دکتر مددپور از افق انقلاب اسلامی برای روایت حکمت هنر اسلامی بهره برد

نشست اندیشه مددپور در هنر اسلامی با حضور علیرضا بلیغ «عضو هیات علمی پژوهشگاه فرهنگ و هنر اسلامی» به میزبانی کانون اندیشه جوان به صورت برخط برگزار شد.
دکتر مددپور از افق انقلاب اسلامی برای روایت حکمت هنر اسلامی بهره برد

دکتر مددپور از افق انقلاب اسلامی برای روایت حکمت هنر اسلامی بهره برد

استاد دانشگاه گفت: آثار دکتر مدد پور جز معدود تلاش‌هایی است که از افق انقلاب اسلامی برای روایت حکمت هنر اسلامی صورت می‌گیرد.

علیرضا بلیغ استاد دانشگاه در نشست بررسی اندیشه دکتر مدد پور در هنر اسلامی که در کانون اندیشه جوان برگزار شد اظهار داشت: اساساً نقطه‌ای که باعث می‌شود به آقای دکتر مدد پور توجه داشته باشیم مربوط به نسبت ما با جهان مدرن است. همه جهان غیر غربی اذعان دارند از حدود ۲۰۰ سال پیش جهان دست خوش یک تحول بی سابقه بوده است از این جهت که در تاریخ بشری هیچ وقت تمدنی وجود نداشت که صورت و شکل جهانی پیدا کند و همه جغرافیای جهان را در بر بگیرد. برای مثال در حال حاضر نمی‌توان جایی از دنیا را پیدا کرد که شکل و مظاهری از مظاهر غرب از جمله تکنولوژی مدرن در آنجا وجود نداشته باشد. در دوران صفوی مشاهده می‌کنیم که تعامل ایران با غرب از روی ضعف نیست اما در دوره قاجار برعکس است.

وی افزود: این اتفاق در حوزه هنر هم رخ داده است آثار هنری که نشان از تمدن کهن و تاریخی دارد، عمده این آثار هنری بر گرفته از آثار های مختلف بوده و دارای دوام است. فرهنگ و تمدن‌های غیر غربی را با این پرسش مواجه می‌کند اینکه چگونه غرب پیشرفت کرد و دلیل ضعف کشورهای غیر غربی کجاست؟ مساله اصلی آن منطقی است که در شرق شناسی، شرق را در مقابل غرب قرار می‌دهد و در این تقابل زمانی می‌توان از شرق صحبت کند که شرق موجودی مرده و از حرکت افتاده قلمداد شود و نشاط و توانمندی و قدرتی که مدرن داشته به شکلی مصادف با افول و ضعف و فاصله گرفتن از نشانه‌های اوج تمدنی تمدن‌های دیگر است. برای مثال می‌بینیم که در دوران صفویه ما با غرب ارتباط داریم اما این ارتباط بسیار با دوره قاجاریه متفاوت است. در دوره صفوی ما در اوج قدرت تمدنی قرار داریم و غرب هنوز به این توانمندی که در دوره قاجار رسیده دست نیافته است.

بلیغ ادامه داد: آن چیزی که دکتر مدد پور را در این دوران برجسته می‌کند توجهی است که او در قالب مقالات و یادداشت و یا در قالب هنر روایات خاصی را بیان می‌کند برای مثال در روایت فتح یک حالت قدسی را مشاهده می‌کنیم که در قالب هنر به نمایش گذاشته می‌شود. آثار دکتر مدد پور جز معدود تلاش‌هایی است که از افق انقلاب اسلامی برای روایت حکمت هنر اسلامی صورت می‌گیرد. البته تلاش‌هایی پیش از دکتر و به موازات ایشان انجام شده است یا کسانی در زمینه مباحث فلسفه و حکمت هنر بحث‌هایی انجام دادند که در جاهایی دقت بیشتری نسبت به آقای مدد پور دارد و در نقاط دیگر تفسیر بهتری نسبت به ایشان دارند. اما آقای دکتر مدد پور تا زمانی که در قید حیات بودند همواره تاکید به این داشتند و تلاش می‌کردند بتوانند از افق تاریخی تازه به هنر اسلامی نگاه کنند.

این پژوهشگر و محقق تصریح کرد: دکتر مدد پور در آثار خود برای به دست آوردن مواد تحلیل به آثار سنت گرایان رجوع می‌کند، به تعبیری می‌توان گفت گرایشی است که در دوران پست مدرن قوت می‌گیرد دلیل آن هم این است که آن شالوده‌های فکری دنیای مدرن با پیدایش اندیشه‌های پست مدرن و وضع پست مدرن مورد پرسش قرار می‌گیرند و به نوعی مدرنیته دچار بحران می‌شود و آن بحران زمینه ساز پیدایش ریشه‌هایی است که خود مدرنیته را به چالش می‌کشد این طرح پرسش از مدرنیته اجازه تنفس به فرهنگ و تمدن‌های دیگر نیز می‌دهد به گونه‌ای که در ساحت سیاسی منجر به انقلاب‌ها و نهضت‌های ملی می‌شود. این تنفس در ساحت فکر و هنر نیز تفکر، علم و هنر نیز باعث می‌شود به نحوی از نگرش‌های پست مدرن برای نقد نگرش‌های شرق شناسانه بهره ببریم برجسته‌ترین آثار در این زمینه کتاب شرق شناسی ادوار سعید شاگرد میشل فوکو است. اندیشه‌های دکتر فردید و همچنین اندیشه‌های برآمده از عرفان و تصوف اسلامی بخصوص عرفان نظری ابن عربی نیز بر اندیشه‌های دکتر مدد پور تأثیرگذار بود.

او بیان داشت: مناقشه‌ای که از پیش از اسلام حتی بین شرق و غرب یا یونان و روم و یا در دوره مدرن بین اندیشه و تفکر اسلامی در حوزه هنر وجود داشت جایگاه و موقعیتی بود که خیال در اندیشه حکمت و هنر اسلامی داشت در حالی که در دوره مدرن چنین نگاهی وجود نداشت. اندیشه عرفانی و حکمت اسلامی با قرائت خیالی است که ورای عقل قرار می‌گیرد و عملاً یافت قلبی است که مبدا ظهور و پیدایش تفکر در انسان می‌شود و تفکر در ادامه آن یافته قلبی ظهور پیدا می‌کند چیزی که دکتر فردید در توضیح تمایز ما با غرب بیان می‌کنند. هنرها همواره تعین یافته‌های قلبی هستند و تعین آن خیالی است که از ذهن انسان می‌گذرد خیال عالمی است که انسان به آن نائل می‌شود و چیزهایی را از آن در می‌یابد و هنرمند کسی است که آن دریافت‌های خیالی و دریافت‌هایی که از مسیر قلب عبور می‌کند را به تصویر و به نغمه در می‌آورد. تفاوت‌هایی که بین هنر اسلامی و هنر مدرن وجود دارد این است که هنرمند حقیقتی را که بر آن الهام شده روایت می‌کند و آن چیزی که در دنیای مدرن در حال اتفاق است مکاشفات از عالم غیب نیست بلکه به نوعی حدیث نفس است. تا کسی باطن پاکیزه و طاهری نداشته باشد شایستگی آن را پیدا نمی‌کند که مجلا و محل تجلی پیام قلبی یا آن صورت خیالی باشد که بتواند به دیگری عرضه کند از این رو معنای واقعی کلمه هنرمند در حکمت هنر اسلامی آن نسبت و سلوک هنرمند است.

این نویسنده عنوان کرد: ماده هنرها با هم متفاوت هستند وصفی از خواجه نصیر است که می‌گوید موسیقی صورت و ماده روحانی است موسیقی حتی از شعر هم به لحظه شهود نزدیک تر است البته این موضوع مناقشه پذیر است اصل بحث به ماده هنرها بر می‌گردد که هر چه لطافت بیشتری داشته باشد شهود و الهامی که به هنرمند می‌شود در فاصله کوتاه‌تری به تعین در می‌آید مثلاً کسی که بداهه می‌گوید آن از خود بیخود شدگی و آن لحظه‌ای که معنای حقیقت برای او رخ می‌دهد آن ماده‌ای که از آن بهره می‌برد که حقایق را بیان کند لطیف‌تر است و نزدیک تر به خودش است طبعاً تعین زودتر اتفاق می‌افتد تا معماری است که قرار است ساعت‌ها و ماه‌ها وقت صرف آن اثر کند البته این موضوع به این معنا نیست که در آن یافت قلبی وجود ندارد و حتی فلسفه و علم و اندیشه بشری با یافت قلبی آغاز می‌شود اما در فلسفه یک تعین استدلال پیدا می‌کند و آن صورت اصولی پر رنگ تر می‌شود اما در هنر جنبه تشبیهی پر رنگ تر است و در ساحت اجمال تا حدی باقی می‌ماند.

وی در پایان خاطرنشان کرد: در مورد سینما نیز مناقشانی است که سینما هنر است یا صنعت؟ اما اگر جنبه هنری نیز قائل باشیم آن ماده‌ای که به کار می‌گیرد برای خلق اثر هنری پیچیده‌تر است و زمینه‌هایی برای پیدایش مکاتب‌های مختلف در سینما شده است. مثلاً سینمای اروپا نسبت به هالیوود میلی مال و متعال تر است در دوره مدرن تکنولوژی جای هنر را گرفته است و هر دوی اینها سرگرم ورز دادن ماده در این جهان هستند تکنولوژی هم ابزار می‌سازد اما ابزار برای بهره برداری بشر با اثر هنری تفاوت‌هایی دارد هر چند هر چه از اروپا به سمت آمریکا می‌رویم تکنولوژی جنبه هنر خود را از دست می‌دهد و جنبه ابزاری آن پر رنگ تر می‌شود. وقتی یک لیوان و یا کوزه در موزه‌های ما به عنوان اثر هنری نگهداری می‌شود و فرم و نقش و هنری روی آن یادآور یک معنایی است و آن انتقال معانی است که در این جهان حاضر بوده است. اما وقتی به تولید لیوان یک بار مصرف با پلاستیک رسیدید چه معنایی در آن حاضر است البته می‌توان از آن به چگونگی نگاه انسان به این جهان در حال حاضر پی برد هر چه در این جهان مدرن پیش رفتیم از وزن آن کاسته شده و بر تکنولوژی افزوده شده است. نه به این معنا که ما برای خلق اثر هنری نمی‌توانیم از تکنولوژی استفاده کنیم اما ملزومات و دقت‌های فکری را می‌طلبد که شخصی مانند شهید آوینی که با آن مواجه شد از منظر همین دقت‌های فکری و فهمی که از حقیقت داشت نحوه استفاده او از ابزارهای سینمایی را تعیین می‌کرد او می‌دانست که ما نمی‌توانیم سینمای دینی داشته باشیم زیرا حقیقت دین را غیب می‌دانست و او نمی‌توانست غیب را به تصویر بکشد می‌تواند تعین هایی داشته باشد به همین معنی در کتاب دکتر مدد پور نیز که به آن اشاره شده سینما می‌تواند اشراقی باشد یعنی تذکر به عالم غیب بدهد توجهی که شهید آوینی به نسبت آثار هیچکاک داشت به این دلیل بود که هیچکاک از تکنیک‌هایی استفاده می‌کرد که تذکر می‌داد که ما نمی‌توانیم آن را ببینیم مثلاً ترس و اضطراب را به تصویر می‌کشید.

دیدگاه شما

پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.