلب با اباهه گری و شکستن اصول شرعی کار خود را پیش می بردند.
کریمی حاجی خادمی ادامه داد: از دیگر تفاوتها آن است که طالبان وقتی با القاعده و بن لادن متحد شدند آرمانشان جهانی شد تا با یهود و نصارا و کفر جهانی مبارزه کنند و خصومتشان تنها شیعیان نبودند در حالی که داعش شعار خلافت اسلامی و فتح خراسان و شام را سر میداد.
وی با اشاره به اینکه طالبان با شعار ایجاد امنیت در افغانستان وارد صحنه شد، اظهار داشت: زمینههای شکل گیری طالبان در افغانستان بسیار است که میتوان به زمینههای ساختاری و برخی علل مانند ناامنی و نزاع داخلی، فقر و بحران اقتصادی، قومیتی و… اشاره کرد.
استاد دانشگاه به نقش صحنه گردانان خارجی در شکل گیری طالبان از جمله کشورهای پاکستان، عربستان و آمریکا اشاره و عنوان کرد: پاکستان منافع اقتصادی فراوانی در کشور افغانستان دارد که از جمله آن عبور لولههای نفت و گاز از این کشور است بر همین اساس هم جهت بودن دولت افغانستان با پاکستان برای این کشور مهم قلمداد میشود، همچنین عربستان چون خود را ام القری جهان اسلام میداند از هر حکومتی که با جمهوری اسلامی ایران تقابل داشته باشد حمایت مالی میکند و دیگر اینکه حمایت غیر مستقیم و مخفی آمریکا از طالبان بود.
این محقق و پژوهشگر درباره محورها و شاخصهای مهم اندیشه و تفکر سیاسی طالبان و ریشههای تاریخی آن، عنوان کرد: نخستین مساله در اندیشههای سیاسی طالبان بحث جهاد است به گونهای که شاید بتوان همه اندیشههای آنان را در جهاد خلاصه کرد. امروز کشورهای استعمارگر با شعار جهانی شدن و جهانی سازی به دنبال ایجاد دهکده جهانی هستند تا بتوانند بهتر دنیا را کنترل کنند، بر همین اساس طالبان که کاملاً نگاه منفی به ظواهر پیشرفت، تکنولوژی و مدرنیته دارد مواجهه اش با این امور یک مواجهه دوستانه نخواهد بود و چون از بلوغ اندیشه برای نقد تفکر غرب برخوردار نیست و نمیتواند از طریق رهبرهای قوی و رسانهها افکار غرب را به چالش بکشاند برای مقابله با اندیشه غربی دست به ترور و ارعاب میزند؛ بنابراین تفکر سیاسی طالبان را میتوان از یک منظر چنین تبیین کرد که طالبان واکنشی در برابر بحث جهانی شدن و نفوذ فکری و فرهنگی استعمار غرب در دنیای امروز است.
وی ادامه داد: مشکل دیگر عدم توانایی در اولویت بندی و شناخت دشمن اصلی است برای همین گروه طالبان نمیتواند با خرد ورزی و اولویت سنجی به جنگ با دشمن بروند، همچنین از دیگر شاخصهای اندیشه طالبان آن است که آنان از یک ساختار مشخص و واحدی بر خوردار نیستند و با الگوهای نامطلوب و غیر موفق قرنها پیش میخواهند کشور افغانستان را اداره کنند و آخر اینکه عدم الگوی سیاسی مدون برای اداره کشور یکی دیگر از ویژگیهای طالبان به شمار میرود.
کریمی در پاسخ به این پرسش مبنی بر اینکه طالبان در اعلامیهها و شعارهای خودشان به دنبال احیای خلافت اسلامی هستند آیا تشکیل چنین خلافتی در جهان مدرن امروز امکان پذیر است؟ گفت: قطعاً پاسخ این پرسش خیر است. الگوی خلافت اسلامی در همان صدر اسلام نیز الگوی موفقی نبود و نتوانست الگوی قابل دفاعی باشد چه رسد به اینکه در پیچیدگیهای سیاسی امروز بتواند موفقیتی کسب کند؛ بنابراین طالبان با پایبندی به این شعار تنها نفرتها را نسبت به احکام و مبانی دینی افزایش خواهند داد زیرا بسنده کردن به ظواهر شریعت غیر معقول و تنفر آمیز است. بیشتر به خاطر همین تفکر بود که طالبان از افغانستان اخراج شد چون مردم نتوانستند اندیشه آنان را بپذیرند.
این نویسنده و پژوهشگر در پاسخ به پرسش دیگری مبنی بر اینکه آیا میشود عربستان را پدر فکری و اندیشه طالبان نامید؟ اظهار داشت: مدارس دینی جمعیت العلما الاسلام تحت اشراف یک گروه مذهبی سیاسی بود که در پاکستان تاسیس شد، بودجه این مدارس از تالیف کتاب گرفته تا جذب اساتید همه و همه توسط عربستان تامین میشد لذا آموزههای وهابیت که آبشخور طالبان در اداره افغانستان بود یکی از عوامل مهم شکل گیری طالبان در افغانستان به شمار میرود؛ بنابراین به لحاظ مالی، ایدیولوژیکی و حتی سیاسی عربستان در شکل گیری طالبان نقش داشته است.
وی افزود: اگر حمایتهای عربستان نبود هرگز طالبان با آن همه جنایتی که انجام داد نمیتوانست در افغانستان به مدت ۵ سال دوام بیاورد و حکمرانی داشته باشد.
این استاد دانشگاه درباره تفاوت بین طالبان افغانستان و پاکستان، عنوان کرد: تفاوت چندانی بین این دو وجود ندارد و همه آنها در مدارس دینی پاکستان تحصیل کردند. زمانی که طالبان در افغانستان حکومت به دست گرفتند این بستر برای طالبان پاکستان فراهم نبود که بتوانند به جهاد بپردازند و مبارزه کنند؛ بنابراین به لحاظ فکری و ایدیولوژیکی در یک بستر رشد کرده اند.
وی با اشاره به نگرش اندیشه سیاسی طالبان در مواجه با دیگر مذاهب اربعه، عنوان کرد: اندیشه سلفی گری در جهان اسلام دو شاخه متمایز از هم دارد؛ بنابراین جریان اصیل سلفی گری بسیار متفاوت از جریان سلفی گری انحرافی است و ایران با جریان اصیل سلفی گری مشکلی ندارد اما با آن سلفی گری انحرافی که همه جهانیان را مشرک و مفسد میداند مشکل دارد.
این استاد دانشگاه ادامه داد: با تفکر سلفی گری انحرافی است که معتقدان آن دست به جنایت میزنند با این باور که اگر فرد مقتول بی گناه باشد به بهشت میرود و اگر گناهکار باشد خداوند به آنان جزای نیکو میدهد. معتقدان این سلفی گری نه تنها به مسلمانان بلکه به مسیحیت و یهودیت نیز رحم نخواهد کرد.
وی با بیان اینکه تفکر طالبان ریشه تاریخی دارد و حتی تا صدر اسلام نیز میتوان این تفکر را دنبال کرد، گفت: امروز تغییراتی در جهت گیری سیاسی طالبان صورت گرفته است زیرا آنان فهمیده اند که با آن تفکر حتی نمیتوانند در میان طرفداران خودشان جذبه ایجاد کنند برای همین امروز میبینیم برای خودشان شبکههای تلوزیونی دارند و در فضای مجازی اینستاگرام فعالیت میکنند در حالی که در گذشته مظاهر تکنولوژی را حرام میدانستند، حتی به لحاظ سیاسی نیز آن ضدیتی که با تشیع داشتند را ندارند و قدرت نظام جمهوری اسلامی ایران را قبول کردند و میدانند که ایران مقتدر در منطقه میتواند به تحقق اهداف آنان نیز کمک کند.
کریمی ادامه داد: طالبان جدید بیشتر از آنکه یک تهدید برای تشیع باشد یک تهدید برای خود آمریکا است اگر ایران بتواند در تفکر آنان تاثیر گذار باشد و بتواند افکار آنان را تعدیل کند در این صورت طالبان جدید میتواند در شرق آسیا بازویی قدرتمند برای محور مقاومت به شمار آید؛ بنابراین امروز طالبان بیش از آنکه تهدیدی برای تشیع، جبهه مقاومت و سایر فرقهای اسلامی باشند تهدید برای آمریکا و جهان کفر است.
پاسخ