در نشست علمی بررسی شعر انقلاب اسلامی که به همت کانون اندیشه جوان برگزار شد، دکتر محمدرضا سنگری ابتدا به بیان مقدمهای در باب سلوک و آرمان و باورهای هر حرکت اجتماعی پرداختند. در هر انقلابی، یک شعار کوتاه و فشرده و آهنگین، ارزشهای آن انقلاب را نمایندگی میکند. مثلاً در زمان انقلاب برخی میگفتند «میکشم، میکشم آن که برادرم کشت» و عدة دیگری میگفتند که «برادر ارتشی، چرا برادر کشی؟» شعار اول برآمده از تفکر چپها بود و شعار دوم ریشههای دینی و اسلامی داشت. شعارها، رنگ و نشانی از شعر دارند و شعار برای مردم و شعر برای فرهیختگان است. ما در انقلاب اسلامی از شعار به شعر رسیدیم. این شعر، کاملاً توفنده و هیجانانگیز بود. مثل کسی که با زلزله مواجه شده است و با لباس خانگی به بیرون از خانه دویده است، شعر انقلاب نیز در ابتدا چندان پخته نبود و حالت شعاری داشت؛ ولی در ادامه راه با حفظ وجه شعاریاش که لازم بود، به پختگی و وزانت رسید.
دکتر سنگری در ادامه با بیان تفاوتهای شعر انقلابی، شعر عصر انقلاب و شعر انقلاب اسلامی بحث را پی گرفتند. ایشان در تفکیک این عناوین، شعر انقلابی را شعری که ستیزنده و معترض نسبت به بیداد و ظلم و ستم خوانده و البته این نوع شعر الزاماً با مبانی دینی همخوانی ندارد و در کشور ما نیز در عصر مشروطه، شعر انقلابی رواج داشت که بیشتر به اندیشههای مارکسیستی منتسب میشد. در دورة مبارزه با پهلوی نیز برخی از انقلابیون در زندان و یا در خارج از کشور اقدام به سرودن این گونه اشعار میکردند.
عنوان دوم نیز شعر عصر انقلاب اسلامی بود که به تمام سرودههای آن زمان اطلاق میگردد و لزوماً ارتباطی با انقلاب اسلامی ندارد. ممکن است فردی در کنج خلوتی برای خودش یک شعری بگوید که له یا علیه انقلاب هم نباشد و بهطورکلی این شعر صرفاً از جهت زمانی در دورة مربوط به انقلاب سروده شده است. اما عنوان سوم یعنی شعر انقلاب اسلامی به شعری گفته میشود که به جز سروده شدن در عصر انقلاب، باید حاوی ارزشها و هنجاری انقلاب مثل عدالتخواهی و معنویتگرایی و وفادار به گفتمان این انقلاب باشد. ممکن است شعری در زمانهای قبل سروده شده باشد و ویژگیهای شعر انقلاب اسلامی را هم داشته باشد؛ اما چون در عصر انقلاب نبوده، شعر انقلاب اسلامی تلقی نمیشود؛ مانند برخی از سرودههای نسیم شمال که در عصر مشروطه نوشته بود.
این پژوهشگر حوزه شعر و ادبیات، با بیان این که حدود ۶۰ سال از آغاز سرایش اشعار انقلاب اسلامی گذشته، این شعر را در همه مضامین ساری و جاری دانست. مهم این است که این شعر در فضای گفتمان انقلاب اسلامی باشد و البته تراز این اشعار یکسان نیست. اولین ویژگی این شعر، پیوند با شعر گذشتگان است. در دوره مشروطه، شاعران در تقابل با سنت شعر قبلی ایران برآمدند. مثلاً نیما یوشیج در برابر حافظ قرار گرفت و به دنبال گسست از گذشته بود. اما شاعر انقلاب اسلامی با سازههای سنت قدیمی شعر فارسی بیگانه نیست و از آن گنجینه عظیم بهره میبرد. ویژگی دوم این شعر، توأمان بودن سیر در آفاق و انفس است. شعر انقلاب اسلامی هم ابژکتیو است و هم سوبژکتیو و هم زمان درون و بیرون را با هم میبیند. عرفان در این دوره مجاهدانه است و شاعر، معرفت را در میدان جنگ میبیند و این طور نیست که در یک گوشه بنشیند و به سلوک بپردازد. این عرفان مجاهدانه اصلاً در تاریخ ایران سابقه نداشته است. عرفانی که از گذرگاه خلق میگذرد در اشعار کسی مثل مرحوم دکتر سید حسن حسینی به خوبی متجلی شده است. ویژگی سوم، متانت و حیای در تکنیک است. این ویژگی در آثار منثور انقلاب اسلامی بهوضوح دیده میشود. عشق، در رزمندگان ما به عفیفانهترین شکل صورت مییافت. در شعر آن زمان، تحقیر نیست. امروز شعر ما رکیک شده است و معمولاً اشعار خالی از هرزگی و لودگی نیست. عریان و بیپرده شعر گفتن مربوط به شعر قبل انقلاب بود؛ ولی نثر و نظم بعد از انقلاب، حتی در حوزه طنز همچون گلآقا نیز رنگ و بوی بیحیایی و بیپردگی ندارد. اشعار عاشقانه نیز برای مثال در شعر دکتر محمود اکرامی با مضامین مملو از عفت و حیا تجلی یافت.
ویژگی دیگر این شعر، کرانه ناپذیری جغرافیایی و معنایی است. همه جای ایران حتی در بسیاری از روستاها، شاعران با کیفیتی را پرورش داد و اصلاً خود روستا یکی از مضامین شعر در دهه ۶۰ و ۷۰ بود. پرداختن به صافی و پاکی و یکرنگی روستا در شعر دکتر علی داوودی فراوان دیده میشود. در مورد کرانه ناپذیری این شعر هم در خاطرم هست که در یک شبشعر عربی در لبنان، مشخص شد که شاعران فارس زبان بیش از شاعران عربزبان برای مقاومت لبنان و فلسطین شعر سرودهاند. به لحاظ کیفی هم سرودههای انقلاب اسلامی نشان از شکوفایی و بالندگی شاعران ما دارد.
دکتر سنگری در تبیین کرانه ناپذیری معنایی نیز به این اشاره کردند که تمام حوزههای انسانی در شعر انقلاب اسلامی حضور دارد و این شعر دارای تفکر محدود و بسته چه در بحث قالب و فرم و چه در محتوا نیست.
ویژگی دیگر شعر انقلاب اسلامی، نوآوری در شعر است. این محقق شعر و ادبیات انقلاب اسلامی با اشاره به برخی حرفهای افراد ناآگاه که شعر انقلاب اسلامی را دچار عقبماندگی و عدم پیشرفت میدانستند، گفت: من با بررسی و تحقیق در اشعار شاعران انقلاب، به این پی بردم که تعداد سرودههای نیمایی و شعر سپید در اشعار شعرایی مثل سلمان هراتی و قیصر امینپور بیش از شعر کلاسیک است. شعر انقلاب محدودیت قالبی نداشت و در عین حال نوآوریهایی نیز صورت گرفت. در فرم هم تحولاتی را در این دوره شاهد هستیم؛ مثلاً در رباعی یا غزل، تلفیقهایی صورت گرفت و قالب رباعی نامه ابداع شد. همچنین با دوبیتی – رباعی، قالبهای شعر کلاسیک هم در این دوره احیا شد.
ویژگی دیگر شعر این دوره، پیوند ملیت و دین بود. برخی افراد در آن دوره بهویژه در ادبیات داستانی و شعر، کاملاً به دنبال تحقیر و جسارت به ارزشهای دینی بودند. در مقابل، برخی هم دین را در برابر ملیت قرار میدادند. برای مثال میگفتند که باید نوروز را حذف کرده و عید غدیر را پررنگتر کنیم. اما در عصر انقلاب اسلامی، دین و ملیت با هم دست دادند و در شعر کسانی مثل سپیده کاشانی یا نصرالله مردانی این دو با هم تجلی یافتند. مفهومی مثل ایرانی بودن در کنار شهادت قرار گرفت. ایشان همچنین اضافه کردند که ما در هیچ دوره تاریخی به این اندازه شاعر زن نداشتیم. هم اکنون حدود ۴ هزار شاعر زن و ۷۰۰ دفتر شعر چاپ شده از بانوان داریم.
یک وجه دیگر شعر این دوره، همراهی با مسائل دوران است. شاعران در زمان دفاع مقدس، سنگر به سنگر میرفتند و برای رزمندگان شعر میخواندند. آنها به شیوه پیامبران از مردم و برای مردم شعر میگفتند و مضامین کاملاً مردمی بود؛ برعکس دوران قدیم که شعر بیشتر اشرافی بود و در عصر مشروطه برای اولینبار شاعر با مردم گره خورد. این ارتباط بین شاعر و مردم در کاستیها و مشکلات اجتماعی به هم میرسند. شاعر انقلاب اسلامی باید بتواند با طنز تلخ، به نقد مشکلات جامعه بپردازد و این زبان هنرمندانه و گزنده را برای حل مشکلات جامعه به کار ببرد. همچنین شاعران وفادار به گفتمان انقلاب اسلامی به هنگام وارد صحنه میشوند و در هر مناسبت و واقعه، بیدرنگ به انجام وظیفة هنری خود میپردازند.
دکتر سنگری در پایان با قرائت اشعاری مختلف که دارای مضامین حاکی از توجه شاعران به مسائل دوران معاصر و نیازهای جامعه ایرانی است، جلسه را به پایان بردند.
پاسخ