دین شناسی التقاطی شریعتی

عبدالهی بیان کرد: تاکید بر انصاف، چند روشی بودن در شناخت اسلام و تمایز صحیح میان دین و معرفت دینی از نقاط مثبت اندیشه دکتر شریعتی است.
دین شناسی التقاطی شریعتی

نشست «بررسی رویکرد اسلام شناسی دکتر علی شریعتی» با حضور مهدی عبداللهی عضو هیئت علمی موسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران، به همت کانون اندیشه جوان در صفحه اینستاگرام کانون برگزار شد.

وی در ابتدا، با بیان اینکه دیدگاه‌های اسلام شناسی دکتر شریعتی از زمان حیات ایشان تا کنون محل بحث و گفتگو بوده است، اظهار داشت: گفتگو پیرامون شخصیت و اندیشه‌های دکتر شریعتی همچون یک اندیشمند زنده در جوامع، همچنان جریان دارد. برخی اظهار نظرهایی که تاکنون راجع به اندیشه‌های دکتر شریعتی شده است فاصله زیادی با هم دارند. نظر برخی از بزرگان مانند شهید بهشتی عمدتا به شخصیت رو به رشد دکتر شریعتی بوده و برخی هم مانند شهید مطهری نگرش مثبتی به دکتر شریعتی نداشتند. نکته مهم در بررسی آثار دکتر شریعتی و به طور کلی در بررسی آثار هر اندیشمندی این است که باید به نقاط مثبت و منفی توأمان توجه داشت. نکته دیگر این است که در بررسی دیدگاه‌های یک اندیشمند به خصوص دیدگاه‌های اسلام شناختی و دین شناختی باید علاوه بر توجه به دیدگاه‌های خاص او به نگرش کلان و روش شناسی و منطق فهم دین او نیز توجه داشت. بر همین اساس در بررسی دیدگاه‌های دکتر شریعتی نیز باید به هر دو جنبه توجه داشت.

عبداللهی با اشاره به نقاط مثبت اندیشه دکتر شریعتی ابراز کرد: یکی از نقاط مثبت در اندیشه و روش شناسی دکتر شریعتی تاکید ایشان بر انصاف روش شناختی است. شریعتی تصریح می‌کند که در بررسی دیدگاه‌های دیگران باید جانب انصاف را رعایت کرده و نظریه مخالف را تفسیر به رای نکرد. نقطه مثبت دیگر در نگرش و روش شناختی دکتر شریعتی چند روشی بودن دین شناسی ایشان است. شریعتی معتقد است درباره شناخت اسلام نمی‌توان به یک روش خاص منحصر بود چرا که اسلام عزیز به مصابه یک دین ابعاد مختلف معرفتی، احساسی، فردی، اجتماعی، تاریخی و غیره دارد. دین یک مقوله چند وجهی و چند جهتی است از این جهت معرفت به دین هم نیازمند به کاربستن روش‌های مختلف است.

این محقق روش شناسی دکتر شریعتی در شناخت اسلام را بر اساس تیپ‌شناسی معرفی کرد و گفت: شریعتی با تیپ‌شناسی برخی از افراد سرشناس در اسلام مانند اصحاب پیامبر اکرم(ص)، امیرالمومنین علی(ع)، حضرت زهرا(س)، ابوذر و دیگران به شناخت اسلام می‌پردازد. نگرش دکتر شریعتی به اسلام بر اساس برآورد و داوری او نسبت به افراد و تیپ‌هایی است که مورد توجه قرار داده است. شریعتی طرفدار اسلامی است که از دل آن علی(ع) و فاطمه(س) تربیت می‌شود و در مقابل طرفدار اسلام و تشیع صفوی نیست، او طرفدار اسلام ابوذر بوده و طرفدار اسلام ابن سینا نیست. روش تیپ‌شناسی یکی از روش‌های دکتر شریعتی در شناخت معارف اسلامی است.

این نویسنده با بیان اینکه دکتر شریعتی بین دین و معرفت دینی به درستی تمایز قائل می‌شود، عنوان کرد: بر خلاف دیدگاهی که برخی روشنفکران معاصر دارند و معتقدند مقوله دین امری سیال و در جریان است، شریعتی معتقد است دین به مصابه امر ثابت و حقیقتی است که از جانب خدای متعال نازل شده و آنچه که تحول، تغییر و تکامل می‌پذیرد معرفت ما انسان‌ها از دین است. نقطه درخشان در اندیشه دکتر شریعتی تمایز نهادن میان اسلام، تمدن و فرهنگ اسلامی است. از منظر فیلسوفان دین مسیحیت و بلکه سایر ادیان دیانت امری فرهنگی و در حال تغییر است اما دکتر معتقد است ما باید مکتب اسلام را از چنگ تمدن و فرهنگ علوم اسلامی برهانیم.

عضو هیئت علمی موسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران با اشاره به روش‌شناسی دکتر شریعتی، مطرح کرد: دکتر شریعتی معتقد است در شناخت اسلام باید بر روش‌های برون دینی تمرکز کرد. او در این باره می‌گوید: بزرگترین درسی که من به عنوان یک معلم می‌توانم به دانشجویانم بدهم و اولین و آخرین حرف من این است که برای شناخت مذهب باید از همان راهی رفت که علمای ضدمذهبی یا غیرمذهبی و یا حتی آنهایی که هدفشان مبارزه با مذهب بوده رفتند، باید از همان زبان و ادبیاتی که با نام علم، جامعه شناسی، اقتصاد، فلسفه تاریخ و انسان شناسی مذهب را انکار می‌کنند استفاده کرد. این بخش از دیدگاه دکتری شریعتی که برآمده از نگاه خاصی در روش شناختی است جای انتقاد دارد. روش حل مسئله و روشی که برای شناخت یک معرفت نیاز است مسئله بسیار حیاتی و سرنوشت‌سازی است، شناخت معرفت دینی نیز از این قاعده مستثنی نیست، اگر انسان بخواهد دین را بشناسد و به معارف دینی معرفت پیدا کند ابتدا باید به این سوال پاسخ بدهد که با چه روش معرفت دینی و ابزارها و منابعی می‌توان به معرفت دینی دست پیدا کرد و سپس با کاربست روش درست به سراغ شناخت جزئیات معارف دین برود. فهم معارف دینی نیاز به مقدماتی دارد تا کسی آن روش فهم، ابزارها و منابع را به دست نیاورده باشد نمی‌تواند فهم درستی از دین دشاته باشد.

عبداللهی با بیان اینکه  تاکید دکتر شریعتی بر رویکرد کارکردگرایانه به جای رویکرد عقل گرایانه است، اظهار داشت: یکی از تاکیدات دکتر شریعتی تاکید بر روش تجربی است. دکتر شریعتی در عمل مفاهیم و روش جامعه شناسی و کارکردگرایی جامعه شناسی را بر روش عقل گرایی ترجیح می‌دهد. ایشان در بحث تاکید بر روش تجربی می‌گوید ما باید روش مشاهده و استقرای تجربی و سر از جزئی به کلی را در مطالعه دین و قرآن به کار بندیم نه روش عقلی را و خدا را تنها در پدیده‌های مادی و از طریق پدیده‌های طبیعی می‌جوید. نقدی که بر این رویکرد وارد است این نیست که نمی‌توان از روش تجربی استفاده کرد بلکه همانطور که دکتر شریعتی خود نیز تاکید دارند باید از روش‌های مختلف استفاده کرده و چند روشی بود.

وی افزود: قرآن کریم نیز در موارد مختلف بر روش مشاهده تجربی تاکید دارد، برای مثال می‌فرماید: «افلا تنظرون الی الابل کیف خلقت». اما قرآن کریم تک روشی نیست و اتفاقا تاکید فراوانی بر عقلانیت دارد و درباره کسانی که عقل خدادادی و فطری را به کار نمی‌بندند تعابیر بسیار تندی دارد. حتی در روش تجربی و حسی نیز ما نیازمند روش عقلی هستیم چرا که صرفا نگریستن و مشاهده نتیجه‌ای برای انسان حاصل نمی‌کند و پس از کسب تجربه و مشاهده این عقل است که می‌تواند نتیجه را برای انسان نمایان کند. به طور کلی آنچه که از روش نشاسی دکتر استفاده می‌شود بی مهری نسبت به روش عقلی است به همین خاطر است که ایشان با ابن سینا و فلاسفه میانه خوبی ندارد و در مقابل بر روش تجربی، علوم انسانی موجود، جامعه شناسی و برخی علوم انسانی غربی و مکاتب فلسفی غربی تاکیده داشته و از آنها برای دستیابی به معرفت دینی بهره می‌گیرد.

این محقق مطرح کرد: مشکل جدی که در دین شناسی دکتر شریعتی با آن مواجه هستیم مسئله‌ای است که در اصطلاح به نام التقاط آن را می‌شناسیم. مسئله التقاط و تفسیر به رای به این معنا است که فرد نظریه‌ای را از پیش پذیرفته باشد و آن را حق بداند و سپس با تاثیر گرفتن از آن پیش دانسته‌ها و پیش فرض‌ها به فهم متون مختلف بپردازد. در حوزه هرمونوتیک از این بحث می‌شود که فهم بدون پیش فرض و پیش دانسته‌ها قابل تحقق نیست و انسان هیچ گاه با یک ذهن خالی به سراغ یک متعلق فهم نمی‌رود و حتما پیش انگاره‌هایی وجود دارد اما سخن بر سر این است که این پیش فرض‌ها و پیش دانسته‌ها چه مقدار باید دخالت کنند و آیا اصلا دخالت پیش فرضها لازم است؟ و اگر لازم است تا کجا لازم است؟ آیا دخالت پش‌فرض‌ها مخرب است یا مطلوب و اگر مطلوب است تا چه حد این دخالت مطلوب است.

این نویسنده ادامه داد: آنچه در معرفت شناسی دینی اندیمشندان اسلامی پذیرفته شده این است که برخی از پیش فرض‌ها برای فهم متون ضروری هستند مانند اینکه برای فهم یک متن عبری باید زبان و لغات عبری را دانست. در بحث معارف اسلامی نیز یکی از مبادی و مبانی ضروری دانستن زبان عربی و علوم مربوط به زبان عربی است. کسی که عربی نمی‌داند نمی‌تواند راجع به معارف اسلامی اظهار نظر معتبری داشته باشد. اما دانستن برخی دیگر از پیش دانسته‌ها برای شناخت و فهم درست از دین ضرورتی ندارد و بلکه ممکن است تاثیرات منفی بر آن نیز بگذارد و این همان اندیشه التقاطی و تفسیر به رای است که سخن آن رفت. به نظر می‌رسد دکتر شریعتی در برخی مواضع با تاثیرپذیری از جامعه شناسی به تفسیر به رای در معرفت دینی دچار شده است.

این پژوهشگر در پایان به بیان جملاتی از شهید مطهری راجع به اسلام شناسی دکتر شریعتی پرداخت و گفت: استاد مطهری که یکی از بزرگترین اسلام شناسان معاصر بودند و به تعبیر حضرت امام خمینی(ره) آثار ایشان بدون استثناء اسلامی است راجع به جزوه اسلام شناسی دکتر شریعتی این گونه می‌گوید: این جزوه مانند غالب نوشته‌های نویسنده از نظر ادبی و هنری اعلاست و از نظر علمی متوسط است و از نظر فلسفی کمتر از متوسط و از نظر دینی و اسلامی صفر است. این داوری یک اسلام شناس بزرگ راجع به اسلام شناسی دکتر شریعتی است. 

دیدگاه شما

پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.