نخبگان و مسئله مهاجرت

بلیغ بیان کرد: آن چیزهایی که امروز مردم را دلزده کرده است این است که تصویری از آینده ندارند و افق امید بخش چیزی است که کمرنگ شده است.
نخبگان و مسئله مهاجرت

نخستین نشست از سلسه نشست های علمی در هوای مهاجرت با موضوع «ساختار حکمرانی و پدیده مهاجرت» با حضور علیرضا بلیغ عضو هیات علمی پژوهشکده فرهنگ و هنر اسلامی در بستر اسکایپ برگزار شد.

درابتدای نشست، علیرضا بلیغ گفت: آن چیزهایی که امروز مردم را دلزده کرده است این است که تصویری از آینده ندارند و افق امید بخش چیزی است که کمرنگ شده است و هم اکنون دولت فعلی نتوانسته کاری برای آن انجام دهد.

وی افزود: علم جدید علم تصرف و تسخیر و علم احاطه و سلطه انسان بر جهان اعم از طبیعت و دیگر انسان‌ها است که یکی در علوم طبیعی و دیگر در علوم اجتماعی خودش را نشان می‌دهد. وقتی علم به یک علم تصرف و تسخیر تبدیل شد گسترش تمدنی جهان مدرن سبب می‌شود جهان غیر غربی و اقوام غیر غربی را تحت یک فشاری قرار دهد و آنها را در معرض تصمیم درباره اینکه سنت‌ها و هویت و فرهنگ خودشان را حفظ کنند یا به اینکه به جهان جدید بپیوندند قرار می‌دهد.البته این تصمیم چیزی نیست که به لحاظ روانشناسی قابل اتخاذ باشد.

این محقق و پژوهشگر بیان کرد: شرایط تاریخی به نحوی بحرانی است که به تعبیری، جهان غیرغربی را در وضعی از گذشته رانده و از آینده مانده قرار می دهد؛ یعنی شما نمیتوانی به راحتی در خانه قدیمی ات دیگر سکنی بگزینی. زیرا در مواجه این جهان هم او به تو نیرویی را تحمیل می کند که هم تو را از خانه ات بیرون می کند و هم شوق و اشتیاقی در ملت های غیرغربی پدید می آید که به واسطه شیفتگی نسبت به دستاوردهای مدرن است.

وی با اشاره به وضع از آینده ماندگی گفت: در پاسخ به این پرسش مسأله ای مطرح می شود مبنی بر اینکه آیا می توان راهی که غرب رفت، ما هم به راحتی همان راه را طی کنیم؟ اگراین داعیه علم جهانی را درنظر بگیریم او به ما می گوید که شدنی است و ما می رویم و می آموزیم. شاید بتوان گفت جهان اسلام بیشتر در بحبوحه پرداختن به این علم و اینکه چه باید کنند، بودند؛ ما به صورت خاص در شرایط پس از انقلاب توانستیم در این فرازو نشیب تاریخی بین حدود ۲۰۰ ساله ای که از سر گذراندیم، به نقطه استقلالی دست پیدا کنیم و با این استقلال بتوانیم تأسیس جمهوری اسلامی را به عنوان حکومت ملی ممکن کنیم و حالا نیازمند این هستیم که بتوانیم پایه های این حکومت ملی را با بدست آوردن مؤلفه های قدرت تثبیت کنیم. ما این نهال علمی که می خواستیم در این خاک ایران بکاریم، ریشه ندواند بلکه وقتی پس از مدتی علم تحت شرایط گلخانه ای  کمی برگ و بار دارد، به تدریج خشک شد و برگ ها ریخت و ما دوباره از نو این وضع را تجربه کردیم. یعنی در دوره پهلوی دانشگاه تهران را تأسیس کردیم و در سال های پس از آن این را تکرار کردیم و نتوانستیم علم جدید را از آن خود کنیم.

عضو هیات علمی پژوهشکده فرهنگ و هنر اسلامی در پاسخ به این پرسش که چگونه علم جدید را از آن خودمان کنیم، گفت: با توجه به همان زمینه های تاریخی و فرهنگی که علم جدید را به وجود آورد، باید ببینیم آیا در وضع ما امکان تأسیس کاشت این نهال علم وجود دارد یا خیر؟ مجموعه ساختارها و سازوکارهای علم و پژوهش و آموزش درایران تقویت کننده همین است؛ زمانی که شما به نظام ارتقای علمی ما و شکل مقاله نویسی و پژوهشی ما نگاه کنید، استانداردهای تهیه شده نهایتا در خدمت علم در موطن اصلی خود است. ما دانشمندان را دراینجا به نحو گلخانه ای پرورش دادیم و اکوسیستم علم و بستری که دانشمند باید در آن قرار بگیرد تا ثمره ای داشته باشد، مهیا نیست و آنچه که در کشور هدایت تحصیلی و دوره پیش از ورود به دانشگاه، نحو شناسایی نخبگان و استعدادهای شان مطابق با استاندارهای جهانی علم و کانالیزه کردن این مسیر تا نقطه ای است که انها به موتن اصلی علم مهاجرت می کنند. شما از نقطه ای که مدارس استعداد درخشان تأسیس می شود و گروهی از دانش آموزان را گلچین می کنند و در ادامه مسیر شرایط ویژه ای را برای شان فراهم می کنند و در نهایت در دانشگاه های تاپ کشور مشغول به تحصیل می شوند. اما مسأله ای که در اینجا وجود دارد این است که گروهی از آنها قرار نیست در کشور بمانند و خود را متعلق به کشور نمی دانند.

این استاد دانشگاه بیان داشت: اگر امروز در متن وقایع این اتفاق های اخیر دانشجویان دانشگاه شریف که تندترین شعارها را نسبت به جمهوری اسلامی بیان می کنند، مشاهده کنید متوجه می شوید که دلیل اصی اش این است که تعلق خاطر کمتری دارند. این مسأله از آنجا ناشی شده که شما در این سازوکارهای هدایت تحصلی از اساس افق نهایی او قرار دادید و حتی شاید خیلی از آنها دوست داشته باشند در کشور بمانند اما زمانی که می بینند که زمینه ماندن مهیا نیست، به همین ترتیب تعلق خاطرشان کمرنگ می شود و مهاجرت می کنند. علوم انسان همان کاری را برای جهان مدرن انجام می دهد که پیش از این علوم الهیات و علم کلام این کار را انجام می داد، یعنی توجیه و تقویم بنیان های این جهان و روایتش در حوزه علوم انسانی اتفاق می افتد و وقتی ما آن را نشناسیم، نمی توانیم متوجه شویم که علم و تکنولوژی های جدید چطور این اتفاق برایش می افتد.

این نویسنده تصریح کرد:  در نظام تقسیم کاری و پس از گسترش جهان سرمایه داری، برای کشورها تعریفی به وجود آورد، یعنی غربی ها تعریفی از جهان را ارائه دادند و جایگاهی برای کشورها تعریف کردند. از جمله نقشی که برای کشورهای صاحب مواد خام و منابع انرژی تعریف کردند این بود که آنها در این صحنه نقش فروش را داشته باشند وبه ازای این خام فروشی که می کنند، طبعا از محصولات این جهان استفاده می کنند و در مقام مصرف کننده این جهان قرار می گیرند، یعنی شما هم زمان تأمین کننده مواد خام و هم تأمین کننده نیروی کار ارزان هستید. ما به دنبال استقلال بودیم و شعار استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی را سردادیم. استقلال و ازادی به هم گره خورد و آزادی ما در گروی استقلال است و استقلال ما در جهانی که به این شکل تکنولوژیک شده و هرچیزی در ماهیت کالایی گرفته به غیر از اینکه شما راه خودتان را تأمین کنید، زمینه ای برای استقلال وجود ندارد. پدیده مهاجرت در این بخش علاوه بر نخبگان به سایراقشار هم تجلی پیدا می کند، چون مردم امکان مشارکت خودشان و سهیم شدن خودشان در استقلال کشور و ساختن ایران به واسطه برداشته شدن آن فشارها تحمیل می شود تا بتوانند به این فکر کنند که چطور می توانند استقلال خود را حفظ کنند که در نهایت اگر آن فشار نباشد، این جایگاه از دست می رود.

وی اظهار داشت: بعد از جنگ تحمیلی فکر کردیم که وقتی نفت و انرژی و مواد خام بفروشیم، آنچه که برای داشتن زندگی راحت همراه با نظم و قاعده می توانیم داشته باشیم از دست می دهیم، درحالی که جهان جدید سوپرمارکت نیست که با داشتن پول بتوانیم از مواهبش به راحتی استفاده کنیم و ندانیم که چطور باید جای آن چیزها را که بدست می اوریم یا اساسا چطور انها را بدست بیاوریم به جای اینکه انها را بخریم و کشورهایی که در این جهان خریدار هستند، شخصیت سیاسی و مستقلی در جهان ندارند و اگر هم تلاش کردند به این شخصیت سیاسی و استقلال دست یابند یا تحت تحریم و فشار و جنگ و… قرار گرفتند یا اینکه از ایده های شان دست کشیده اند. جمهوری اسلامی به رغم این فشارها برای آن ایده ها تلاش می کند و هنوز سعی می کند استقلال خود را حفظ کند و این استقلال را زمانی می تواند تثبیت کند که آن را از چهارچوب صرفا حیطه های امنتیتی نظامی و سیاسی به سمت استقلال اقتصادی، فرهنگی و فکری فراتر برود. آنچیزی که در بیانات و رهنمودهای حضرت امام خمینی(ره) و مقام معظم رهبری است. آنچه که ما امروز تحت عنوان اقتصاد مقاومتی صحبت می کنیم، پیش از آنکه یک معنای اقتصادی از لحاظ تأمین معیشت داشته باشد، معنای سیاسی و فرهنگی دارد. به این معنا که ما شخصیت و استقلال خود را ازاین مسیر می توانیم تأمین کنیم. اگر نهاد علم و آموزش و پرورش شکل مسئولانه تری از ساختار آموزشی و تعلیم و تربیت را سروشکل می دادند، شاهد اتفاقات مثبتی بودیم اما این ساختار فعلی ما آنچنان که باید  و شاید مسئولیت پذیر در قبال ایده ای که جمهوری اسلامی تأسیس شده و استقلالی که انتظارش را می کشد، ندارد.

بلیغ عنوان کرد: زمانی که علوم انسانی را به عنوان زمینه فهم پیدایش علم جدید نادیده بگیریم، طبعا از امکان بهره برداری از حوزه های فناورانه و صنعتی و تکنولوژیک هم برخورار نمی شویم و آنهایی که در ایران ماندند و کار می کنن یک همت و غیرت مضاعفی دارند که تلاش می کنند. رسانه نیازمند بستر علمی، سیاسی و سیاستی است، برای اینکه بتواند تقویت کننده آن جریانی باشد که می خواهند نخبگان را به ایران دعوت کنند و زمینه های مشارکت آنها را به نماش بگذارند. در این شرایط ما نمی توانیم دستورالعملی را بدهیم  یا قوانینی تصویب کنیم تا این وضع تغییر کند، بلکه به یک نیروی سیاسی اجتماعی نیاز است که به این ایده مسلح باشد و درک کند و بتواند با پیدایش وضع نامتقارنی آن را پیش ببرد. نیروهای پیشران وجود دارد که ما باید به این نیروهای پیشران تکیه کنیم و نیروهای پیشران همدیگر را پیدا کنند و تقویت کنند تا بتوانند ساخت حکمرانی را در ایران با ورود خودشان تقویت کنند و ان ایده را بسط دهند و نسبتی با زندگی مردم داشته باشند و از آن ها نیرو بگیرند و جذبی از میان مردم باشند و مردم در این جا متناسب با جهت و ایده ای که دارند شکل متفاوتی برایمان دارند که باید با آنها  پیوندی برقرار کنیم و استعدادها، قابلیت ها و توانمندی های شان را ارتقا بخشیم و در این ارتقا مردم، زمینه های مشارکت شان را پیدا می کنند.

وی افزود: بنظرم زمینه های این امور در ایران وجود دارد، همان مردمی که در این دشوراری ها هستند بخشی از همان نیروهایی هستند که دولت فعلی در یک همکاری و مشارکتی با آنها قرار بگیرد و اگر بتواند شرایط را مهیا کند آن نیروهای پیشران هم جامعه را با خود همراه می کند و هم امیدهایی را پیش چشم مردم می گذارند.آن چیزهایی که امروز مردم را دلزده کرده است این است تصویری از آینده ندارند و افق امید بخش چیزی است که کمرنگ شده است و هم اکنون دولت فعلی نتوانسته کاری برای آن انجام دهد. زمانی که شما درگیر مهاجرت نخبگان می شوید، کم کم از استعدادها تهی می شوید علاوه بر این امکان پرورش نسل های بعد خود را ازاین طریق از دست می دهید و نمی توانید آن را جذب کنید و زمینه ای برای پروش نسل های بعدی داشته باشید.

دیدگاه شما

پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.