بلاتکلیفی در ماجرای قره باغ

در سومين قسمت از سلسله جلسات كانون انديشه جوان با عنوان «ما و تركيه»، موضوع «ماجراي قره باغ و بررسي وضعيت ايران و تركيه از نظر سياسي و فرهنگي با آن» مورد بحث و بررسي قرار گرفت.
بلاتکلیفی در ماجرای قره باغ

در سومين قسمت از سلسله جلسات كانون انديشه جوان با عنوان «ما و تركيه»، موضوع «ماجراي قره باغ و بررسي وضعيت ايران و تركيه از نظر سياسي و فرهنگي با آن» مورد بحث و بررسي قرار گرفت.

در بخش اول اين نشست، حامد خسروشاهي، با اشاره به تاريخچه منطقه قره باغ و جايگاه آن در ادوار مختلف تاريخي گفت: دو اتفاق باعث ساكن شدن ارامنه در اين بخش شد، اول اينكه روسيه تزاري با دو دولت بزرگ مسلمان يعني ايران و عثماني همسايه شد و وقتي ديد ساكنان منطقه مرزي با دو دولت مسلمان نيز مسلمان هستند، تصميم گرفت با سياست هاي تشويقي و تنبيهي اين منطقه را ارمني نشين كند و همين اتفاق در شهرهايي مانند ايروان كه مهد آيت الله هاي بسياري بوده نيز روي افتاد. اتفاق دوم هم اين بود كه در اواخر دولت عثماني مشكلاتي با آشوري ها و ارامنه پيدا كرد، و به همين دليل بخشي از ارامنه اي كه در منطقه تركيه فعلي و عثماني سابق بودند، به اين منطقه آمدند.

وي در در ادامه اظهار داشت: پس از فروپاشي اتحاد جماهير شوروي و ادعاهاي استقلال، در قفقاز جنوبي هم سه دولت گرجستان، ارمنستان و آذربايجان تشكيل شد، و در اين وضعيت ارامنه نيز اعلام استقلال كردند و مجلس آنان اعلام كرد اينجا سرزمين ارامنه است و جنگ اول قره باغ شكل گرفت. ارامنه در ادامه اخراج آذري ها و مسلمانان را از منطقه آغاز كردند و علاوه بر قره باغ، هفت شهر ديگر نيز اشغال شد، آن هم دوره اي كه آذربايجان از ارتش، سلاح و نظم و سازمان برخوردار نبود و به همين دليل سي درصد از خاك آن اشغال شد. در آن سالها ارمنستان ادعاي اشغال نداشت و ميگفت اينجا دولت دوم مستقل ارمني به نام دولت «آرتساخ» و به ما ربطي ندارد و تا به امروز هم هيچ كشوري حتي دولت ارمنستان «دولت آرتساخ» را به رسميت نشناخته است.

كارشناس مسائل آذربايجان و قفقاز در ادامه گفتگو در پاسخ به سوال درباره مواضع ايران در جنگ اول قره باغ گفت: در جنگ اول قره باغ، ايران تازه از جنگ تحميلي فراغت يافته و متوجه وظايف نهضتي خود درباره كشورهاي منطقه شده بود. در آن سالها با احساس مسئوليت در برابر اتفاقات افغانستان و بوسني به ايفاي نقش پرداخت و در قضيه جنگ قره باغ هم، به اذعان بسياري از مردم محلي آن منطقه، در كشتار خوجالي تنها حامي آنان ايران بود. البته به دليل اينكه جنگ ايران و عراق تازه خاتمه يافته بود، ايران نميتوانست رسما يك طرف جنگ باشد، و از طرف ديگر نميتوانست نسبت به رسالت هاي نهضتي و حمايت از مسلمانان بي تفاوت باشد كه در خاطرات آقاي هاشمي رفسنجاني به وضوح به جنگ قره باغ اشاره شده است. ايران غير از ورود مستقيم نظامي هر كمكي كه آذربايجان ميخواست انجام داد، به صورت مستشاري، پشتيباني و هم سازندگي. مثلاً وقتي نخجوان از خاك اصلي آذربايجان دور افتاده بود، بزرگترين خدمت حفظ نخجوان براي آذربايجان بود كه در اين ماجرا، ايران به ارمنستان اولتيماتوم داد كه اگر آنان از اين سمت پيش روي كنند، ايران هم در كنار آذربايجان با ارمنستان خواهد جنگيد. البته در اين سالها دولت ابوالفضل ایلچی‌بیگ چشم اميدش به تركيه بود، درحاليكه تركيه هيچ كمكي به آذربايجان در جنگ اول قره باغ نكرد.

وي در ادامه با اشاره به وقايع پس از جنگ اول قره باغ اظهار داشت: بعد از جنگ، حكميت صلح به سازمان امنيت و همكاري اروپا و گروه موسوم به «مينسك»، يعني كشورهاي فرانسه، روسيه و آمريكا رسيد و سر آذري ها در اينجا كلاه رفت كه سه كشور مسيحي حكم بين يك كشور مسيحي با يك كشور مسلمان شدند و اين واضح بود كه كشورهاي مسيحي نمي آيند به راحتي خاك منطقه را به مسلمانان بازگردانند.

“كارشناس مسائل آذربايجان و قفقاز با راهبردي و حكيمانه خواندن مواضع رهبر انقلاب در مناقشه قره باغ گفت: ايشان سه نكته محوري و مهم را مطرح كردند. اول اينكه خاك آذربايجان بايد برگردد، ما از جنگ همسايگان استقبال نميكنيم و نبايد مرزهاي سياسي تغيير كند.”

خسروشاهي در پاسخ به سوالي مبني بر علت فعال شدن و مورد توجه قرار گرفتن مناقشه قره باغ در ماه هاي اخير گفت: بعد از روي كار آمدن حيدرعلي اف و افزايش سرمايه گذاري ها و برقرار شدن ثبات نسبي، بازگشت قره باغ مطالبه اول مردم آذربايجان بود و جنگ هاي محدودي هم همچنان در اين سالها ادامه داشت، تا اينكه در تير ماه در منطقه تووز اين دو طرف به يكديگر آتش پراني كردند و بعد از اين اتفاق، با وجود حاكم بودن قوانين سخت گيرانه قرنطينه در آذربايجان، مردم اين كشور در جلوي پارلمان و ميدان آذربايجان تجمع كردند و شمار آنان به قدري بود كه چنين جمعيتي تا به امروز باكو به خود نديده بود. در اين تجمع الهام علي اف سخنراني بدي هم داشت و خطاب به مردم گفت شما اصلاً متوجه هستيد كه جنگ يعني چه؟ اما با وجود اين موضع، خود او هم فهميد كه ديگر نميتوان اين مطالبه مردمي را فريز نگه داشت و روسيه هم به عنوان حامي اصلي علي اف متوجه شد كه صبر مردم لبريز شده است. در طرف ديگر و در ارمنستان نيز پاشينيان بر سر كار آمده بود كه غرب گرا بود و عليه روسگرايان شوريده بود. در اوايل ديدگاه او درباره قره باغ سازش بود و معتقد بود مناطق اطراف را پس بدهيم و وارد تعاملات جهاني شويم، و تا كي قرار است اين جنگ اقتصاد ما را ضعيف كند، اما تندگراها اجازه سازش به وي ندادند و پاشينينان هم به مرور جزو همان طيف شد. در ادامه پاشينيان تصميم به ارتباط با آمريكا گرفت و چون تصور ميكرد رژيم صهيونيستي دريچه گفتگو با آمريكا است، به دنبال برقراري روابط با اين رژيم درآمد. اين درحالي بود كه تنها راه تنفس ارمنستان، ايران است و مسير امن ترانزيت و انتقال نيرو براي ارمنستان حساب ميشود، و اگر دولت ارمنستان با رژيم صهيونيستي ارتباطات ديپلماتيك برقرار نميكرد، به دليل حساب بردن از ايران بود، اما پس از شهادت سردار سليماني تصور كردند ما قدرت سابق را نداريم و به همين دليل به تأسيس سفارت در اسرائيل اقدام كردند. البته پوتين نيز از اين اقدام ناراضي بود و آن را نشانه شورش مي دانست، و با توجه به تجربه اوكراين و گرجستان براي روسيه و نفوذ ناتو در اين دو كشور، جنگ قره باغ با پالس هاي پوتين شعله ورتر شد.

وي در ادامه با تشريح مواضع ايران درباره قره باغ گفت: درباره قره باغ جمهوري اسلامي از نقش فعال در جنگ اول، به نقش منفعل در جنگ دوم رسيد، چرا كه لايه هاي مختلف حاكميت در جمهوري اسلامي ايران نتوانسته بودند حوادث را پيش بيني كنند و به همين دليل سردرگمي و چندرأيي وجود داشت، و يك باور غلط اين بود كه اگر وارد منازعه نشويم، ايمن مي مانيم كه البته جنگ دوم قره باغ نشان داد منفعل بودن سياست صحيحي نيست. البته بعضي ها نيز مواضعي بر خلاف اصول قانون اساسي و حتي عقلانيت سياسي اظهار مي داشتند، مانند سخنان نماينده شازند يا توئيت پژوهشگر ارشد مركز تحقيقات استراتژيك رياست جمهوري كه گفته بود ما تعارف را بايد كنار ميگذاشتيم و در اين جنگ از ارمنستان حمايت ميكرديم. ما معتقديم حمايت از ارمنستان بر خلاف اصول قانوني است، و حتي به تصريح كشورهاي جهان و سازمان هاي جهاني، قره باغ متعلق به آذربايجان است، و سوال اينجاست وقتي حتي روسيه كه با ارمنستان پيمان امنيتي دارد، اعلام ميكند كه جنگ قره باغ در خاك ارمنستان نيست كه ما ورود كنيم و تلويحاً حق حاكميت ارمنستان بر قره باغ را به رسميت نمي شناسد، بر اساس كدام عقلانيت ما بايد از ارمنستان حمايت ميكرديم؟ ما جنگ را تقبيح ميكنيم، اما وقتي جنگ در مرزهاي ماست و خمپاره ها به منازل مرزنشينان مي افتد، چطور ما ميتوانيم موضع منفعل نشان دهيم؟ البته سردرگمي ها با بيانيه ائمه جمعه شمال غرب و مصاحبه اي كه دكتر ولايتي انجام داد كمتر شد، و در هفته آخر پيش از صلح ما راهكار سياسي ارائه كرديم كه آذربايجان پذيرفت، اما روسيه استقبال نكرد و تركيه نيز استقبال سردي نشان داد و ارمنستان نپذيرفت، اين در حالي بود كه اين اقدام ديرهنگام بود و بايد اهميت بخش قفقار هم مانند بخش عربي براي دستگاه ديپلماسي مورد توجه باشد تا ايران از بازي كنار گذاشته نشود كه در اين وضعيت، تركيه اي كه در جنگ اول قره باغ هيچ حمايتي نكرده بود، شريك برد شد.

كارشناس مسائل آذربايجان و قفقاز با راهبردي و حكيمانه خواندن مواضع رهبر انقلاب در مناقشه قره باغ گفت: ايشان سه نكته محوري و مهم را مطرح كردند. اول اينكه خاك آذربايجان بايد برگردد، ما از جنگ همسايگان استقبال نميكنيم و نبايد مرزهاي سياسي تغيير كند.

وي در ادامه: اكثريت كشور جمهوري آذربايجان شيعه است، در حاليكه اين كشور هفتاد سال زير بيرق كمونيسم بوده و بگونه اي بود كه اگر كسي معتقد به خدا بود، تبعيد ميشد. حتي وقتي بقعه بي بي هيبت به دستور استالين منهدم شد، مردم به جهت ارادت و حفظ احترام، حاضر به تردد از حريم و محدوده زيارتگاه نشدند. يك بار حاج علي اكرام رهبر جنبش اسلامی آذربایجان در تبريز گفت ما با مصيبت ديانت را نگه داشتيم و در ايام محرم فوت اقوام را بهانه ميكرديم تا شايد بتوانيم مجلس روضه برقرار كنيم.

خسروشاهي در پايان با تأكيد بر وجود پيوندهاي مهم فرهنگي بين دو كشور، از دو مانع در تحكيم و تعميق اين ارتباط نام برده و گفت: اولاً دولت علي اف افزايش روابط فرهنگي با ايران را زمينه ساز افزايش نفوذ ايران و تضعيف قدرت خود ميداند، و به همين دليل روحانيوني مانند حاج طالع باقرزاده و حاج محسن صمداف را نيز روانه زندان كرده است. و ثانياً در پايتخت كشور ما عقايدي وجود دارد كه مانع برقراري و تقويت اين ارتباط ميشود، چرا كه وقتي اسم آذري مي آيد، انگار براي آنان هيولا تصوير ميشود. همه تفكرات «پان» خطرناك و مورد نقد است، و عقايد پان ايرانيستي نيز بسيار اشتباه است و خطرآفرين خواهد بود، بر خلاف اينكه بعضاً تصور ميكنند تقويت پان ايرانيسم راه حل پايان دادن به اختلافات قومي است.

دیدگاه شما

پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.